اعتماد به خدا و احکام الهی، عامل پیشرفت
یقیناً یکى از عناصرى که عامل پیشرفت اسلام بود، اعتماد به خدا و احکام الهى بود: «امن الرسول بما انزل الیه من ربه و المؤمنون کل امن باللَّه و ملائکته و کتبه و رسله» (بقره.285 ) خود پیامبر و مؤمنینِ صدر اوّل، از اعماق دل به پیام اسلام و شعارهاى اسلامى، حقایق اسلامى و کافى بودن اسلام را براى نجات بشریت، حقیقتاً از بن دندان قبول داشتند. این ایمان، عامل بسیار مهمّى است.
بسماللهالرحمنالرحیم
حمله شقاوتآمیز صهیونیستها به صفوف نمازگزاران در شهر اشغالی الخلیل که دهها کشته و صدها زخمی برجای نهاد، یکی از آن جنایتهای نمونهای است که منحصرا دست ظلم و تعصب صهیونیستها مانند آن را همواره پدید آورده و متناسب با شقاوت و: خباثت غصب کنندگان فلسطین است. این فاجعه دردناک یادآور کشتارهای دست جمعی دیگر صهیونیستعها در طول دوران اشغال است با این فرق که امروز این جنایت بزرگ در برابر چشم همه مردم دنیا واقع میشود. آیا وجدانهای بیاعتنا به آنچه در خانه فلسطینیان بر سر آنها میآید با این حادثه بیدار خواهند شد؟ آیا مدعیان صلح دروغین با دشمن غاصب پیبه اشتباه خود خواهند برد؟ آیا مجامع و دولتهای داعیهدار حقوق بشر که سالهاست بزرگتر نقض حقوق یک ملت در فلسطین را ندیده گرفتهاند، این بار به سکوت شرمآور خود خاتمه خواهند داد و به گناه خود در گذشته اعتراف خواهند کرد؟ آیا دولت امریکا خواهد پذیرفت که در خون بیگناهان فلسطین شریک است زیرا همواره بیقید و شرط از دولت صهیونیستی حمایت کرده است یا اینکه این بار هم همه از کنار این حادثه تکان دهنده خواهند گذشت بیآنکه به ابعاد آن توجه کنند و معنای عبرتآمیز آن را بفهمند؟ همانطور که از فاجعه بزرگ این دوران در بوسنی و هرزگوین تغافل کردهاند؟ اما ملت فلسطین بیشک عبرت لازم را از آن خواهد گرفت. امروز یک بار دیگر این حقیقت تلخ برای آن ملت مظلوم آشکار شد که در خانه خود مجبور است مبارزه کند تا بتواند در آن زندگی کند. آشکار شد که صهیونیستها علیرغم اظهارات نزاکتآمیز بعضی از سرانشان همان وحشیهای نژادپرست و متعصب پنجاه سال قبلند. و اگر اندک فرصتی یا بهانهای پیدا کنند شقاوتآمیزترین ضربات را بر مسلمانان صاحبخانه وارد خواهند کرد. بر دیر باورترین افراد فلسطینی نیز ثابت شد که رژیمهای استکباری که این همه دم از امنیت صهیونیستها میزنند، کمترین اهمیتی به امنیت مسلمانان فلسطینی نمیدهند و گرنه ارتش اسرائیل جرأت نمیکرد صفوف مقدس نمازگزاران را چنین قتل عام کند. فلسطینیها با مسلح شدن و ضربه زدن به منافع دولت غاصب است که میتوانند حق حیات و حق زندگانی در خانه خود را بدست آورند. این است عبرت حادثه صبح جمعه الخلیل. دولتها و ملتهای مسلمان نیز مسئولیتی بزرگ دارند. کمترین چیزی که دولتهای مسلمان میتوانند مطالبه کنند تحویل دادن قاتلین و همکارانشان در ارتش صهیونیست، به فلسطینیان مسلمان برای اجرای قصاص شرعی و عزل فرماندهان آن ارتش است. البته علاج نهایی منحصر بفرد خلع ید از صهیونیستهای غاصب و تحویل فلسطین به فلسطینیان از هر مذهب و ملت است. اینجانب ضمن عرض تسلیت به ملت مظلوم فلسطین بویژه کسان شهداء این حادثه از خداوند متعال غفران درگذشتگان و شفای مجروحان روزهدار و اصلاح حال مسلمین و حل عادلانه مسأله فلسطین را مسئلت میکنم و از همگان درخواست میکنم که این قضیه را با همه توان خود دنبال کنند.
جمعه_ چهاردهم ماه رمضان 1414
سیدعلی خامنهای
ای مسلمانان تا کی می خواهید نسبت به فرمان ولی دست روی دست بگذارید؟
طبق روایت، روز - سوم جمادىالثّانى - شهادت سیّدهى زنان عالم، فاطمهى زهرا(سلامالله علیها) است...رفتار این بزرگوار با همسر و فرزندان از یک سو و انجام وظایف خود به عنوان یک انسان مجاهد، غیور، زحمتکش و تسلیم ناپذیر در برخورد با حوادث سیاسی از سوی دیگر همراه با عبادت و خضوع و خشوع در برابر خداوند آن حضرت را به یک انسان کامل مبدل ساخته است.
خداوند متعال این سوره را بر پیامبر نازل کرد، تا هم قلب پیامبر را تسلى بدهد، هم حقیقتى را براى آن بزرگوار و براى مسلمانان روشن کند؛ لذا فرمود: ((انّا اعطیناک الکوثر))؛ ما به تو کوثر بخشیدیم؛ آن حقیقت عظیم و کثیر و فزاینده.
مصداق کوثر براى نبىاکرم(ص)، چیزهاى گوناگون است. یکى از برجستهترین مصادیق کوثر، وجود مقدس فاطمهى زهراست؛ که خداوند متعال در این وجود مبارک، دنبالهى معنوى و مادى پیامبر را قرار داد. برخلاف تصور دشمنان ملامتگر، این دختر بابرکت، این وجود ذىجود، آنچنان مایهى بقاى نام و یاد و مکتب و معارف پیامبر شد که از هیچ فرزند برجسته و باعظمتى، چنین چیزى مشاهده نشده است. اولاً از نسل او یازده امام و یازده خورشید فروزان، معارف اسلامى را بر دلهاى آحاد بشر تابانیدند؛ اسلام را زنده کردند؛ قرآن را تبیین کردند؛ معارف را گسترانیدند؛ تحریفها را از دامن اسلام زدودند و راه سوء استفادهها را بستند. یکى از این یازده امام، حسینبنعلى (علیهالسّلام) است که پیامبر طبق روایت فرمود: ((انا من حسین و حسین سفینة النّجاة و مصباح الهدى)). با آن همه آثار و برکاتى که در آن شخصیت، در آن شهادت و بر آن قیام در تاریخ اسلام مترتب شده است، او یکى از ذرارههاى فاطمهى زهراست. یکى از این خورشیدهاى فروزان، امام باقر، و یکى دیگر امام صادق (علیهماالسّلام) است که معارف اسلامى، مرهون زحمات آنهاست. نه فقط معارف شیعى، که ائمهى معروف اهل سنت، یا بىواسطه، یا باواسطه، بهرهمندان از فیض دانش آنها هستند. این کوثر فزایندهى روزبهروز درخشندهتر، نسل عظیم پیامبر را در تمام اقطار اسلامى پراکند؛ که امروز هزاران، بلکه هزاران هزار خاندانهاى مشخصِ شناخته شدهى در همهى دنیاى اسلام، نمودار بقاى نسل جسمانى آن بزرگوارند؛ همچنان که هزاران مشعل هدایت در دنیا نمودار بقاى معنوى آن مکتب و آن وجود مقدسند؛ این کوثر، فاطمهى زهراست. سلام خدا بر او، درود همهى انبیا و اولیا و فرشتگان و آفریدگان پروردگار بر او تا روز قیامت.
این غلط است که ما کشور یا فعالان سیاسى را به اصولگرا و اصلاحطلب تقسیم کنیم: اصولگرا و فلان؛ نه. اصولگرایى متعلق به همهى کسانى است که به مبانى انقلاب معتقد و پایبندند و آنها را دوست مىدارند؛ حالا اسمشان هر چه باشد.
این «اصول» چه هستند؟
در درجهى اول، ایمان و هویت اسلامى و انقلابى و پایبندى به آن. این، وظایفى را بر عهدهى دولت مىگذارد. نمىشود گفت دولت به ایمان مردم کارى ندارد؛ نه. مدتى این فکر را ترویج کردند؛ اما این غلط است. دولت وظیفهدار است. چطور وزارت بهداشت با داروفروشهاى مصنوعى ناصرخسرو مبارزه مىکند؛ اما وزارت ارشاد با مخدر فروشهاى فرهنگى مبارزه نکند؟! با سمپراکنان فرهنگى مبارزه نکند؟! این، وظیفهى دولت است؛ صدا و سیما یک جور، وزارت ارشاد یک جور و دستگاههاى گوناگون یک جور. وظیفهى مهم این است که ما پایههاى یک ایمان روشنبینانه و استوار را در ذهن نسلهاى جوان و رو به رشد خودمان تقویت کنیم؛ ایمانِ دور ازخرافهگرى و سستاندیشى، ایمانِ روشن بینانه، ایمانِ به دین، ایمانِ به نظام، ایمانِ به مردم، ایمانِ به آینده، ایمانِ به خود، ایمانِ به استقلال کشور و ایمانِ به وحدت ملى و ایمانى که در هیچ بخشى برافروزندهى آتشهاى تعصب فرقهاى نباشد.
در این بخش، یکى از وظایف مهم دیگرى که بر عهدهى دولت و نظام جمهورى اسلامى است، این است که هویت اسلامى را در دنیاى اسلام برجسته و شفاف کنیم، تا این یک معیارى باشد در جلوى چشم ملتهاى مسلمان؛ تدین دور از خرافه و کاوش در منابع دینى و نوآورى. بعضیها خیال مىکنند که نوآورى در دین امکان ندارد! گنجینهى منابع اسلامى و دینى ما بىپایان است؛ ما به قدر وسع خودمان، فقط چند سطل آب از این چشمهى جوشان برداشتهایم؛ تلاش کنیم و فکرهاى نو و حرفهاى نو در زمینههاى مختلف تولید کنیم. پرچم برادرى اسلامى را با همهى ملتهاى اسلامى بلند کنیم و فضیلتهاى اخلاقى را در جامعه رشد بدهیم: همکارى، گذشت، کمک، صبر، حلم؛ اینها خلقیات اسلامى است؛ اینها را در جامعه رشد بدهیم. این، همان ایمان و هویت اسلامى و انقلابى است که اصل اول است.
اصل دوم، عدالت است. فلسفهى وجودى ما، عدالت است. رشد اقتصادى باید همپاى عدالت پیش برود؛ برنامهریزى کنند و راهش را پیدا کنند. حالا عدالت چیست؟ البته ممکن است درمعنا کردن عدالت، افرادى، کسانى یا گروههایى اختلاف نظر داشته باشند؛ اما یک قدر مسلّمهایى وجود دارد: کم کردن فاصلهها، دادن فرصتهاى برابر، تشویق درستکار و مهار متجاوزان به ثروت ملى، عدالت را در بدنهى حاکمیتى رایج کردن - عزل و نصبها، قضاوتها، اظهار نظرها - مناطق دوردست کشور و مناطق فقیر را مثل مرکز کشور زیر نظر آوردن، منابع مالى کشور را به همه رساندن، همه را صاحب و مالک این منابع دانستن، از قدرِ مسلّمها و مورد اتفاقهاى عدالت است که باید انجام بگیرد. بنابراین، عدالت یک اصل است و نیازمند قاطعیت. عدالت، با من بمیرم، تو بمیرى درست نمىشود؛ عدالت، با تعارف درست نمىشود؛ اولاً قاطعیت مىخواهد، ثانیاً ارتباط با مردم مىخواهد، ثالثاً سادهزیستى و مردمى بودن لازم دارد و بالاتر از همه، خودسازى و تهذیب مىخواهد؛ اول، باید خودمان را درست کنیم و یک دستى به سر و صورت خودمان بکشیم، تا بتوانیم عدالت را اجرا کنیم؛
اصل سوم، حفظ استقلال سیاسى است. این استقلال، استقلال سیاسى، اقتصادى و فرهنگى است. ما باید این بندهاى اختاپوس فرهنگىِ تحمیل شدهى به وسیلهى غرب را از دست و پاى خودمان باز کنیم؛ این هم یکى از اصول ماست. آن حرکتى، آن جریانى، آن شعارى و آن برنامهریزىاى که در آن استقلال کشور و ملت دیده نشود، اصولگرایانه نیست.
اصل چهارم، تقویت خودباورى و اعتماد به نفس ملى است. این اعتماد به نفس، در همه جاست. ما اکنون در زمینهى مثلاً علوم تجربى،نمونههایىاش را دیدهایم که حالا یکىاش فناورى هستهاى است، یکىاش تولید سلولهاى بنیادى است، یکىاش کارهاى خوبى است که در بخشهاى گوناگون انجام دادهاند. استقلالِ اعتماد به نفس ملى و خودباورى، فقط به این چیزها منحصر نمىشود که ما مىتوانیم سد درست کنیم؛ مىتوانیم نیروگاه درست کنیم و مىتوانیم بدون کمک خارجى کارهاى بزرگ و پروژههاى عظیم را راهاندازى کنیم، بلکه باید در سیاست، فلسفه، ابتکارهاى مردمى و ارزشهاى اخلاقى هم خودباورى داشته باشیم. ببینید! دیگران یک حرکت ابلهانهى دیوانهوارى مثل گاوبازى در خیابانهایشان راه مىاندازند، تلفات جانى مىدهند، خودشان را مسخره مىکنند؛ اما افتخار هم مىکنند که این سنّت ملى ماست! کار، غلط است؛ اما خودباورى خوب است؛ خجالت نمىکشند. حالا فرض بفرمایید اگر ما یک سنّت اسلامى داریم که منطقى هم برایش داریم و آن را هم پذیرفتهایم، نبایستى در انجام دادن آن خجالت بکشیم.
اصل پنجم، جهاد علمى است. چند سال است من تکرار کردهام: باید نهضت تولید علم در کشور راه بیفتد. من خوشحالم؛ وقتى با دانشجوها و جوانها مواجه مىشوم که غالباً آنها حرف مىزنند و مطالبى را مىگویند، مىبینم آنها همین مسئلهى تولید علم و اتصال علم و صنعت، و پشتیبانى دولت از پیشرفت و ابتکارات علمى را به عنوان توقع از ما مطرح مىکنند. من مىگویم خیلى خوشحالم و اینها حرفهاى ماست و حالا در بین مجموعهى دانشگاهى عرف شده؛ لیکن این کافى نیست؛ باید به سمت کارهاى بزرگ برویم. ببینید! یک وقت هست شما مىتوانید هواپیمایى را که دیگران اختراع کردهاند و ساختهاند، خودتان بدون کمک دیگران در داخل کشور بسازید، این خیلى خوب است؛ این بهتر از خریدن هواپیماى ساخته شده است؛ اما یک وقت هست شما خودتان یک چیزى در سطح هواپیما در کشورتان تولید مىکنید؛ این است آنچه که ما لازم داریم؛ ما باید بر ثروت علمى بشر بیفزاییم. نگویند نمىشود؛ مىشود. یک روزى بشریت فناورى ریزترینها - نانوتکنولوژى - را نمىشناخت، بعد شناخت. امروز صد تا میدان دیگر ممکن است وجود داشته باشد که بشر نمىشناسد؛ اما مىتوان آنها را شناخت و مىتوان جلو رفت. البته مقدمات دارد؛ اما آن مقدمات را هم مىشود با همت فراهم کرد.
اصل ششم، تثبیت و تأمین آزادى و آزاداندیشى است. آزادى را نباید بد معنا کرد. آزادى یکى از بزرگترین نعمتهاى الهى است که یکى از شعبش آزاداندیشى است. بدون آزاداندیشى، این رشد اجتماعى، علمى، فکرى و فلسفى امکان ندارد. در حوزههاى علمیه، دانشگاه و محیطهاى فرهنگى و مطبوعاتى، هو کردن کسى که حرف تازهاى مىآورد، یکى از بزرگترین خطاهاست؛ بگذارید آزادانه فکر کنند. البته من فهم غلط از آزادى را تأیید نمىکنم؛ من باز گذاشتن دست دشمن را در داخل براى اینکه مرتباً گاز سمّى تولید کند و در فضاى فرهنگى یا سیاسى کشور بدمد، تأیید نمىکنم؛ من براندازى خاموش را - آنچنانى که خود امریکاییها گفتند و عواملشان چند سال قبل در اینجا سادگى و بىعقلى کردند و به زبان آوردند - برنمىتابم و رد مىکنم؛ اما توسعهى آزادى و رها بودن میدان براى پرورش فکر و اندیشه و علم و فهم، ربطى به اینها ندارد. ظرافتى لازم است که آدم این دو منطقه را از همدیگر باز بشناسد و مرز اینها را معین بکند.
اصل هفتم، اصلاح و تصحیح روشهاست؛ اصلاحات جزوِ مبانى اصولگرایى است. من در سفر کرمان، با جوانها و مجموعهى دانشجوها و دانشگاهیها که روبهرو شدم، گفتم که اصلاحاتِ اصولگرایانه و اصولگرایىِ مصلحانه در هم تنیده هستند. آن اصلاحاتى که بخواهد با معیار امریکایى در کشور انجام بگیرد، مثل همان اصلاحات رضاخانى است. مىدانید که رضاخان در مهمترین بخشها و سالهاى سلطنتش، شعارش اصلاحات بود! همهى این فجایع و جنایاتى که شما در دورهى رضاخان سراغ دارید، تحت نام و زیر پرچم اصلاحات انجام گرفته است؛ اسناد بازماندهى از دورهى رضاخان را بخوانید. افراد را برکنار مىکردند؛ چون مىگفتند اینها ضداصلاحاتند؛ افرادى را سر کار مىآوردند؛ چون مىگفتند اینها مؤمن به اصلاحاتند. آن اصلاحاتى که با معیار رضاخانى، با معیار امریکایى و با معیار فرهنگ غربى انجام بگیرد، اصلاحات نیست، افسادات است. معیار اصلاحات، قانون اساسى است؛ بر این اساس، باید ما اصلاحات کنیم؛ ما به اصلاحات احتیاج داریم. اصلاحات، تصحیح روشهاى ماست؛ تصحیح هدفهاى مرحلهاى ماست؛ تصحیح تصمیمگیریهاى ماست؛ تعصب نورزیدن روى تصمیمگیریها ناحق است. این، غیر از ساختارشکنى و مبارزهى با قانون اساسى، مبارزهى با اسلام و مبارزهى با استقلال یک کشور است.
آخرین اصل هم - که البته در این فهرست کوتاهى که من عرض مىکنم، آخرین نیست - شکوفایى اقتصادى است؛ رسیدگى به زندگى مردم است و رسیدگى به اقتصاد کشور. ما احتیاج داریم که از سرمایهگذارى حمایت بشود؛ کارآفرینى بشود؛ تولید داخلى ترویج بشود؛ با قاچاق و فساد مجدّانه مبارزه بشود؛ اشتغال به عنوان یک مبناى اصلى و یک هدف مهم دنبال بشود؛ ثبات و شفافیت و انسجام سیاستها و مقررات اقتصادى انجام بشود - مقررات اقتصادىاى که امروز یک چیزى بگوییم، فردا عوضش بکنیم، فایدهاى ندارد - مقررات اقتصادى و قوانین ما باید هم ثبات داشته باشند که مردم بتوانند روى آن برنامهریزى کنند، هم باید منسجم باشد و با هم بخواند و شفاف باشد.
بنده یک ترسیم کلى و اجمالى از وضع کنونى در کشور می کنم؛ نه مىخواهیم به دام خوشبینى افراطى و گمراهکننده بیفتیم، نه مىخواهیم به دام بدبینیهاى افراطى و گمراهکننده بیفتیم. هم نقاط مثبت زیادى داریم، هم نقاط منفى داریم؛ هر دو را باید ببینیم تا بتوانیم درست انتخاب کنیم.
نقاط مثبت ما در درجهى اول، تراکم موفقیتهاى بزرگى است که پىدرپى براى کشور ما پیش آمده است که برخى محصول تلاش دولتهاى گذشته است و برخى محصول تلاش دولت کنونى است؛ مجموعاً موفقیتهاى عظیمى براى کشور ما پیش آمده است که براى کشور یک نقطهى مثبت است.
یکى از نقاط مثبت، همین روح امیدى است که در مردم هست؛ مردم احساس نشاط مىکنند.
یکى دیگر از نقاط مثبت، یک دولت تازهنفس و مصمم و پرکار است که بر سر کار آمده است. این، نقطهى مثبتى است.
از دیگر نقاط مثبت ما، وجهه و جایگاه عزتمند بینالمللى ماست که شواهد پى در پى آن مشاهده مىشود. جایگاه بینالمللى ما خیلى جایگاه محکم، عزتمند و برجستهاى شده است. هر کسى که با مسائل بینالمللى و جریانهاى خبرى دنیا آشنا باشد، این را بروشنى مىیابد. یکى از نشانه هایش هم همین سفرهاى موفقى است که رئیس جمهور محترم در جاهاى مختلف داشته که نشانههاى موفقیت را انسان در این سفرها مشاهده مىکند.
باز از نقاط مثبت، همین پیشرفتهاى علمى است که این پیشرفتها در بخشهاى مختلف وجود دارد و امیدواریم خداى متعال به این جوانان و مدیران لایقى که در این بخشها مشغول فعالیتند، کمک کند تا اینها را به نتایج مطلوب خودشان برسانند و در مقابل چشم مردم قرار بدهند و احساس عزت مردم را افزایش بدهند.
از نقاط مثبت دیگر، پیشرفتهاى علمى و زیرساختهاى توسعه در کشور است، که عمدتاً محصول تلاش دولتهاى گذشته است. امروز سرمایهگذاریهاى خوبى که در وسایل ارتباطاتىمان مانند بخش مخابرات، بخش حمل ونقل و بخشهاى گوناگون شده است و کارهاى زیربنایى و زیرساختهاى خوب، در کشور مشهود و محسوس است.
یکى دیگر ازنقاط مثبت، آرامش سیاسى است، که همهى تلاشهاى دستهاى پنهان خنثى شده است. شما مشاهده کردید که سعى کردند اختلاف مذهبى راه بیندازند، نشد؛ اختلاف قومى راه بیندازند، نشد؛ اختلاف صنفى راه بیندازند، نشد. این، نشاندهندهى این است که این دریاى عمیق، آرامشى دارد که این تحرکهاى تدبیر شده و برنامهریزى شدهى به وسیلهى دستهاى پنهان یا پنهان و آشکار، نمىتواند این دریا را به تلاطم در بیاورد.
هماهنگى قوا با یکدیگر، یکى از بزرگترین نقاط مثبت ماست. امروز مجلس، دولت، قوهى قضائیه، به هم حسن ظن دارند؛ این کجا و اینکه مجلس به دولت بدبین، دولت به مجلس بىاعتنا، قوهى قضائیه از هر دو گلهمند، کجا؛ این خیلى وضعیت بدى است. امروز بحمداللَّه اینطور نیست؛ هماهنگى هست، همدلى هست و دستگاههاى مختلف و جریانهاى گوناگون با هم همکارى مىکنند؛ اتفاق و اتحاد وهماهنگى هست.
در طرف دیگر، مانیازهاى فورىاى داریم که برآورده نشدن آن نیازها جزو نقاط منفى و مشکلات ماست. در کشور خلأهاى خطرناکى وجود دارد؛ مسئلهى اشتغال، مسألهى مهم ماست. در دولت قبلى هم من روى مسئله اشتغال خیلى تکیه کردم و براى راهاندازى جریان اشتغال، با دولت خیلى همکارى و کمک کردم. الان هم مسئلهى اشتغال براى ما، یک مسئلهى اساسى است. مسئلهى تورم، مسئلهى مناطق محروم، مبارزهى با فساد، مسائل مهمى است و نمىتوانیم اینها را رها کنیم. «فساد» مثل رخنهها و ترکهایى است که در یک استخر واقع مىشود. شما لولههایى چندین اینچى را مىگذارید و مرتب از اینها به داخل استخر آب میریزید؛ اما پُر نمىشود - این همه تلاش، به جایى نمىرسد - چرا؟ چون رخنه و ترک وجود دارد و آبها بدون اینکه جمع شود تا قابل هدایت شدن باشد به آنجایى که باید هدایت شود، هدر مىرود؛ فساد اینگونه است.
ما به مسئلهى امنیت سرمایه گذارى هم احتیاج داریم، تا در داخل کشور سرمایه گذارى شود. باید امنیت سرمایهگذارى به طور کامل تأمین شود، تا بتوان از ثروتهایى که در اختیار آحاد مردم هست، براى پیشرفت، کارآفرینى و راهاندازى جریان اقتصادى کشور استفاده کرد.
مسئله دیگر، تثبیت همین جایگاه بینالمللى است. اینطور نیست که ما هر طور که رفتار کنیم و هرکارى که بکنیم، این جایگاه بینالمللى به طور کامل باقى بماند؛ تضمین شده نیست؛ باید این را تثبیت کرد. این تدبیر و نگاه دقیق مىخواهد و فعالیت فراوان و متراکم لازم دارد.
پیرایش چهرهى فرهنگى کشور، یکى از مسائل عمدهى ماست. چهرهى فرهنگى کشور باید چهرهى نورانى، اسلامى و کاملاً منطبق با فضیلتهاى اخلاق اسلامى باشد؛ این یکى از خلأهاى ماست. البته، دولت و مجلس اصولگرا مىتوانند با شکر آن نعمتهایى که عرض کردیم - پافشارى بر اصول و کار مستمر - بر حجم این توفیقات بیفزایند و از این خلأها پى در پى بکاهند.
شما براى اینکه ایران را تهدید کنید، مىگویید ما قادریم کارى کنیم که حرکت انرژى در این منطقه تأمین شود؛ اشتباه مىکنید. دست از پا در مورد ایران خطا کنید، حتماً حرکت انرژى در این منطقه به خطر جدى خواهد افتاد؛ این را بدانید. و شما هرگز قادر نیستید امنیت انرژى را در این منطقه تأمین کنید.
ما شروع کنندهى جنگ نیستیم؛ ما با هیچ دولتى سر جنگ نداریم؛ ما آرمان بلندى داریم که همهى نیروى خودمان را مىخواهیم صرف کنیم، تا به آن آرمان برسیم و آن، ساختن ایرانى است که خوشبختى مادى و معنوىِ این ملت را تأمین کند و بتواند الگویى باشد براى ملتهاى دیگر. (ملتهاى دیگر خودشان مىدانند؛ خودشان تلاش مىکنند.) ما مىخواهیم این کشور بزرگ و این ذخایر عظیم انسانى و طبیعى را - که خداى متعال به دست این ملت و به دست مسؤولان سپرده است - در جاى خود، به شکل صحیح خود، به کار بگیریم و این ملت را از زیر بار تحقیرى که در طول چند صد سال نسبت به او انجام گرفته، خارج کنیم. این ملت احساس عزت مىکند؛ احساس قدرت مىکند، حق هم دارد؛ این ملت، عزت دارد؛ قدرت دارد؛ منتها ما را عقب نگه داشتهاند؛ هم دستگاههاى استبداد و حکومتهاى دیکتاتورى فاسد و هم پشتیبانان خارجى خبیث و بدخواه و بددل آنها.
امروز ملت ما، ملت آزادى است. ما مىخواهیم این راه را با قدرت، با چشم باز، با همبستگى ملى برویم و کارى به کسى نداریم؛ تهدیدى براى کسى نیستیم؛ اما به آرمانهاى خودمان پابندیم؛ به منافع ملىمان پایبندیم و آن کسى که منافع ما را تهدید کند، تیزى خشم این ملت را خواهد دید.
من چند سال قبل در مقایسهى بین نظام جمهورى اسلامى و نظام شوروى سابق - که امریکایىها و غربىها توانستند نظام شوروى را مضمحل کنند و طمع بسته بودند که همان جریان را نسبت به انقلاب اسلامى انجام بدهند - گفتم که تفاوتهاى این دو نظام، تفاوتهایى است که نمىتواند محکومِ یک قانون باشند.
در نظام جمهورى اسلامى، اساس حرکت بر پایبندى به مبانى است. آن چیزى که به عنوان مبدأ مشروعیت این نظام محسوب مىشود، یعنى ولایت الهى که منتقل مىشود به فقیه، مشروط است به پایبندى بر احکام الهى. آن کسى که در رتبهى رهبرى نشسته است، اگر نسبت به آرمانهاى اسلامى، نسبت به قوانین اسلامى از لحاظ نظرى یا عملى، بىقید شود، از مشروعیت مىافتد و دیگر اطاعت او بر کسى واجب نیست، بلکه جایز نیست. این، در خود قانون اساسى، یعنى در خود سند اصلى انقلاب، ثبت شده است.
بنابراین، شما اگر امروز به امواج دشمنى و کینهورزىِ دشمنان انقلاب اسلامى نگاه کنید، مىبینید که مهمترین آماج دشمنى آنها با همین دو سه اصلى است که مربوط به این عامل تضمینکننده و نگهدارندهى انقلاب است. لذا این انقلاب شکستخوردنى نیست؛ این انقلاب فرود آمدنى نیست؛ این انقلاب از سیر و حرکت خود باز نمىایستد؛ چون جامعهى ما یک جامعهى مؤمن و دینى است و دین و ایمان اسلامى در اعماق دل مردم، از همهى قشرها، نفوذ دارد؛ مردم به معناى حقیقى کلمه به دین معتقدند. بنابراین، آن چیزى که جزو ارزشهاى دینى باشد، براى مردم معتبر است و حراست از آن که در قانون آمده است، از نظر مردم یک وظیفه است.
الان شما مشاهده مىکنید که شانزده سال بعد از رحلت امام و بیستوشش سال بعد از پیروزى انقلاب اسلامى، دولتى بر سر کار مىآید که شعار اصلىِ آن، پیروى از آرمانهاى اسلام و انقلاب و عدالت است و مردم هم رأى و دل و خواست و جهت حرکتشان همین است. هر چند دشمنان، مخالفان و کینهورزان بینالمللىِ این ملت و این انقلاب و نظام جمهورى اسلامى دربارهى این ملت جور دیگرى فکر مىکنند؛ اما ما مردم خودمان را مىشناسیم و این مردم حقیقت خودشان، دل خودشان، جهتگیرى خودشان را که همان جهتگیرى عمیق اسلامى است، در انتخابهاى خود و در حرکت و شعارهاى خود بهروشنى نشان مىدهند.
یک وقتى نظام جمهورى اسلامى و ملت ایران را به حملهى نظامى، جنگ و این چیزها تهدید مىکردند، حالا هم گاهى مىکنند، نه اینکه نمىکنند؛ اما خودشان مىدانند که این کار برایشان چقدر خسارت دارد، و من حالا مىگویم؛ این مسئولان امریکایى براى اینکه کارهاى خودشان را پیش ببرند - همیشه اینطور است؛ نه با ما، با همهى دنیا - زبان تهدیدشان همیشه باز است و تهدید مىکنند. بعضى از دولتها و ملتها هم دچار ضعف نفسند و در مقابل تهدید اینها خودشان را رها مىکنند و تسلیم مىشوند؛ اینها هم تشویق مىشوند به اینکه همیشه تهدید کنند. یک ملت بیدار، یک ملت داراى اعتماد به نفس و یک ملت عازم و مصمم، به این تهدیدها اعتنایى نمىکند؛ مسئولانش هم همینطور. دولتى که به مردم متکى است، نظامى که به وسیلهى خودِ مردم حمایت و حفاظت مىشود، او از تهدید واهمهاى نمىکند. من الان اینجا مىگویم: امریکاییها بدانند، اگر تعرضى به ایران اسلامى بکنند، ایران اسلامى به منافع آنها در هر نقطهى عالم که امکان داشته باشد، لطمه وارد خواهد کرد. ما آن آدمهایى نیستیم که بنشینیم کسى ضربه بزند، جواب ضربهى او را ندهیم؛ ما اهل صلحیم، اهل آرامشیم و به کسى تعرض نمىکنیم؛ دلیلش هم واضح است، ببینند؛ ما به کدام کشور حمله کردیم؟ ما با کدام کشور جنگ شروع کردیم؟ ما کدام کشور را تهدید کردیم؟ ما اهل این چیزها نیستیم؛ اما اهل این هستیم که اگر کسى ضربهاى بزند، ضربهى او را با دوچندان شدت، پاسخ بدهیم.
بهترین راه مبارزهى با استکبار و دشمنان، همین است که ما در ساختن و پیشرفت کشورمان، هر چه مىتوانیم سعى کنیم؛ پیشرفت علمى، پیشرفت فناورى، پیشرفت اخلاقى، همبستگى ملى و محکم کردن پایهى ایمان و انگیزههاى معنوى؛ هر چه که در این چیزها ما پیشرفت کنیم، دشمن بیشتر عقب مىنشیند و این مهمترین مبارزهى ملت ایران است.
هم خود نبىاکرم از لحاظ شخصیت، در اوج قلّه عالم آفرینش است؛ چه در آن ابعادى که براى بشر قابل فهم است، مثل همین معیارهاى عالى انسانى - عقل، تدبیر، هوشمندى، کرم، رحمت، عفو، قاطعیت و از این قبیل چیزها - چه در آن ابعادى که از مرتبه ذهن انسان بالاتر است - ابعاد نشاندهنده تجلّى اسم اعظمِ حق در وجود پیغمبر اکرم و مقام قرب پیغمبر به خداى متعال - که ما از اینها فقط نامى و صورتى مىشنویم و مىدانیم و حقیقت آن را خداى بزرگ و اولیاى بزرگش مىدانند و هم پیام آن بزرگوار یک پیام بالاترین و بهترین براى سعادت انسان است؛ پیام توحید، پیام ارتقاء مرتبه انسان و پیام تکامل وجود بشر. ادامه مطلب...
امروز مسئلهى فناورى هستهاى مطرح است. این هم که مطرح نباشد، یک موضوع دیگر مطرح خواهد شد؛ دشمن عادتش این است. هر چیزى که براى یک ملتى مایهى پیشرفت است، براى قدرتهاى بینالمللى، آن چیز یک خطر محسوب مىشود؛ نباید ملتها پیشرفت کنند. ملت اگر خودش توانایى استخراج نفت را مىداشت و توانایى پالایش نفت را مىداشت و توانایى استحصال گوناگون از نفت را مىداشت، دیگر چرا انگلیسها بیایند استخراج و پالایش را به عهده بگیرند و امتیاز آن را در جیب خود بریزند. آن روز از ناتوانیهاى ملت استفاده مىکردند. حالا این ملت به توانایى رسیده، مىخواهد خودش کشورش را اداره کند، مىخواهد خودش استحصال کند، مىخواهد خودش این استعدادها را پرورش بدهد و مىخواهد براى کشور خودش این استعدادها را به کار بیندازد؛ اما آنها ناراحتند. ادامه مطلب...
کارگزاران نظام اسلامی
سیاست داخلی ایران
سیاست بین الملل
حوزه علمیه و طلاب
دانشگاه و دانشجویان
اسلام ناب محمدی
آموزش و پرورش
ارتش بیست میلیونی
گنجینه دفاع مقدس
الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت
پاسخ به شبهات ولایت فقیه
فرهنگ بومی و ملی
جنگ نرم و تبلیغات
اتحاد و انسجام اسلامی
بیداری اسلامی ملتها
همت مضاعف
شرح حدیث
انتخابات
ماه مبارک رمضان
راه نمای همسران جوان
درباره امام خامنه ای
چرا می گوییم امام خامنه ای؟
آرشیو سایت
رهسپاریم با ولایت تا شهادت
وبلاگ علمی مقالات مدیریت
.: شهر عشق :.
منطقه آزاد
گروه اینترنتی جرقه داتکو
در برابر نسیم
صل الله علی الباکین علی الحسین
کشکول
انا مجنون الحسین
من هیچم
وبلاگ سید حسن نصرالله
حدائق ذات بهجة
ایــ عزیـــــز ـــــــران
با سید علی تا فتح قدس
رهروان ولایت
بصیرت
امیر قافله صبر و بصیرت
هدایتگر آسمانی
سربازان سید علی خامنه ای
از رهبر چه میدانید؟
جانم فدای رهبر جانبازم
فرمانبر
بسیج شهید چمران شیراز
مرد دفاع
جانم فدای رهبر
شمشیر ولایت
یار ولایت
ما اهل کوفه نیستیم
من باتو هیچگاه نبودم تو با منی
www.خامنه-ای.net/
طرفداران عدالت
موج رهروان ولایت
فدایی رهبر
امام خامنه ای
عشق من امام خامنه ای
فیـــــه ما فیـــــه
رهروان ولایت و امام
دانش آموزان پیرو خط ولایت
عمار امام سیدعلی
مثبت
مکتب ولایت
ولایت فقیه و دفاع از آن
فدائیان ولایت گرگان