سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صبح و شام جامهای حکمت نوشند . [امام علی علیه السلام ـ در توصیف مؤمنان عصر قائم علیه السلام]
سلوک سیاسى امیرالمؤمنین - رهنمودهای امام خامنه ای
  • پست الکترونیک
  • درباره نویسنده پایگاه
  •  RSS 
  • موضوع بندی رهنمودهای امام خامنه ای
  • صفحه اصلی
  • این نکته را باید در نظر داشت و توجه کرد که سلوک سیاسى امیرالمؤمنین از سلوک معنوى و اخلاقى او جدا نیست؛ سیاست امیرالمؤمنین هم، آمیخته‏ى با معنویت است، آمیخته‏ى با اخلاق است، اصلاً منشأ گرفته‏ى از معنویت على و اخلاق اوست. سیاست اگر از اخلاق سرچشمه بگیرد، از معنویت سیراب بشود، براى مردمى که مواجه با آن سیاستند، وسیله‏ى کمال است، راه بهشت است؛ اما اگر سیاست از اخلاق جدا شد، از معنویت جدا شد، آن وقت سیاست‏ورزى میشود؛ یک وسیله‏اى براى کسب قدرت، به هر قیمت؛ براى کسب ثروت، براى پیش بردن کار خود در دنیا. این سیاست میشود آفت؛ براى خود سیاست‏ورز هم آفت است، براى مردمى هم که در عرصه‏ى زندگى آنها این سیاست ورزیده میشود هم آفت است. (خطبه‌های نماز جمعه‌ی‌ تهران - 20/6/1388)

    امیرالمؤمنین این حکومتى را که در آن سه جنگِ مفصل نظامى با هزارها کشته اتفاق افتاد - شما در نهج البلاغه نگاه کنید - با تعبیراتى معرفى میکند که نشاندهنده‏ى تحقیر او نسبت به این حکومت است. یک وقت او را - در خطاب به ابن‏عباس - از بند کفش کهنه‏ى وصله‏زده‏ى خود بى‏ارزشتر معرفى میکند. یکجا درباره‏ى همین حکومت میفرماید: «لألفیتم دنیاکم هذه ازهد عندى من عفطة عنز»؛ آن رطوبتى که از عطسه‏ى یک بزغاله حاصل میشود چقدر ارزش رطوبتى و حیاتى دارد؟ هیچ. میفرماید: این حکومت، این قدرت، نشستن بر این اریکه براى على، از این کمتر و کم‏اهمیت‏تر است. یک جا در همان خطبه براى اینکه چرا این حکومت را قبول کرد، استدلال میکند: «لو لا حضور الحاضر و قیام الحجّة بوجود النّاصر»؛ دیدم مردم آمدند، اصرار میکنند، نصرت خودشان را عرضه میکنند، قبول کردم. باز در مقام استدلال: «و ما اخذ اللَّه على العلماء ان لایقارّوا على کظّة ظالم و لا سغب مظلوم»؛(1) میفرماید: خداى متعال بر عالمان، بر دانایان عالم، تکلیف معین کرده است که بر سیرى ظالم و تهیدستى و گرسنگى مظلوم صبر نکنند، تحمل نکنند. اینهاست چیزهائى که امیرالمؤمنین را به سمت حکومت میکشاند، یا در مقابل کسانى که علیه او بغى میکنند، به مقاومت، به ایستادگى، به حتّى جنگ نظامى میکشاند؛ والّا حکومت براى امیرالمؤمنین ارزشى ندارد.

    در این سیاست‏ورزى، امیرالمؤمنین یکى از خصوصیاتش این است: از مکر و فریب دور است. در یک جمله‏اى از حضرت نقل شده که: «لو لا التّقى لکنت ادهى العرب»؛(2) اگر تقوا دست و پاى مرا نمى‏بست، از همه‏ى آحاد و مکاران عرب، مکر و حیله را بهتر بلد بودم. یک جاى دیگر در مقام مقایسه‏ى معاویه با خودش - چون معاویه به دهاء و مکر در حکومت معروف بود - به حسب آنچه که نقل شده، فرمود: «واللَّه ما معاویة بأدهى منّى»؛(3) معاویه از من زرنگتر نیست. منتها على چه کند؟ وقتى بناى بر رعایت تقوا و رعایت اخلاق دارد، دست و زبانش بسته است. روش امیرالمؤمنین این است. تقوا که نبود، دست و زبان انسان باز است، میتواند همه چیز بگوید، خلاف واقع میتواند بگوید، تهمت میتواند بزند، دروغ به مردم میتواند بگوید، نقض تعهدات میتواند بکند، دلبستگى به دشمنانِ صراط مستقیم میتواند پیدا کند. وقتى تقوا نبود، اینجورى است. امیرالمؤمنین میفرماید: من سیاست را با تقوا انتخاب کردم، با تقوا اختیار کردم؛ این است که در روش امیرالمؤمنین، مکارى و حیله‏گرى و کارهاى کثیف و این چیزها وجود ندارد؛ پاکیزه است.

    یکى از خطرهاى جدائى دین از سیاست که عده‏اى آن را همیشه در دنیاى اسلام ترویج میکردند - در کشور ما هم بود، امروز هم متأسفانه بعضى نغمه‏هائى را در جدائى دین از سیاست بلند میکنند - همین است که وقتى سیاست از دین جدا شد، از اخلاق جدا خواهد شد، از معنویت جدا خواهد شد. در نظامهاى سکولار و بى‏رابطه‏ى با دین، اخلاق در اغلب نزدیک به همه‏ى موارد، از بین رفته است. حالا یک وقت استثنائاً در جائى یک عمل اخلاقى دیده بشود، این ممکن است؛ استثناء است. وقتى دین از سیاست جدا شد، سیاست میشود غیر اخلاقى، مبنى بر همه‏ى محاسبات مادى و نفع‏طلبانه. سلوک سیاسى امیرالمؤمنین بر پایه‏ى معنویت است و از سلوک معنوى او جدا نیست.

    رفتارهاى سیاسى امیرالمؤمنین. اولاً تا حد ممکن با مخالفان خودش، حتّى با دشمنان خودش مدارا کرد. اینى که مى‏بینید امیرالمؤمنین سه جنگ را در دوران حدود پنج سالِ حکومت خود مجبور شد و تحمل کرد، بعد از این بود که همه‏ى مداراهاى لازم انجام گرفته بود. امیرالمؤمنین کسى نبود که بدون رعایت مداراهاى لازم با مخالفان، اول دست به شمشیر ببرد. حالا چند تا از جملات امیرالمؤمنین را بشنوید:

    یک جا در اول خلافت، یک عده‏اى آمدند دور امیرالمؤمنین - اشاره میکردند به بعضى - آقا! تکلیف اینها را یکسره کن. اصرار میکردند. امیرالمؤمنین در جواب، اینها را نصیحت به صبر کرد و از جمله‏ى چیزهائى که فرمود، این بود: این نظرى که شما دارید، یک نظر است. «فرقة ترى ما ترون»؛ یک عده همین نظر شما را قبول دارند. «و فرقة ترى ما لاترون»؛ یک عده حرفى را قبول دارند که شما معتقد به او نیستید، او را قبول ندارید. «و فرقة لاترى هذا و لا ذاک»؛ یک عده‏اى هم نه آنطرفى و نه آنطرفى، یک نظر سومى دارند. «فاصبروا»؛ صبر کنید تا امیرالمؤمنین با حکمت کار خود را انجام بدهد. «حتّى ... تؤخذ الحقوق مسمحة»؛ بگذارید با سماح، با ملاطفت، با ملایمت، حق ذى‏حق را بگیریم، احقاق حق بکنیم. «و اذا لم‏اجد بدّا فاخر الدّواء الکىّ»؛(4) تا میتوانیم با تسامح، با سماح، با خوشرفتارى، حق را به حقدار برگردانیم، احقاق حق بکنیم. اگر دیدیم چاره‏اى نماند، زیر بار حق نمیروند، آن وقت «اخر الدّواء الکىّ». این یک مثل معروف عربى است؛ «اخر الدّواء الکىّ»؛ یعنى آخرین چاره را دیگر با قاطعیت انجام میدهیم. تا آنجائى که ممکن است، با دارو و مرهم‏گذارى عمل میکنیم براى اینکه این زخم را علاج کنیم و شفا بدهیم؛ مرهم میگذاریم؛ وقتى نشد، آخر کار داغ میکنیم؛ چاره‏اى نیست.

    در جنگ صفین قبل از آنى که جنگ شروع بشود، یک عده‏اى همینطور پا به زمین میکوبیدند که امیرالمؤمنین چرا حمله نمیکنى؟ اصرار میکردند که حمله کن. امیرالمؤمنین فرمود: «فواللَّه ما دفعت الحرب یوما الاّ و انا اطمع ان تلحق بى طائفة فتهتدى بى»؛(5) یعنى من دنبال جنگ نیستم، دنبال هدایتم؛ یک روز هم که درگیرى و برخورد را عقب مى‏اندازم، براى این است که شاید یک عده‏اى دل به حقیقت بدهند، به راه صراط مستقیم بیایند. وقتى که مأیوس شدیم، دیدیم نه، کسى نمى‏آید، آن وقت شمشیر را میکشیم و جنگ را شروع میکنیم.

    درباره‏ى اهل جمل، در قضیه‏ى جنگ جمل - که یکى از آزمایشهاى بسیار دشوار امیرالمؤمنین بود - فرمود: «انّ هؤلاء قد تمالئوا على سخطة امارتى»؛ اینها جمع شدند، دست به یکى کردند براى اینکه نسبت به این حکومتى که به امیرالمؤمنین رسیده است، خشم خود را آشکار کنند. «و سأصبر»؛ فرمود: من صبر خواهم کرد.اما تا کى؟ «ما لم‏اخف على جماعتکم»؛(6) آن وقتى که ببینم حرکت اینها دارد بین شما مسلمانها شکاف ایجاد میکند، اختلاف ایجاد میکند، برادران را در مقابل هم قرار میدهد، آن وقت وارد عمل خواهم شد و فتنه را علاج خواهم کرد؛ تا آن وقتى که ممکن است، صبر میکنم و با نصیحت رفتار میکنم.

    یکى از خصوصیات امیرالمؤمنین در ممشاى سیاسى‏اش این بود که با دشمنان خود و مخالفان خود با استدلال حرف میزد و استدلال میکرد. در نامه‏هائى که حتّى به معاویه نوشته است - با اینکه دشمنى بین معاویه و امیرالمؤمنین شدید بود، در عین حال او نامه مینوشت، اهانت میکرد، حرفهاى خلاف میگفت - استدلال میکرد بر اینکه روش تو غلط است. با طلحه و زبیر که آمدند با امیرالمؤمنین بیعت کردند - اینها به عنوانى که میخواهیم عمره برویم، از مدینه خارج شدند، رفتند به طرف مکه. امیرالمؤمنین مراقب بود، از اول هم گفت که اینها قصدشان عمره نیست. رفتند و کارهائى کردند؛ حالا تفاصیلش زیاد است - حضرت اینجور میفرماید: «لقد نقمتما یسیرا و ارجأتما کثیرا»؛(7) شما یک چیز کوچک را وسیله و مایه‏ى اختلاف قرار دادید، این همه نقاط مثبت را ندیده گرفتید؛ دم از دشمنى میزنید، دم از مخالفت میزنید. با اینها متواضعانه امیرالمؤمنین حرف میزند، توضیح میدهد؛ میگوید: من دنبال دشمن نمیگردم. این مدارا را دارد. اما آن وقتى که این مدارا اثر نکند، آن وقت جاى قاطعیت علوى است؛ آن جائى است که امیرالمؤمنین نشان میدهد که با کسانى مثل خوارج، آنجور رفتار میکند که خودش فرمود: «انا فقأت عین الفتنة»؛(8) چشم فتنه را من در آوردم. و کسى دیگر غیر از على نمیتوانست - به گفته‏ى خود آن بزرگوار در نهج‏البلاغه - این کار را بکند.

    یکى از خصوصیات سیاست‏ورزى امیرالمؤمنین این بود که براى پیروز شدن، به ظلم و به دروغ و به کارهاى ظالمانه متوسل نمیشد. یک عده‏اى در اوائل حکومت امیرالمؤمنین آمدند که آقا شما این افرادى که تو جامعه هستند - این متنفذین - یک مقدارى ملاحظه‏ى اینها را بکن و سهم بیشترى از بیت‏المال به اینها بده، مخالفت اینها را موجب نشو و دلهایشان را جلب کن! فرمود: «أ تأمرونّى ان أطلب النّصر بالجور»؛ شما میخواهید من پیروزى را به وسیله‏ى ظلم براى خودم دست و پا کنم؟ «واللَّه لا اطور به ما سمر سمیر و ما أمّ نجم فى السّماء نجما»؛(9) امکان ندارد امیرالمؤمنین با ظلم، با راه غلط و خطا، با شیوه‏هاى غیر اسلامى دوست براى خودش درست کند.

    یکى از خصوصیات امیرالمؤمنین در سلوک سیاسى‏اش این بود که از مردم جداً - نه به صورت تعارف - درخواست میکند که با او متملقانه حرف نزنند، چاپلوسى نکنند، تصنع در برخورد با او به خرج ندهند. در وسط یکى از خطبه‏هاى امیرالمؤمنین - که یکى از آن خطبه‏هاى بلیغ و عجیب امیرالمؤمنین است - یک نفرى بلند شد، شروع کرد تعریف و تمجید از امیرالمؤمنین؛ از سخن و از مطالب آن حضرت بنا کرد تمجید کردن و ثنا کردن بر امیرالمؤمنین. حرفهاى او که تمام شد، حضرت رو کرد به او، تقریباً به همان اندازه‏اى که صحبت کرده بود - آنچه که انسان توى نهج‏البلاغه و در آن مقدارى که سید رضى انتخاب کرده، مى‏بیند - در نصیحت این مرد صحبت کرد که با من اینجورى حرف نزنید. از جمله همین عبارت معروف است: «فلا تکلّمونى بما تکلّم به الجبابرة»؛ آنجورى که با پادشاهان، با جباران حرف میزنند، با من حرف نزنید. «و لاتتحفّظوا منّى بما یتحفّظ به عند اهل البادرة»؛ آنجورى که ملاحظه میکنند که نبادا بدش بیاید، نبادا موجبِ ناخرسندى یا ناخوشایندى فلان جبار بشود - حرفهائى را نمیزنند، ملاحظاتى را میکنند - جلوى من این ملاحظات را نکنید. «و لاتخالطونى بالمصانعة و لا تظنّوا بى استثقالا فى حقّ قیل لى»؛(10) خیال نکنید که اگر حرف حقى را به من گفتید، على از حرف حق شما دلگیر خواهد شد. براى او سنگین خواهد آمد؛ اینجور نیست. این هم یکى از خصوصیات سیاست امیرالمؤمنین است.

    یکى از خصوصیات دیگر این بزرگوار هم این است که رفتارش با مخالفان و معارضان یک جور نیست؛ همه را به یک چوب نمیراند. امیرالمؤمنین فرق میگذارد بین افرادى و جریانهائى، با افرادى و جریانهاى دیگرى. درباره‏ى خوارجِ - البته در مقابل انحراف و انحطاط و توسل به ظواهر دینى - بدون اعتقاد، على ایستاد؛ هم در مقابل معاویه ایستاد - آنوقتى که قرآنها را سر نیزه کردند، امیرالمؤمنین فرمود: واللَّه این مکر است، این خدعه است، این فریب است؛ اینها به قرآن اعتقادى ندارند - هم در آنوقتى که خوارج با آن ظواهر دینى، با آن صوت حزین قرآن‏خوانى در مقابل حضرت قرار گرفتند، حضرت ایستاد. یعنى آنجائى که کسانى بخواهند با ظواهر دینى کار بکنند و پیش بروند، امیرالمؤمنین مى‏ایستاد؛ حالا چه معاویه بود، چه خوارج بود؛ تفاوتى نمیکرد. اما در عین حال یک جور با اینها برخورد نمیکرد. ایستادگى بود، اما نصیحت امیرالمؤمنین و رفتار خود او همیشه این بود. لذا فرمود «لاتقاتلوا الخوارج بعدى»؛ بعد از من با خوارج نجنگید؛ جنگ با خوارج نکنید؛ «فلیس من طلب الحقّ فاخطأه کمن طلب الباطل فأدرکه»؛(11) آن کسى که دنبال حق هست، منتها اشتباه میکند - دنبال حق است؛ از روى جهالت، از روى قشرى‏گرى خطا میکند، اشتباه میکند - او مثل کسى نیست که دنبال باطل میرود و به باطل میرسد؛ اینها یک جور نیستند.

    این سلوک سیاسى امیرالمؤمنین است. وقتى نگاه میکنیم، مى‏بینیم که این سلوک سیاسى عیناً با رفتار معنوى آن بزرگوار، همخوان و قابل تطبیق است. و امیرالمؤمنین در همه جا، همان على بن ابى‏طالبِ برجسته‏ى ممتازى است که دنیا نظیر او را ندیده است.



    روح الله تولایی ::: شنبه 88/6/21::: ساعت 11:45 صبح
    نظرات شما:
    موضوع:

    >> به پایگاه مجموعه رهنمود های موضوع بندی شده امام خامنه ای (مدظله العالی) بسیار خوش آمدید. خواهشمند است پیشنهادات و انتقادات سازنده و ارزشمند خود را برای ما به ایمیل زیر ارسال فرمایید: ruhollah1363@gmail.com

    > رهنمود های امام خامنه ای<<

    >>اشتراک در خبرنامه سایت<<
     


    >> درباره نویسنده سایت<<
    سلوک سیاسى امیرالمؤمنین - رهنمودهای امام خامنه ای
    روح الله تولایی
    رهسپاریم با ولایت تا شهادت


    >>محاسبه اوقات شرعی ایران <<

    >>لینک های دوستان<<
    >>سرویس پشتیبانی سایت<<