عنوان: 8 انتظار از مجلس شورای اسلامی
موضوع: نظام جمهوری اسلامی ایران
سال انتشار (میلادی): 2009
منبع: بیانات در دیدار نمایندگان مجلس شوراى اسلامى؛ 03/04/1388 هجری شمسی
تهیه و تنظیم: وبلاگ امام خامنه ای www.khamenei.parsiblog.com
متن رهنمود:
1- مجلس قوهى مفکرهى کشور است. فکر در لباس قانون تجلى میکند، بعد در سراسر وجود کشور سریان و جریان پیدا میکند. چیزى که دائم باید در نظر باشد، این است که ببینیم فکر این قوهى مفکره اولاً نسبتش با ارزشهاى اساسى انقلاب چیست - چون این شاخهاى روئیده بر بدنهى عظیم و قد کشیده و مستحکم انقلاب است دیگر - ثانیاً نسبتش با جامعه، با مشکلات کشور و با نیازهاى مردم چیست. یک نگاه به مبدأ، یک نگاه به منتها؛ یک نگاه به خاستگاه، یک نگاه به هدف؛ این باید روشن باشد. اگر این شد، آن وقت قوانین، هم اصیل خواهد بود، درست خواهد بود، صحیح خواهد بود، هم کارآمد خواهد بود.
اگر اوّلى نباشد، قانون مثل شاخهى از درخت بریده است؛ اصالت خود را از دست خواهد داد و دیگر قانون اصیلى نیست. اگر دومى نباشد، قانون اصیل است، مشروعیت دارد، اما مقبولیت ندارد. اگر منطبق بر خواستهاى جامعه و نیازهاى فورى و بهروز و نیز نیازهاى بلندمدت جامعه نباشد، آن وقت دیگر مقبولیت نخواهد داشت به حسب هر مقدارى که در آن جهت کمبود دارد. این یک نکته است که باید در نظر باشد...
2- یک نکتهى دیگر این است که قانون جنبهى الزامآور و حاکمیتى و ولایتى دارد. شما با قانون دارید اعمال ولایت میکنید بر جامعه، اعمال اقتدار میکنید بر جامعه؛ لذا قانون الزامآور است. اینها به جاى خود محفوظ و درست. یعنى طرف شما در جامعه که آحاد مردم - از جمله خود شما - هستند، در زیر اقتدار قانون قرار میگیرند؛ قانون بر آنها اعمال ولایت میکند؛ این جنبهى واضح قانون است. یک جنبهى دیگرى وجود دارد و آن، تأثیر فرهنگى و تربیتى قانون در جامعه است. هر قانونى که شما بگذرانید، ولو به حسب ظاهر این قانون ارتباط با مسائل تربیتى و فرهنگى هم ندارد - یک قانون اقتصادى فرض بفرمائید - این یک اثر مستقیم یا غیر مستقیم فرهنگى و اخلاقى و تربیتى بر روى مردم دارد. رفتارها و خلقیات و تربیتها اثر متقابل دارند؛ هم اخلاق در رفتار تأثیر میگذارد، هم رفتار بر اخلاق تأثیر میگذارد. شما ببینید: «ثمّ کان عاقبة الّذین اسائوا السّوئ». کار بد که میکنیم، روى دل ما اثر میگذارد، روى اخلاق ما اثر میگذارد، گاهى روى برداشتها و تلقىهاى ما اثر میگذارد؛ دلبستگى که پیدا میکنیم، این دلبستگى روى ذهنیات ما اثر میگذارد. اعمال و رفتار از یک طرف، و اخلاق و تربیت از یک طرف؛ اینها تأثیر متقابل دارند. قانون هم همین جور است دیگر. شما هر قانونى بگذارید، مربوط به حمل و نقل جادهاى باشد، مربوط به گمرک باشد، مربوط به اقتصاد باشد، مربوط به سیاست خارجى باشد، هرچه باشد، یک آثار تربیتى و اخلاقى هم دارد؛ به این جنبه از قانون توجه بشود. اگر ما قانونى میگذاریم که روح قانونپذیرى را در مردم تقویت میکند، این خوب است؛ اگر بعکس، قانونى میگذاریم که روح قانونشکنى و بىاعتنائى به قانون را در مردم به وجود مىآورد - ولو به طور غیر مستقیم - این مرجوح است. اگر قانونى میگذاریم که روح قناعت را در مردم تقویت میکند، این خوب است؛ اگر بعکس، روح اسراف را در مردم تقویت میکند، این بد است. اگر روح دیندارى را در مردم تقویت میکند، این خوب است؛ اگر روح لاابالیگرى را در مردم تقویت میکند، این بد است. به این جنبه توجه کنید: تأثیر متقابل حقوق و اخلاق؛ ملازمات مسائل حقوقى و مسائل اخلاقى. اینها مسائل بسیار مهمى است...
3- یکى از کارهاى خوبى که در مجلس از اول پایهگذارى شد، تلاوت قرآن در اول جلسات رسمى مجلس بود. اخیراً هم در زمان ریاست آقاى دکتر حداد عادل یک سنت خوب دیگرى به آن اضافه شد و آن خواندن ترجمهى قرآن بود - که نمیدانم حالا هم سارى و جارى است یا نه - که خیلى خوب است. این قرآن نباید فقط حالت شکلى پیدا کند؛ باید گوش کنیم، از کلمات قرآن بهره ببریم. دلمان را بدهیم به قرآن. هر کلمهاى از این کلمات قرآن میتواند یک انقلابى در دلهاى ما به وجود بیاورد؛ البته براى کسى که مأنوس با قرآن باشد. به حسب تجربه، آدمى که مأنوس با قرآن نباشد، بهرهى زیادى هم از قرآن نمیبرد. «ایّکم زادته هذه ایمانا». آیهاى که مىآمد، منافقین میگفتند ها چى شد؟ ایمانتان زیاد شد؟ چیزى از قرآن نمیفهمیدند. اگر انس با قرآن باشد و دل دادن به قرآن باشد، انسان آن وقت مىبیند از هر کلمهى قرآن یک قطرهى مصفا و پاکیزهاى نوش جان میکند؛ نورى به دل انسان میتابد. به این قرآن و به این تلاوت توجه بشود؛ بخصوص که حالا براى کسانى که احتیاج به ترجمه دارند، با ترجمه هم همراه است. جلسات اخلاقى و جلسات معرفتى باشد؛ کسانى بیایند ما را نصیحت کنند؛ چیزهائى را که میدانیم هم به ما بگویند. همان طور که عرض کردم، در شنیدن گاهى اثرى است که در دانستن نیست. خیلى چیزها را ما میدانیم، اما یادمان نیست؛ وقتى میگویند، دل ما بیدار میشود.
4- یک نکتهى دیگر این است که مجلس جاى گفتگوست. سطح گفتگوها هم علىالقاعده بالاست؛ چون سطح فکر و علم و معرفت دوستان بحمداللَّه بالاست. اظهارنظر میشود، مشورت میشود، جاى مشاوره است. آنى که من میخواهم تأکید کنم و به همهى شما برادران و خواهران عرض کنم، این است که روحیهى تحمل حرف مخالف را در مجلس بالا ببرید. یک چیزى برخلاف نظر شماست؛ خوب، بگوید؛ آسمان که به زمین نمىآید. گوش کنید، بعد هم با استدلال آن را رد کنید. اگر وقت رد کردن و جواب گفتن ندارید، برطبق آن رأى ندهید، عمل نکنید. اگر رفیقى، دوست و آشنائى دارید که میخواهید ذهن او را روشن کنید، خیلى خوب، آهسته به او بگوئید. نگذارید گفتنها و اظهار نظر کردنها ابتر و ناقص بماند. متأسفانه در مجالس ما از اوائل هم این حالت بود که یک عدهاى وسط صحبتى، وسط حرفى، پرخاشگرانه صدا را بلند کنند و حرف بزنند. من یادم هست زمان ریاست جمهورى یک بار رفتم مجلس براى یک موضوعى، یک سخنرانى در مجلس داشتم؛ سخنرانى طولانى و مفصلى هم شد. یکى از نمایندگان که با ما دوست هم بود، اما زاویه داشت دیگر - از لحاظ افکار سیاسى، یک زاویهاى با ما داشت؛ که آن وقتها میدانید یک مقدارى برخوردها تند و تیز بود - از آن ته مجلس هى شروع کرد با صداى بلند حرف زدن؛ به قول آقایان پارازیت دادن. من میگفتم خوب، برادر عزیز! من حرفهایم را میزنم، شما هم قبول نکن؛ اینکه اشکالى ندارد. ساکت میشد، اما بعد از یک لحظهاى باز صدایش را بلند میکرد. او را بعد دیدم، گفتم شما چرا اینجورى میکنید؟ خوب، حرف را گوش کنید؛ بعد هم بیائید شما بایستید آنجا - مجلس است، مال شماست - حرف خودتان را بزنید. من که آمدم حرف بزنم، رئیس جمهورم، میروم بیرون؛ مجلس در اختیار شماست؛ هرچه خواستید، بگوئید. گفت نه، نکتهاش این است که شما وقتى میگوئید، در دل بعضىها اثر میگذارید؛ من میخواهم از همین اثر جلوگیرى کنم! خوب، این یک روشى است؛ اما به نظر من روش مجلس شوراى اسلامىِ مجمع نخبگان جامعهى اسلامى نیست...
بنابراین، هم به این معنا که انسان در مجلس حالت تحمل را بالا ببرد، هم به اینکه سعى شود اظهارنظرها از سر لجاجت نباشد، توجه شود. البته گفتنش آسان است، اما عملش سخت است. من واقعاً قبول دارم که عملش هم سخت است. گاهى انسان از روى لجاجت، از روى ستیزهگرى و مخالفت با فلان زیدى یا فلان جریانى یا فلان گروهى اظهار نظرى میکند؛ این درست نیست. یعنى حرف زدن بر اساس لجاجت و بر اساس زورآزمائىِ شخصى و جناحى و اینها نباید باشد. حرف هر کسى را، ولو آن کسى که حرف میزند، جزو جریان شما و گروه شما و جبههى شما و هرچه که میخواهید اسمش را بگذارید، نیست، گوش کنید؛ اگر دیدید حرف درستى است، آن وقت «فیتّبعون احسنه». حکمت قرآنى را ملاحظه کنید: «یستمعون القول فیتّبعون احسنه». باید استماع کرد؛ بعد هرچه بهتر است، انسان قبول کند؛ ولو آن بهتر از زبان کسى در بیاید که انسان او را دوست ندارد، قبول ندارد. این خیلى حالت خوبى است. اگر این پیش بیاید، خیلى خوب است؛ برخلاف اینکه انسان تا دید این کسى که پا شده، جزو جناح مخالف است، جزو گروه منفى است از نظر من، از همان اول بنا بگذارد که او را رد کند. این به نظرم خیلى مسئلهى مهمى است. علمى و استدلالى و فکرشده عمل بشود، سالم و اخلاقى گفتگو و مشورت بشود، از سر لجاج نباشد، تحمل نظر مخالف وجود داشته باشد.
5- یک نکتهى دیگر این است که شما این سه سالى که در پیش دارید، با این دولت جدید بناست مجتمعاً کشور را اداره کنید؛ شما در یک جهت، دولت در یک جهت؛ شما مقنن، دولت مجرى؛ باید با هم کار کنید. بنا را بر مماشات، مدارا و روح همکارى بگذارید. البته ما تذکراتى هم در این زمینه دربارهى همین مسئلهى همکارى به دولت داریم و خواهیم گفت - در جلسات با عناصر محترم دولت و با مجموعهى دولت - او به جاى خود محفوظ؛ اما آن چیزى که به شما میخواهیم عرض کنیم، این است که بنا را بر این بگذارید که با دولت همکارى بشود. دولت آن کسى است که توى میدان است. من هم توى مجلس بودم، مثل شماها نماینده بودم، هم توى دولت بودم؛ هر دو حالت را من درک کردم. خوب، بله، نماینده متوقع است که من زحمت میکشم، مىنشینم قانون میگذارم، باید به این قانون عمل بشود؛ این حرف درستى است، حرف حقى است؛ اما دولت هم حرف حقى دارد؛ دولت میگوید من توى این سنگلاخ، توى این راه دشوار، توى این سربالائىِ نفسگیر، دارم با این همه بار میروم؛ یک جا گیر میکنم، کمکم کنید؛ سختگیرى نکنید. دولت، آن عنصر وسط میدان است؛ وسط معرکه است. توى این دستهجات سینهزنى عَلمهائى حمل میشود - ظاهراً اینجاها به آن میگویند عَلم یا علامت؛ ما در مشهد به آن میگوئیم جریده، یعنى همین علامتهاى بزرگ - که گاهى ده شاخه، دوازده شاخه است و خیلى هم سنگین است. این گردنکلفتهاى مشهد مأمور کشاندن این جریده بودند؛ خیلى هم سخت بود. یادم هست این جریدهها را توى بازار مىآوردند. یک جائى از بازار بود که یک قدرى وسیعتر هم بود؛ آنجا باید این را دور میزدند و نمایش میدادند و کارهائى میکردند. این یک نفرى که داشت جریده را حمل میکرد، ده نفر، دوازده نفر از او پذیرائى میکردند: یکى عرقش را پاک میکرد، یکى آب توى دهنش میکرد، یکى خداقوّت میگفت، یکى گاهى شانهاش را مالش میداد...
نباید بگذارید کار به اصطکاک برسد. مردم هم واقعاً دیگر از اصطکاک خوششان نمىآید. بعضى از دورههاى مجلس، دورههاى پراصطکاکى بود. بازخورد این تشنجها در مجلس، بازخورد بسیار منفىاى بود. مردم هیچ خوششان نمىآید. هر وقت مردم این رادیوى مجلس را باز میکردند، یک دعوائى توى آن بود؛ یک حرف نیشدار و گزندهاى توى آن بود. مردم این را دوست ندارند. مردم میخواهند ماها که اینجا در مسند مدیریت کشور نشستیم، با همدیگر مهربان باشیم، با هم کار کنیم، نسبت به هم صمیمى باشیم. نه اینکه از گناهان و خطاهاى هم اغماض کنیم؛ ابداً - اینکه هیچ مطلوب نیست، این ضد ارزش است - اما نوع برخوردها، نوع صمیمى، نوع مهربانانه، نوع مؤمنانه و برادرانه باید باشد.
6- یک مسئلهى دیگر هم مسئلهى فرهنگ قانونمدارى در کشور است. ما واقعاً احتیاج داریم به اینکه قانون در تمام امور کشور، یک شاخص، یک محور، یک فصلالخطاب محسوب شود. اگر ما قانونمدار باشیم، واقعاً این، زندگى مردم را روان خواهد کرد؛ درست مثل چراغهاى سبز و قرمز سر تقاطعها. ببینید رعایت نکردن این مسئله چقدر مشکل ایجاد میکند. خوب، شما با اتومبیلتان رسیدید سر چهارراه. فرض کنید یک دقیقه، دو دقیقه چراغ سبز بود و داشتند میرفتند؛ تا شما رسیدید، قرمز شد. سخت است دیگر؛ باید حالا مدتى اینجا بایستید. ورود شما در این منطقهى ممنوعه، براى خاطر آسایش خودتان و دل خودتان، موجب میشود که چند ده برابر شما گاهى آدم و اتومبیل در دو طرف مسیر کارشان دچار اختلال بشود؛ آن کسى هم که به عنوان پلیس راهنمائى آن وسط ایستاده که باید کار را تنظیم کند، دچار مشکل بشود. خوب، قانون را رعایت کنید تا این همه مشکل به وجود نیاید. ببینید، این یک مثال واضحى است که به طور روزمره با آن مواجهایم و لذا غالباً هم رعایت میکنند. همهى جاها قانون همین است. اگر رعایت قانون شد، کارها روان میشود؛ اگر بىقانونى آمد وسط میدان - که هر کسى هم براى بىقانونىِ خودش بالاخره یک توجیهى دارد؛ یکى میگوید آقا این قانون حق من را ضایع کرد، این قانون نمیدانم چنین بود، این قانون چنان بود؛ اما این توجیهها قابل قبول نیست - کارها مختل میشود.
اگر بىقانونى رائج شد، کارها گره خواهد خورد؛ ترافیک سنگین خواهد شد، گرههاى ترافیکى به وجود مىآید، کار مردم از بین میرود، مصالح مردم پامال میشود. همه بایستى به قانون احترام بگذارند. و من به شما عرض بکنم؛ این مورد هم مثل موارد دیگر از چیزهائى است که فرهنگ آن بایستى از نخبگان سرریز بشود به بدنهى جامعه. اگر شما که جزو نخبگان هستید، قانون را رعایت نکردید، انتظار نداشته باشید که بدنهى جامعه قانون را رعایت کند. ادعاى نخبگى بکنیم - نخبگى سیاسى، نخبگى علمى - اما در همان مورد کارِ خودمان به قانون بىاعتنائى کنیم...
7- یکى هم مسئلهى اسراف است؛ اسراف در هزینهها، اسراف در سفرها؛ اینها هم چیزهائى است که گاهى بعضى از نمایندگان محترم به من مینویسند یا میگویند. خود شما باید به این نکته توجه کنید، نگذارید جورى بشود که مجلس شوراى اسلامى آن حالت پارسائى و زهد را از دست بدهد؛ خیلى بایستى به این مسئله توجه شود...
8- آخرین مطلب هم - که البته این را من مکرر گفتهام - این است که نمایندگان محترم در قانونگذارىها نگاهشان به کل کشور باشد. البته مصلحت منطقهى خودشان را حتماً باید در نظر بگیرند - شکى نیست - لیکن آن مصلحت بایستى داخل بشود در مجموعهى نگاه به کل کشور؛ والّا اگر قرار باشد که نمایندهى شرق براى شرق کار کند، ولو برعلیه غرب؛ نمایندهى غرب به نفع غرب کار کند، ولو برعلیه شرق، اینکه نمیشود. نمایندهى شرق بودن یا نمایندهى شمال بودن یا نمایندهى جنوب بودن خاصیتش این است که در وضع قانون، نیاز آن منطقه را شما میدانید و در قانون دخالت میدهید، نه اینکه قانون را فقط براى آن منطقه مینویسید؛ قانون براى همه است. این، نگاه عام به کشور در باب قانونگذارى.
کارگزاران نظام اسلامی
سیاست داخلی ایران
سیاست بین الملل
حوزه علمیه و طلاب
دانشگاه و دانشجویان
اسلام ناب محمدی
آموزش و پرورش
ارتش بیست میلیونی
گنجینه دفاع مقدس
الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت
پاسخ به شبهات ولایت فقیه
فرهنگ بومی و ملی
جنگ نرم و تبلیغات
اتحاد و انسجام اسلامی
بیداری اسلامی ملتها
همت مضاعف
شرح حدیث
انتخابات
ماه مبارک رمضان
راه نمای همسران جوان
درباره امام خامنه ای
چرا می گوییم امام خامنه ای؟
آرشیو سایت
رهسپاریم با ولایت تا شهادت
وبلاگ علمی مقالات مدیریت
.: شهر عشق :.
منطقه آزاد
گروه اینترنتی جرقه داتکو
در برابر نسیم
صل الله علی الباکین علی الحسین
کشکول
انا مجنون الحسین
من هیچم
وبلاگ سید حسن نصرالله
حدائق ذات بهجة
ایــ عزیـــــز ـــــــران
با سید علی تا فتح قدس
رهروان ولایت
بصیرت
امیر قافله صبر و بصیرت
هدایتگر آسمانی
سربازان سید علی خامنه ای
از رهبر چه میدانید؟
جانم فدای رهبر جانبازم
فرمانبر
بسیج شهید چمران شیراز
مرد دفاع
جانم فدای رهبر
شمشیر ولایت
یار ولایت
ما اهل کوفه نیستیم
من باتو هیچگاه نبودم تو با منی
www.خامنه-ای.net/
طرفداران عدالت
موج رهروان ولایت
فدایی رهبر
امام خامنه ای
عشق من امام خامنه ای
فیـــــه ما فیـــــه
رهروان ولایت و امام
دانش آموزان پیرو خط ولایت
عمار امام سیدعلی
مثبت
مکتب ولایت
ولایت فقیه و دفاع از آن
فدائیان ولایت گرگان