اواخر عمر پربار و گرانمایه حضرت امام (ره) آنچه که در بین همه نیروهای انقلاب نگرانی ایجاد میکرد. شرایط و اوضاع پس از رحلت امام (ره) بود. همگان دلشورهی این را داشتند که چه کسی جایگزین عظمت، ابهت و شخصیت و فکر و رهبری تابناک و درخشان حضرت امام (ره) خواهد شد و کشتی انقلاب پس از ایشان رو به کدام سو خواهد داشت.
بیگمان رحلت بنیانگذار انقلاب اسلامی حادثهای سخت تکاندهنده و جانفرسا بود. اما آنچه که سبب شد این ضایعه بزرگ و نفسگیر و این تلاطم عظیم در دل و جان مردم ایران به آرامش و طمأنینه بدل شود انتخاب عمیقاً هوشمندانه و به واقع تاریخسازی بود که توسط مجلس خبرگان در آن برهه حساس صورت گرفت.
اکنون پس از گذشت نزدیک به 20 سال از آن زمان آنچه که آشکار است رهبری مدبرانه، و اندیشهی ژرف و همهجانبهگر، شخصیت متین و صبور همراه با ایمان، علم، یقین و قاطعیت رهبر فرزانهی انقلاب بوده که نظام جمهوری اسلامی را از گیرودار حوادث مختلفی که هر کدام میتوانست یک نظام سیاسی مستحکم را به شکست و ناکامی بکشاند عبور داده و افقهای روشن آینده را پیش روی نظام مقدس جمهوری اسلامی و تحقق آرمانهای انقلاب و امام بگشاید.
رهبر معظم انقلاب اسلامی واجد شخصیتی چندبعدی و برجسته هستند. فقیهی زمانشناس و آیندهنگر، سیاستمداری اخلاقمحور و هوشمند، مدیری توانمند و اندیشمندی فرزانه ...
به نظر بنده در میان این گسترهی وسیع و فراخ از خصلتهای شخصیتی رهبر معظم انقلاب بیش از هر چیز خصایص اندیشهای و ویژگیهای ایده پردازانهی ایشان مورد غفلت واقع شده است. در واقع آن چه دردناک است و مایه دغدغه و بعضاً موجب شرمساری این است که شخصیت اندیشمند و ابعاد گوناگون اندیشههای ایشان بعضاً به شیوهای خودخواهانه و نفعجویانه و به منظور تأمین مصالح فردی و حزبی نادیده گرفته شده یا مورد تمسک سطحی و شعاری و ابزاری قرار گرفته است.
موارد بسیاری را میتوان مثال زد که رهبر معظم انقلاب طرح نویی درافکندهاند و بحث تازهای را افتتاح نمودهاند که میتوانسته دستمایهای برای ایدهپردازیهای کلان و کاربردی قرار گیرد. اما در عمل رویکردهایی از جنس آنچه در بالا آمد سبب میشود که چنین اتفاقی نیفتد و فرصت به دست آمده به شیوهای مؤثر و کارآمد مورد بهرهبرداری قرار نگیرد.
از این روی بیراهه نیست اگر ادعا کنیم که بعد اندیشهای و خصلتهای فکری رهبر معظم انقلاب مظلومترین بخش از ابعاد شخصیتی ایشان است و بیشترین بیمهری را به خود دیده است. در حالیکه توجه شایسته به اندیشهها و ایدهپردازیهای ایشان میتوانست قابلیتهای جدیدی برای حل معضلات و مشکلات جامعه فراهم آورد.
علاوه بر رویکردهای سیاسی، سطحی، شعاری و ابزاری به اندیشههای ایشان آنچه که آشکار است و موجب عدم بسط مناسب اندیشههای رهبر معظم انقلاب شده فقدان نگاههای روشمند منظم و دقیق به اندیشههای ایشان است.
در رابطه با این ضعف روششناختی بنده نکاتی به ذهنم میرسد که ارائه میکنم و معتقدم وظیفهی پژوهشگران و اندیشمندان و دلدادگان نظام و انقلاب است که با بسط این روشمندیهای درست در صدد واکاوی بیشتر اندیشههای ایشان برآیند.
نکتهی اول و مهم این است که باید اندیشههای رهبری را در درون یک مجموعه و منظومهی منسجم، به هم پیوسته با ارکان و ابعاد مشخص و در ارتباط معنی دار با هم مورد مطالعه قرار گیرد. در این صورت است که ارتباط مفاهیم مختلف با همدیگر و نسبت و رابطهای آنها مشخص میشود. اگر مفاهیم و ایدههایی که ایشان ارائه میکنند در ارتباط با سایر ایدهها سنجیده نشود آن عمق و اثربخشی که مورد نیاز است حاصل نخواهد شد. در درون این منظومه است که مفاهیم همدیگر را تکمیل میکنند بعضی از مفاهیم و ایدهها، ایدههای دیگر را توضیح میدهند و یا عمق میبخشند.
نکتهی دوم در فهم اندیشههای رهبر معظم انقلاب توجه و تأمل در ماهیت جمهوری اسلامی است. اگر ما درک درستی از ماهیت و محتوای جمهوری اسلامی نداشته باشیم اندیشههای کسی را که تلاش میکند در جهت پیشبرد و بسط و شکوفایی این نظام، استراتژی و ایدهها و مفاهیم لازم را تولید کند درک نخواهیم کرد.
در تلاش برای درک ماهیت اصلی جمهوری اسلامی باید به این مهم توجه کنیم که اصولاً و در بدو امر جمهوری اسلامی یک نظام نوبنیاد و بدون الگوست و نه در جهان امروز و نه در گذشته هیچگونه الگو و بدیلی ندارد. این نظام که خود را در عبارت جمهوری اسلامی نیز مشخص میکند از یک طرف خود را نظامی برآمده از اسلام و معارف عظیم آن دانسته و از سالهای صدر اسلام و حکومت نبوی وعلوی هم الهام می گیرد و خود را در برابر این مبانی و ریشهها و آن تجربهها متعهد میداند و از سوی دیگر به سبب حضور و لزوم رشد و بالندگی در جهان کنونی از ویژگیهای تمدنی جدید بهره برده و مختصات دنیای نو و مقتضیات زمانه و تحولات بشری را در همهی ابعاد فکری و عینی در اندیشه و عمل خود لحاظ میکند.
اندیشهی مقام معظم رهبری به عنوان معیار و مبنای فکری نظام اسلامی بخوبی این جامعیت و چند بعدی نگری را در خود آشکار میسازد. تأکید فراوان ایشان بر ارزشگرایی و عقلانیت همراه با اعتدال و میانهروی و یا تأکید ایشان بر جنبش نرمافزاری، بهرهگیری از اندیشههای دیگران در عین عدم تقلید و توجه به نوآوری یا نفی اصولگرایی یکجانبه و هشدار به اصولگرایان برای لحاظ کردن تحول، تحرک و پیشرفت و پویایی و نفی اصلاحطلبی بدون اصول و توجه دادن به مبانی انقلاب و نظام در اصلاحطلبی و تأکید ایشان بر مردمسالاری دینی از این سنخ اندیشههاست که صرفاً با درک ماهیت نظام جمهوری اسلامی قابل درک است.
نکتهی سوم در درک اندیشههای رهبری توجه به این نکته است که ایشان درک عمیق و کاملی از اندیشهها و آرمانهای امام دارند و سعی بلیغ دارند که نظام جمهوری اسلامی پس از حضرت امام (ره) کاملاً در راستای اندیشهها و آرمانهای امام (ره) تداوم داشته باشد.
حال اگر با درک این روشمندیها به اندیشههای مقام معظم رهبری نگاهی بیافکنیم چه حاصل خواهد آمد.
آرمانگرایی واقعبینانه
رویکرد مقام معظم رهبری نسبت به مسائل گوناگون را میتوان تحت عنوان کلی «آرمانگرایی واقعبینانه» درک و تبیین نمود.
رهبر معظم انقلاب از یک سوی در همهی حوزهها ذرهای از آرمانهای اصیل اسلامی و انقلابی کوتاه نمیآیند و از سوی دیگر این آرمانها را در حوزهی واقعیتها و با توجه و شناخت دقیق واقعیتهای عینی به شیوهای عقلانی و معتدل پیگیری میکنند. درک این نکته در اندیشههای ایشان بسیار حیاتی است. چرا که نظام ما از سوی اندیشهها و اعمال آرمانگرایی غیرواقعبین و واقعگرایی غیرآرمانی مورد تهدید است.
آرمانگرا اگر واقعیتها را درک و فهم نکند با توجه به خصلت صلب و غیرمطلوب بسیاری از واقعیتها در دام رویکرد غیرمنطقی و افراطی فرو میغلتد و واقعبینی اگر به واقعگرایی تبدیل شود و آرمانها فراموش شوند آنچه که حاصل میشود. انفعال و سازش با واقعیتها و اندیشه و تصمیم و عمل در چارچوب تنگ این واقعیتها خواهد بود.
در اینجا توجه به تمایزی که میان واقعبینی و واقعنگری وجود دارد مهم است. بر این مبنا، مقام معظم رهبری واقعبین است نه واقعگرا.
واقعگرایی پذیرش و سازش با واقعیتهاست، تسلیم شرایط و وضعیت موجود شدن است و در موضعی انفعالی نسبت به وضع موجود تصمیم گرفتن و عمل کردن. اما در واقعبینی شاهد نوع خاصی از حکمت هستیم. لحاظ کردن شرایط موقعیتی در تصمیمگیریها در عین التزام به اصول اساسی و بنیادین که به طور خلاصه میتوان آن را ترکیب شرایط نامعین با اصول معین دانست نوع اندیشهورزی مقام معظم رهبری بیشترین تقارن را با این تعریف دارد نظام جمهوری اسلامی هم اگر ذرهای از آرمانگرایی واقعبینانه فاصله بگیرد دچار خسران خواهد شد.
دومین حاصلی که از کاوش روشمند در اندیشههای رهبری حاصل میشود. درک انقلاب اسلامی بهمثابهی پویشی برای شکل دادن به تمدن ایرانی- اسلامی است.
در این نگاه، هدف از انقلاب اسلامی و شکلگیری نظام جمهوری اسلامی سامان دادن و فراهم آوردن یک زندگی مادی و معنوی مؤمنانه و پیشرفته و توسعهیافته است و زندگی فردی و اجتماعی شکوفا مبتنی بر هویت اصیل اسلامی و ایرانی.
در راستای نیل به این تمدن اسلامی- ایرانی است که مقام معظم رهبری بر پیگیری توسعه تأکید وافر دارند و البته همیشه گوشزد میکنند که این توسعه باید کاملاً مبتنی بر الگویی باشد که مختص خود ماست و از الگوهای دیگر کشورها تقلید نشده باشد.
بهزعم بنده دغدغهی محوری ذهن مقام معظم رهبری در شرایط فعلی توسعهی کشور است اما توسعهای مبتنی بر هویت و ارزشهای دینی و ملی. توسعهای که برآمده از متن و بطن جامعهی خودمان باشد و با شرایط و نیازهای مردم و کشور ما هماهنگ باشد.
این امر از یک طرف نشان از همان رویکرد آرمانگرایی واقعبینانه دارد و از طرف دیگر مبین درک عمیق ایشان از مفهوم توسعه است.
زمانی بود که نظریهپردازان توسعه در غرب توصیه میکردند کشورهای دیگر از الگوهای غربی تبعیت کنند راه توسعه یکی است و آن هم تبدیل شدن کشورهای توسعهیافته به شکل و شمایل کشورهای غربی اما پس از تجربیات بسیار در حوزهی نظر و عمل اکنون بسیاری از این نظریهپردازان معتقدند که هر کشوری باید الگوی خاص خودش را با توجه به ارزشها و نیازهایش تدوین نماید.
بهرهگیری از تجربیات موفق و درست دیگران امری است که کاملاً مورد تأیید رهبری است اما تقلید از الگوهای دیگران مورد نکوهش ایشان:
«ما دنبال چه نوع توسعهیى هستیم؟ این نکتهى اساسى، در بحثهاى اقتصادى و غیراقتصادى جارى است. کسانى دنبال این هستند که حرفى را پرتاب کنند و ذهن مردم را از مسائل اصلى دور نگه دارند: مدل چینى، مدل ژاپنى، مدل فلان. مدل توسعه در جمهورى اسلامى، به اقتضاى شرایط فرهنگى، تاریخى، مواریث و اعتقادات و ایمان این مردم، یک مدل کاملاً بومى و مختص به خود ملت ایران است؛ از هیچجا نباید تقلید کرد؛ نه از بانک جهانى، نه از صندوق بینالمللى پول، نه از فلان کشور چپ، نه از فلان کشور راست؛ هرجا اقتضایى دارد. فرق است بین استفاده کردن از تجربیات دیگران، با پیروى از مدلهاى تحمیلى و القایى و غالباً هم منسوخ. بنده مىبینم گاهى بعضى از شیوههایى که در زمینههاى اقتصادى و فرهنگى و غیره پیشنهاد مىشود، از دیگران گرفته شده - فلان متفکر فرنگى اینطورى گفته، فلان متفکر کجایى اینطورى گفته - مثل اینکه به آیات قرآن استناد مىشود! خیلى از شیوهها منسوخ است؛ سى سال پیش، چهل سال پیش، پنجاه سال پیش تجربه شده، بعد یک روش بهتر آوردهاند؛ ولى ما الان مىخواهیم از روش منسوخ آنها در آموزش و پرورش، در مسائل علمى، در کارهاى دانشگاهى، در کارهاى اقتصادى و در برنامهریزى و بودجهبندى استفاده کنیم؛ نه، این درست نیست. از تجربهها و دانشها باید استفاده کرد، اما الگو و شیوه و مدل را باید کاملاً بومى و خودى انتخاب کرد» (دیدار نمایندگان هفتمین دورهى مجلس شوراى اسلامى27 /3/83)
از دیدگاه ایشان اتکا بر توان و نیروی بومی منافاتی با استفاده از تجربیات دیگران در این زمینه ندارد:
«تمدّن واقعى براى مردم ما تمدّن ایرانى است؛ تمدنى است که متعلّق به خود ماست؛ از استعدادهاى ما جوشیده وبا شرایط زندگى ما در هم آمیخته و چفت شده است. راه حلّ حقیقى، راه حلّ بومى است. باید بذر سالمِ خودمان را بپاشیم و مراقبت کنیم تا سبز شود؛ دنبال تقلید از این و آن نباشیم؛ دنبال سخن گفتن با زبان و لغت بیگانه و عاریه گرفتن از تجربههاى دست چندم آنها نباشیم. نه اینکه از فرآوردههاى علمى دیگران بهره نبریم؛ چرا،صددرصد معتقدم که باید از همه تجربههاى علمىِ بشرى بهره برد. پنجرهها را نمىبندیم؛ هرکس که در دنیا کار خوبى کرده، آن را انتخاب مىکنیم.» (بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار جوانان و فرهنگیان در مصلّاى رشت 12 /2/80)
برای جمع بین توسعهی بومی و بهرهگیری از تجربیات دیگران آنچه که مورد نیاز است تقویت روحیهی خودباوری و امید بر آینده است: «استعدادها را باید پرورش بدهیم. همه کس - چه اهل علم، چه اهل تکنولوژى، چه اهل ابتکار، چه اهل مسائل فنى در هر سطحى - باید احساس بکنند که بار سازندگى کشور بر دوش آنهاست. ما خودمان باید کشور را بسازیم؛ کسى کشور را براى ما آنچنان که مورد نیاز ماست، نخواهد ساخت. ما خودمان هستیم که خانهى خودمان را برطبق نیازهاى خودمان مىسازیم .» (دیدار مردمی12/9/70)
با توجه به این محورها به نظر، توسعهگرایی مقام معظم رهبری دارای چهاررکن اصلی است:
1-بهرهگیری از تجارب دیگران در عین نفی تقلید:
توسعه نمیتواند در خلأ و در شرایطی فارغ از تأمل و تدبر در تجارب دیگران رخ دهد. از این روی نگاه تیزبینانه، تحلیلی و موشکافانه به تجربیات دیگران از جمله اصلیترین خصایص هر فرایندی است که رویکرد به توسعه در آن مورد تأکید است. با این حال چنین نگاهی باید بسیار فراتر از رویکرد تقلیدی به سطح شناختی تحقیقی، عمق بیابد. و عملاً از منظری تجربهاندوزانه و نه مقلدانه رخ دهد.
2-بنیان نهادن توسعه بر بستر و بر مبنای هویت، ارزشها و آرمانهای دینی و ملی
همگان بر این نکته اذعان دارند که توسعه در کلیت خود امری خنثی و فارغ از آرمان نیست از اینروی است که مقام معظم رهبری بر عدم تقلید تأکید دارند چرا که در دل الگوهای توسعهی دیگران هویت، ارزشها و آرمانهای دیگران نهفته است که برای جامعهی ما مطلوبیتی ندارند و احیاناً در خیلی جاها با آرمانهای انقلاب اسلامی تفاوت یا حتی تقابل دارند.
ایده محوری انقلاب اسلامی این بود که با تمسک به ارزشهای دینی و اعتقادی، امکان درانداختن طرحی نو برای توسعهی کشور وجود دارد که شکوفایی و پیشرفت مادی و اقتصادی، اجتماعی و سیاسی با معنویت، اخلاق و اعتقادات دینی عجین باشد. و در واقع، پیشرفتهای مادی بر بستر ارزشهای دینی و ملی بروید. لذا در طراحی الگوی توسعه کمتوجهی به ارزشها و آرمانهای دینی و ملی، کوتاه آمدن از ایدهی محوری انقلاب اسلامی است.
3-توسعه همراه با عدالت
در غرب با شکست رویکردهای مارکسیستی و با به حاشیه رانده شدن اندیشههای سوسیالیستی و تفوق لیبرالیسم اندیشهی عدالت اجتماعی در عزلت و انزوا قرار گرفته و مورد کمتوجهی واقع شده است. در غرب و الگوهای غربی همراه کردن عدالت با توسعه اصالتی ندارد و هدف محوری و مهم به حساب نمیآید. نظام ما به سبب بنیانهای اعتقادی خود نمیتواند نسبت به عدالت بیتفاوت باشد. از این روی است که مقام معظم رهبری همیشه تأکید دارند که توسعه باید همراه عدالت باشد.
«ما در زمینهی همهی فعالیتهایگوناگون اقتصادی و تولیدی کشور و حواشی آن، باید توجه کنیم که ما هم توسعه محوریم، هم عدالت محور، ما طبق برخی از سیاستهایی که امروز در دنیا رایج است و طرفداران زیادی هم دارد، نیستیم که صرفاً به رشد تولیدات و رشد ثروت در کشور فکر کنیم و به عدالت در کنار آن فکر نکنیم، نه، این منطق ما نیست.
نوآوری نظام ما همین است که میخواهیم عدالت را با توسعه و با رشد اقتصادی در کنار هم داشته باشیم و اینها با هم متنافی نیستند. ما دیدگاهی که تصور کند اینها با هم نمیسازند و یا باید این را انتخاب کرد یا آنرا، قبول نداریم. این نکته باید در همهی موارد هم در کاهش حجم دولت، هم در مسألهی خصوصیسازی، هم در نگاه کلی به مسائل اقتصادی و هم در تقسیم منابع میان بخش خصوصی و بخش تعاونی و بخش دولتی رعایت شود» (دیدار با رییسجمهور و اعضای هیأت دولت، 4/6/83)
«بعضی این طور تصور میکردند- شاید حالا هم تصور کنند- که ما بایستی دورهای را صرف رشد و توسعه کنیم و وقتی که به آن نقطهی مطلوب رسیدیم، به تأمین عدالت اجتماعی میپردازیم. این فکر اسلامی نیست. «عدالت» هدف است و رشد و توسعه مقدمه عدالت است» (دیدار با رییسجمهور و هیأت وزیران به مناسبت بزرگداشت هفتهی دولت 8/6/74)
4-سرعت در توسعه:
مقام معظم رهبری با اشراف به وضعیت و جایگاه کشور ما در توسعه و عنایت به عقبماندگیهای تارخی کشور در این حوزه، بر اعتماد به نفس ملی، عزم ملی و نوآوری در توسعه تأکید دارند.
ایشان تأکید دارند که با توجه به ظرفیتها و قابلیتهای بالای کشور در همهی حوزهها ما توان این را داریم راهی را که دیگران در مدت طولانی طی کردهاند در مدت کوتاهی سپری کنیم و توسعهی کشور را سامان ببخشیم.
حال با توجه به درک محوریت توسعه در ذهن و اندیشهی مقام معظم رهبری مفاهیم و ایدهپردازیهای ایشان معنای عمیقتری پیدا میکند.
با تفطن به این بحث آشکار میشود که در واقع ایشان برای توسعهی کشور در صدد طرح مفاهیم مورد نیاز هستند. مفاهیمی چون اعتماد به نفس ملی، عزم ملی، نیاز ما به سه عین (عقل، علم، عزم)، انضباط اجتماعی و روحیه کار، نهضت آزاداندیشی و تولید علم تأکید بر سند چشمانداز 20 ساله، لزوم اتخاذ رویکردهای اقتصادی در ادارهی کشور، طرح مفهوم کارآمدی در حوزههای مختلف به خصوص اقتصاد، مهندسی فرهنگی، امید، همبستگی ملی، مشارکت اجتماعی، اتحاد ملی، انسجام اسلامی، نوآوری و شکوفایی و بسیاری مفاهیمی دیگر در ارتباط با همدیگر معنا مییابند. و همه با هم فضای توسعهی کشور را فراهم میسازند. از این زاویه است که مقام معظم رهبری با طرح مفاهیم معنوی و دینی بعد ارزشی و اعتقادی توسعه را شکل میدهند طرح مفاهیمی چون سال امام علی (ع) سال پیامبر و ... نشان میدهد که چگونه مفاهیمی از سنخ توسعه با مباحث معنوی پیوند میخورند. و چگونه معنویت اساس توسعه قرار میگیرد.
هدایتگری جریانهای اجتماعی و سیاسی
یکی از ویژگیهای کمنظیر مقام معظم رهبری در حوزهی اندیشه که در تداوم شیوهی رهبری حضرت امام (ره) بروز می کند. این است که ایشان اندیشههای نو و مفاهیم جدید را در همراهی با جامعه و به مروز زمان با توجه به آمادهسازی بسترهای لازم درون گروههای اجتماعی و سیاسی مطرح میسازند و این از خصلتهای یک رهبر ژرفنگر و دوراندیش است.
این بدین معناست که ایشان مفاهیم اجتماعی و سیاسی را به یکباره و بدون مقدمه چینی و آمادهسازی بسترهای لازم بیان نمیکنند و اجازه میدهند که جامعه به مرور با این مفاهیم خو بگیرند و با ایشان همراه شوند. علاوه بر این ایشان این تلاش را دارند که جامعه در حوزههای مختلف مسیر بلوغ را خود طی کنند و ایشان صرفاً از منظر هدایتگری و رهبری در این مباحث حضور مییابند.
مثال عینی این ویژگی اندیشهای، برخوردی است که ایشان با گروههای مختلف سیاسی داشتهاند آن زمانی که جریانی به نام اصلاحطلبی در کشور شکل گرفت و گروهی مفاهیمی را در قالب و در ذیل ایدهی اصلاحطلبی طرح کردند، گروههایی از جامعه این ایده را مغایر با آرمانهای انقلاب و ارزشهای نظام قلمداد کردند ولی مقام معظم رهبری در عین تأیید اصلاحطلبی و تأکید بر اهمیت و ضرورت اصلاح طلبی درصدد هدایت این فکر در مسیر درست به ایدهپردازی پرداختند:
«امروزه یکی از واژههای رایج، واژه «اصلاح طلبی» است. من در نماز جمعه هم گفتم، بارها هم تکرار کردهام؛ بنده معتقدم اصلاح طلبی جزو ذات انقلاب است. اصلاً انقلاب، یعنی یک حرکت بزرگ و روبه جلو، که این حرکت هرگز ایستایی ندارد و به طور دائم پیشرونده است. این پیشروندگی یعنی همان اصلاح طلبی (بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در جمع دانشجویان واساتید دانشگاه صنعتی امیر کبیر 9/12/79)
ایشان علاوه بر تأیید رویکرد اصلاح طلبانه درصدد برآمدند تا از منظر هدایتگری مؤلفههای لازم برای تدوین یک اندیشهی اصلاحطلبی اصیل را طرح نمایند. ایشان فرمودند که اصلاحات باید ضابطهمند باشد نسبت آن قانون اساسی و آرمانهای امام و انقلاب باید مشخص گردد. سرعت اصلاحات در حوزههای مختلف اهمیت دارد و بسیاری توصیههای دیگر در زمینهی اصلاحطلبی که میتوانست نقشی اساسی در هدایت اندیشهی اصلاح طلبی در مسیر درست ایفا نمایند.
ایشان در جایی فرمودند که اصلاحات باید تعریف درست و معین و شفافی داشته باشد. و پس از آن خود ایشان تعریفی از اصلاحات ارائه کردند و فرمودند اصلاحات یعنی مبارزه با فقر، فساد و تبعیض.
این بیان، از جمله مصادیق مظلومیت اندیشهی ایشان است.
گروه اصلاحطلبان، به دلایل سیاسی این بحث را بایکوت کردند و تلاش نمودند هرگز در تعریف اصلاحات از مفاهیم مبارزه با فقر و فساد و تبعیض بهرهای نگیرند.
برخی کسان دیگری که بعداً اصولگرا نام گرفتند و مدعی اطاعت از رهبری بودند و هستند برخورد سطحی، شعاری و احساسی و احیاناً ابزاری با این تعریف داشتند. و کمتر به عمق و اساس علمی آن پرداختند.
با این دو رویکرد معیوب بود که این ایدهی راهگشا نتوانست ظرفیتهای خود را در حل مسائل کشور بروز دهد. به روش علمی، معقول و واقعبینانه میتوان نشان داد که «فقر و فساد و تبعیض» قابلیت توضیح همهی مسائل و مشکلات ما در حوزههای مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و اداری را دارند و تدوین برنامههای علمی و درست برای رفع مبارزه با فقر و فساد و تبعیض دامنهی گستردهای از اصلاحات در همهی حوزهها را در بر میگیرد.
مبارزه با فقر، در محافل علمی و اجرایی دنیا، ادبیات گسترده و غنی دارد و ابعاد مختلف فرهنگی، اقتصادی و حتی سیاسی را در بر میگیرد. شما باید برای مبارزه با فقر، روندهای اقتصادی، ساختارهای معیوب سازمان تولید و مصرف در کشور، و بسیاری حوزههای دیگر را اصلاح کنید. فساد هم صرفاً فساد اقتصادی نیست بلکه فساد سیاسی، اخلاقی، فرهنگی و اجتماعی حوزههای دیگر فساد است که برای مبارزه با این ابعاد، باید برنامههای وسیع و گستردهای اصلاحی تدوین گردد. تبعیض سیاسی، قضایی، جنسی، منطقهای، قومیتی و حوزههای دیگر اجتماعی نیاز به اصلاحات عمیق و کارساز دارد.
به نظر بنده بسیار بعید است که مشکلی در کشور وجود داشته باشد و ذیل این سه معضل اساسی مورد نظر مقام معظم رهبری نگنجد. و اینجاست که آشکار می شود که منظور ایشان از اصلاحات بهمثابه مبارزه با فقر و فساد و تبعیض، اصلاحاتی همهجانبه، گسترده و عمیق است.
اما برخورد سطحی و شعاری با این مفاهیم باعث شد که مبارزه با فقر صرفاً در حد توزیع پول محدود گردد مبارزه با فساد، در حد شعار و مچگیریها و افشاگریهای آنچنانی باقی بماند و هرگز به اصلاح رویهها، ساختارها و مناسبات و روابط فسادزا رسوخ پیدا نکند. برای تبعیض هم که هیچ برنامهی منظم و مدون و معقولی ارائه نشده است.
پس از رواج اصلاحطلبی، جریانی موسوم به اصولگرایی در حوزههای مختلف مطرح شد. مقام معظم رهبری در طرح مفهوم اصولگرایی هم به هدایتگری پرداختند و تلاش نمودند اندیشهی اصولگرایی را غنیتر سازند و در جهت تعمیق آن و هدایت اصولگرایان در مسیر درست ایدههای جدیدی را ارائه نمایند.
ایشان ابعاد مختلف اصولگرایی و مؤلفههای محوری آن را توضیح دادند و اندیشهی اصولگرایی را ستودند اما به این نکته هم توجه دادند که نباید مفهوم اصولگرایی محدودنگر و تنگنظرانه باشد و دایرهی طرفداران اندیشهی اصولگرایی محدود گردد.
«اصولگرایی به حرف نیست. اصولگرایی در مقابل نحلههای سیاسی رایج کشور هم نیست. این غلط است که ما کشور یا فعالان سیاسی را به اصولگرا و اصلاحطلب تقسیم کنیم: اصولگرا و فلان؛ نه اصولگرایی متعلق به همهی کسانی است که به مبانی انقلاب معتقد و پایبندند و آنها را دوست میدارند؛ حال اسمشان هر چه باشد» (بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی 29/3/85)
رهبر معظم انقلاب در ادامه همان بینش منظومهای و در راستای هدایتگری جریانهای سیاسی به آرمانهای انقلاب، هنگامیکه فضا را برای ارائه ابتکاری جدید و نوآورانه آماده میبینند با نفی دوگانه انگاریهای تصنعی و مرزبندیهای نادرست میان نیروهای انقلاب به ترسیم افقهای جدید برای آینده نظام میپردازند. این افق جدید یکی دیگر از همان ابعاد مغفول مانده و مظلوم اندیشهی رهبری است که عمق و ابعاد آن مورد توجه جدی قرار نگرفته است.
مقام معظم رهبری وقتی احساس کردند که از یک طرف مفاهیم اصولگرایی و اصلاحطلبی به باروری و بلوغ خوبی رسیدهاند و از طرف دیگر اتفاقی رخ داده که این دو مفهوم در برابر هم و متفاوت و متقابل با هم تعریف شدهاند و گروههای مختلف تلاش میکنند اگر اصولگرا هستند از مفاهیم اصلاحطلبی بهرهای نگیرند و اصلاحطلبان از توجه به مفاهیم و مؤلفههای فکر اصولگرایی ابا دارند لذا با طرح مفهوم اصولگرایی اصلاحطلبانه هم این دوگانگی را شکستند و هم این نکتهی مهم را گوشزد کردند که اصولگرایی بدون اصلاحطلبی و توجه به ارزشها و اصول اسلام و انقلاب با کمتوجهی به پویایی و پیشرفت و تحول زمانه ممکن است جمود فکری و عقب ماندگی عملی ایجاد کند و پیشرفت و نوآوری و اصلاحطلبی بدون اصولگرایی یعنی عطف توجه به تحول و تغییر و پیشرفت بدون عنایت کافی به چارچوبها و مبانی این تحول امکان دارد ما را از مسیر اصلی منحرف کند و پیشرفت و تحولی هم که فراهم میآید تحولی معیوب و مشکلساز خواهد بود:
«بنده دعواى اصلاحطلب و اصولگرا را هم قبول ندارم؛ من این تقسیمبندى را غلط مىدانم. نقطهى مقابل اصولگرا، اصلاحطلب نیست؛ نقطه مقابل اصلاحطلب، اصولگرا نیست. نقطهى مقابل اصولگرا، آدم بىاصول و لاابالى است؛ آدمى که به هیچ اصلى معتقد نیست؛ آدم هرهرى مذهب است. یک روز منافع او یا فضاى عمومى ایجاب مىکند که بشدت ضد سرمایهگذارى و سرمایهدارى حرکت کند، یک روز هم منافعاش یا فضا ایجاب مىکند که طرفدار سرسخت سرمایهدارى شود؛ حتّى به شکل وابسته و نابابش! نقطهى مقابل اصلاحطلبى، افساد است. بنده معتقد به اصولگراى اصلاحطلبم؛ اصول متین و متقنى که از مبانى معرفتى اسلام برخاسته، با اصلاح روشها به صورت روزبهروز و نوبهنو... ما باید روشها را اصلاح کنیم. در روشها اشتباه و نقص وجود دارد. گاهى به مرحلهیى مىرسیم که امروز دیگر جواب نمىدهد؛ باید مرحلهى دیگرى را شروع کنیم. حفظ اصول و اصلاح روشها، معناى اصلاحطلبى است.»( بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران در دیدار دانشجویان و اساتید دانشگاههای استان کرمان 19/2/84)
اعتقاد و التزام کامل به مردم سالاری دینی
رهبر معظم انقلاب اندیشههای پیشرو و راهبرنده برای هدایت جامعه ارائه میکنند اما همهی اینها را در چارچوب «مردمسالاری دینی» و در ارتباط متقابل با جامعه و مردم طرح کرده و پیش میبرند به ظرفیتها، علایق و جهتهایی که از روند مردم سالاری دینی برای ادارهی کشور در حوزههای مختلف حاصل میشود توجه دارند و به گونهای نیست که بدون توجه به آمادگیهای جامعه یک مسئله را به یکباره طرح و پیگیری نمایند.
آنگاه که جامعه را آماده میبینند اندیشه و ایدهای را طرح میکنند و هر چقدر که جامعه و مردم و گروههای فکری و سیاسی از این ایدهها استقبال میکند و در پیگیری آن تلاش میکنند این ایدهها را بسط بیشتر میدهند موارد متعددی میتوان نشان داد که به جای اینکه یک اندیشه را به یکباره ارائه کنند در طول زمان و به مرور آن را طرح مینمایند.
ایشان در انتخابات مختلف پس از طی مراحل قانونی آنچه را که مورد انتخاب مردم باشند میپذیرند و البته درصدد هدایت جریان و فکر و شخص یا گروهی که در انتخابات برگزیده میشوند برمیآیند- و اگر هم انحراف یا اشکال اساسی در موارد اداره نهادهای مورد انتخاب مردم میبینند به نسبت عمق و گسترهی این انحراف یا اشکال عکسالعمل لازم را دارند. ولی کاملاً به مردم سالاری دینی التزام دارند و این امر را هم به صورت نظری و هم عملی رعایت میفرمایند.
در عرصهی عمل احتیاط کامل دارند که رأی و نظر ایشان آشکار نشود و اجازه میدهند خود مردم با تشخیص خود انتخاب مورد نظرشان را انجام دهند و ایشان صرفاً به مؤلفهها و شاخصههای انتخاب درست اشاره مینمایند. در عرصهی نظر هم با جریانی که مورد انتخابات مردم واقع میشود همراهی هدایتگرانه پیشه میکنند.
نگاه فرهنگمحور به سیاست، اقتصاد و همهی امور
انقلاب اسلامی یک انقلاب فرهنگی بود تحول و رشد و تربیت فرهنگی مردم باعث پیروزی انقلاب شد. رهبر کبیر انقلاب (ره) فرهنگ را زیر بنای تحول بشر در همهی حوزهها و اصلاح فرهنگی را مبنای همهی اصلاحات میدانست.
هدف اصلی انقلاب و نظام جمهوری اسلامی تربیت انسان و ایجاد محیطی مناسب برای رشد مادی و معنوی اوست و مسلماً نیل به این هدف تنها با نگاهی فرهنگی امکانپذیر است. با توجه به این موضوع و در درک منظومهدار اندیشهی رهبر معظم انقلاب، فرهنگ زیربناست نگاه فرهنگی به امور مختلف اقتصادی، سیاسی، بینالمللی نقطهی برجسته و متمایز نگاه ایشان است. ایشان پس بر مبنای فرهنگ سایر حوزههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حتی بینالمللی را مورد تحلیل قرار میدهند و ثمرهی شیرین نگاه فرهنگی به امور مختلف چیزی است که پژوهشگران ما میتوانند با کاوش بیشتر در اندیشههای رهبری آن را آشکار سازند:
«آرمان اصلی ملت ایران رسیدن به جامعهای رشید، موحد، پرنشاط، پرامید، عدالتطلب دارای اعتماد به نفس، پرکار، پیشرو، پیشرفته، دارای توکل و برخوردار از روح ایثار و گذشت است و «فرهنگ» مهمترین عامل دستیابی به این هدف والاست....
فرهنگ عمومی علاوه بر رفتارهای فردی و اجتماعی در تصمیمسازیها و تصمیمگیریهای حکومتی نیز کاملاً مؤثر است و به همین علت باید آن را به مشکلی صحیح، تبیین و پیگیری کرد.» (17/09/86 دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی با رهبر معظم انقلاب)
ایشان پس از آنکه رهنمودهای کلان و خرد خود را در حوزهی فرهنگ و آسیبشناسی مسائل و نهادهای فرهنگی و تبیین فرهنگ به عنوان زیربناهای همهی امور ارائه میکنند نهایتاً مفهوم محوری «مهندسی فرهنگی» را برای سامان دادن فرهنگ به عنوان بنیان همهی امور و اساس همهی تحولات و پیشرفتهای کشور طرح مینمایند. جهتهای اصلی مهندسی فرهنگی را معین میفرمایند و از نهادهای مسئول، پژوهشگران و صاحبنظران میخواهند که این جهتهای اصلی را بسط دهند و تعمیق ببخشند:
«فرهنگ یک سیستم است و دارای انواع و اجزایی است و مهندسی فرهنگ به عنوان یک مهندسی سیستم باید انجام پذیرد. فرهنگ یک جامعه، اساس هویت آن جامعه است. فرهنگ که میگوییم اعم از مظاهر فرهنگی- مانند زبان و خط و امثال اینها و آنچه باطن و اصل تشکیلدهندة پیکرة فرهنگ ملی است مثل: عقاید، آداب اجتماعی، مواریث ملی، خصلتهای بومی و قومی. اینها ارکان و مصالح تشکیلدهنده فرهنگ یک ملت است فرهنگ دارای انواعی است و در مهندسی فرهنگ همه انواع فرهنگ باید مهندسی شوند. انواع فرهنگ عبارتند از: فرهنگ ملی، فرهنگ عمومی، فرهنگ تخصصی، فرهنگ سازمانی، فرهنگ ملی.) (سال 1383)
در حوزهی فرهنگ یک نگاه معتدل و معقول و با شناخت درست و عمیق از ماهیت فرهنگ و جامعه بر اندیشهی رهبری حکمفرماست و ایشان همیشه در این حوزه (و البته همهی حوزههای دیگر) بر میانهروی و یک مسیر معقول و آگاهانه تأکید دارند:
«ما نه معتقد به ولنگاری و رهاسازی هستیم که به هرج و مرج خواهد انجامید، نه معتقد به سختگیری شدید، اما معتقد به نظارت، مدیریت، دقت در برنامهریزی و شناخت درست از واقعیات هستیم.»
«ما نمیخواهیم با نگاهی افراطی به مقولهی فرهنگ نگاه کنیم بایستی نگاه معقول اسلامی را ملاک قرارداد و نوع برخورد با آن را بر طبق ضوابطی که معارف و الگوهای اسلامی به ما نشان میدهد تنظیم کرد. برخورد افراطی از دو سو امکانپذیر است و تصور میشود: یکی از این طرف که مقوله فرهنگ را مقولهای غیرقابل اداره و غیرقابل مدیریت بدانیم مقولهیی رها و خودرو که نباید سر به سرش گذاشت و وارد آن شد. متأسفانه این تفکر در جاهایی است. و عدهیی طرفدار رها کردن و بیاعتنایی کردن و بینظارتی در امر فرهنگ هستند. این تفکر، تفکر درستی نیست و افراطی است. در مقابل، تفکر افراطی دیگری وجود دارد که آن سختگیری خشن و نظارت کنترلآمیز بسیار دقیق است. این تفکر هم به همان اندازه غلط است. نه میشود فرهنگ را رها کرد که هر چه پیش آمد پیش بیاید نه میشود آن طور سختگیریهای غلطی را که نه ممکن است و نه مفید، الگو قرار داد.» (سال 1383)
کارگزاران نظام اسلامی
سیاست داخلی ایران
سیاست بین الملل
حوزه علمیه و طلاب
دانشگاه و دانشجویان
اسلام ناب محمدی
آموزش و پرورش
ارتش بیست میلیونی
گنجینه دفاع مقدس
الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت
پاسخ به شبهات ولایت فقیه
فرهنگ بومی و ملی
جنگ نرم و تبلیغات
اتحاد و انسجام اسلامی
بیداری اسلامی ملتها
همت مضاعف
شرح حدیث
انتخابات
ماه مبارک رمضان
راه نمای همسران جوان
درباره امام خامنه ای
چرا می گوییم امام خامنه ای؟
آرشیو سایت
رهسپاریم با ولایت تا شهادت
وبلاگ علمی مقالات مدیریت
.: شهر عشق :.
منطقه آزاد
گروه اینترنتی جرقه داتکو
در برابر نسیم
صل الله علی الباکین علی الحسین
کشکول
انا مجنون الحسین
من هیچم
وبلاگ سید حسن نصرالله
حدائق ذات بهجة
ایــ عزیـــــز ـــــــران
با سید علی تا فتح قدس
رهروان ولایت
بصیرت
امیر قافله صبر و بصیرت
هدایتگر آسمانی
سربازان سید علی خامنه ای
از رهبر چه میدانید؟
جانم فدای رهبر جانبازم
فرمانبر
بسیج شهید چمران شیراز
مرد دفاع
جانم فدای رهبر
شمشیر ولایت
یار ولایت
ما اهل کوفه نیستیم
من باتو هیچگاه نبودم تو با منی
www.خامنه-ای.net/
طرفداران عدالت
موج رهروان ولایت
فدایی رهبر
امام خامنه ای
عشق من امام خامنه ای
فیـــــه ما فیـــــه
رهروان ولایت و امام
دانش آموزان پیرو خط ولایت
عمار امام سیدعلی
مثبت
مکتب ولایت
ولایت فقیه و دفاع از آن
فدائیان ولایت گرگان