سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زیورهای دنیا، خردهای ناتوان را تباه می سازد . [امام علی علیه السلام]
آرشیو سایت - رهنمودهای امام خامنه ای
  • پست الکترونیک
  • درباره نویسنده پایگاه
  •  RSS 
  • موضوع بندی رهنمودهای امام خامنه ای
  • صفحه اصلی
  • ما مبلّغان، زیر نام حسین‏بن‏على تبلیغ مى‏کنیم. این فرصت بزرگ را یادِ این بزرگوار به مبلّغان دین بخشیده است، که بتوانند تبلیغ دین را در سطوح مختلف انجام بدهند. هر یک از آن سه عنصر باید در تبلیغ ما نقش داشته باشد؛ هم صِرف پرداختن به عاطفه و فراموش کردن جنبه‏ى منطق و عقل که در ماجراى حسین‏بن‏على (علیه‏السّلام) نهفته است، کوچک کردن حادثه است، هم فراموش کردن جنبه‏ى حماسه و عزت، ناقص کردن این حادثه‏ى عظیم و شکستن یک جواهر گرانبهاست؛ این مسأله را باید همه - روضه‏خوان، منبرى و مداح - مراقب باشیم.

     

    تبلیغ یعنى چه؟ تبلیغ یعنى رساندن؛ باید برسانید. به کجا؟ به گوش؟ نه؛ به دل. بعضى از تبلیغ‏هاى ما حتى به گوش هم درست نمى‏رسد! گوش هم حتى آن را تحمل و منتقل نمى‏کند! گوش که گرفت، مى‏دهد به مغز؛ قضیه این‏جا نباید تمام بشود، بلکه باید بیاید در دل نفوذ و رسوخ کند و به هویت ما هویت مستمع - تبدیل شود. تبلیغ براى این است. ما تبلیغ نمى‏کنیم فقط براى این‏که چیزى گفته باشیم؛ ما تبلیغ مى‏کنیم براى این‏که آنچه را که موضوع تبلیغ است، در دل مخاطب وارد شود و نفوذ کند. آن چیست؟ آن، همه‏ى آن چیزهایى است که در اسلام به عنوان ارزش، مورد حمایت جان و حرم و ناموس حضرت ابى‏عبداللَّه (علیه‏السّلام) قرار گرفت، که همه‏ى پیغمبران و اولیاى الهى دیگر و وجود مقدس رسول‏اللَّه هم همین‏طور عمل کردند، که البته مظهرش حسین‏بن‏على (علیه‏السّلام) است. ما مى‏خواهیم منطق دین، ارزش‏هاى دینى، اخلاق دینى و همه‏ى چیزهایى را که در بناى یک شخصیت انسانى بر مبناى دین تأثیر دارد، تبلیغ کنیم؛ براى این‏که مخاطب ما به همین شخصیت دینى تبدیل شود.

     ادامه مطلب...

    روح الله تولایی ::: چهارشنبه 85/11/4::: ساعت 10:0 صبح
    نظرات شما:
    موضوع: رهبری جهان اسلام

    عاشورا یک حادثه‏ى تاریخىِ صرف نبود؛ عاشورا یک فرهنگ، یک جریان مستمر و یک سرمشق دائمى براى امت اسلام بود. حضرت ابى‏عبداللَّه (علیه‏السّلام) با این حرکت - که در زمان خود داراى توجیه عقلانى و منطقى کاملاً روشنى بود - یک سرمشق را براى امت اسلامى نوشت و گذاشت. این سرمشق فقط شهید شدن هم نیست؛ یک چیزِ مرکب و پیچیده و بسیار عمیق است. سه عنصر در حرکت حضرت ابى‏عبداللَّه (علیه‏السّلام) وجود دارد: عنصر منطق و عقل، عنصر حماسه و عزت، و عنصر عاطفه.

     

    عنصر منطق و عقل در این حرکت، در بیانات آن بزرگوار متجلى است؛ قبل از شروع این حرکت، از هنگام حضور در مدینه تا روز شهادت. جمله، جمله‏ى این بیانات نورانى، بیان‏کننده‏ى یک منطق مستحکم است. خلاصه‏ى این منطق هم این است که وقتى شرایط وجود داشت و متناسب بود، وظیفه‏ى مسلمان، «اقدام» است؛ این اقدام خطر داشته باشد در عالى‏ترین مراحل، یا نداشته باشد. خطرِ بالاترین، آن است که انسان جان خود و عزیزان و نوامیس نزدیک خود - همسر، خواهر، فرزندان و دختران - را در طبق اخلاص بگذارد و به میدان ببرد و در معرض اسارت قرار دهد. اینها چیزهایى است که از بس تکرار شده، براى ما عادى شده، در حالى که هر یک از این کلمات، تکان‏دهنده است. بنابراین، حتى اگر خطر در این حد هم وجود داشته باشد، وقتى شرایط براى اقدام متناسبِ با این خطر وجود دارد، انسان باید اقدام کند و دنیا نباید جلوى انسان را بگیرد؛ ملاحظه‏کارى و محافظه‏کارى نباید مانع انسان شود؛ لذت و راحت و عافیتِ جسمانى نباید مانع راهِ انسان شود؛ انسان باید حرکت کند. اگر حرکت نکرد، ارکان ایمان و اسلام او بر جا نیست. «انّ رسول‏اللَّه (صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله) قال: من رأى سلطانا جائرا مستحلّا لحرم اللَّه و لم یغیّر علیه بفعل و لاقول کان حقّا على‏اللَّه ان یدخله مدخله»؛ منطق، این است. وقتى اساس دین در خطر است، اگر شما در مقابل این حادثه‏ى فزیع، با قول و فعل وارد نشوید، حقِ على‏اللَّه است که انسان بى‏مسؤولیت و بى‏تعهد را با همان وضعیتى که آن طرف مقابل - آن مستکبر و آن ظالم - را با آن روبه‏رو مى‏کند، مواجه کند.

     

    حسین‏بن‏على (علیه‏السّلام) در خلال بیانات گوناگون - در مکه و مدینه و در بخش‏هاى مختلف راه، و در وصیت به محمدبن‏حنفیه این وظیفه را تبیین کرده و آن را بیان فرموده است. حسین‏بن‏على (علیه‏السلام) عاقبتِ این کار را مى‏دانست؛ نباید تصور کرد که حضرت براى رسیدن به قدرت - که البته هدف آن قدرت، مقدس است - چشمش را بست و براى آن قدرت حرکت کرد؛ نه، هیچ لزومى ندارد که یک نگاه روشنفکرانه ما را به این‏جا بکشاند. نخیر، عاقبت این راه هم بر حسب محاسبات دقیق براى امام حسین (علیه‏السّلام) با روشن‏بینى امامت قابل حدس و واضح بود؛ اما «مسأله» آن‏قدر اهمیت دارد که وقتى شخصى با نفاستِ جان حسین‏بن‏على (علیه‏السّلام) در مقابل این مسأله قرار مى‏گیرد، باید جان خود را در طبق اخلاص بگذارد و به میدان ببرد؛ این براى مسلمان‏ها تا روز قیامت درس است و این درس عمل هم شده است و فقط این‏طور نبوده که درسى براى سرمشق دادن روى تخته‏ى سیاه بنویسند، که بعد هم پاک بشود؛ نه، این با رنگ الهى در پیشانى تاریخ اسلام ثبت شد و ندا داد و پاسخ گرفت، تا امروز.

     

    در محرّم سال 42، امامِ بزرگوار ما از این ممشاء استفاده کرد و آن حادثه‏ى عظیم پانزده خرداد به وجود آمد. در محرّم سال 1357 هم امام عزیز ما باز از همین حادثه الهام گرفت و گفت: «خون بر شمشیر پیروز است» و آن حادثه‏ى تاریخى بى‏نظیر - یعنى انقلاب اسلامى - پدید آمد. این، مالِ زمان خود ماست؛ جلوى چشم خود ماست؛ ولى در طول تاریخ هم این پرچم براى ملت‏ها پرچمِ فتح و ظفر بوده است و در آینده هم باید همین‏طور باشد و همین‏طور خواهد بود. این بخشِ «منطق»، که عقلانى است و استدلال در آن هست. بنابراین، صرفِ یک نگاه عاطفى، حرکت امام حسین را تفسیر نمى‏کند و بر تحلیل جوانب این مسأله قادر نیست.

     

    عنصر دوم، حماسه است؛ یعنى این مجاهدتى که باید انجام بگیرد، باید با عزت اسلامى انجام بگیرد؛ چون «العزّةللَّه و لرسوله و للمؤمنین». مسلمان در راهِ همین حرکت و این مجاهدت هم، بایستى از عزت خود و اسلام حفاظت کند. در اوج مظلومیت، چهره را که نگاه مى‏کنى، یک چهره‏ى حماسى و عزتمند است. اگر به مبارزات سیاسى، نظامىِ گوناگونِ تاریخ معاصر خودمان نگاه کنید، حتى آنهایى که تفنگ گرفته‏اند و به جنگ رویاروى جسمى اقدام کرده‏اند، مى‏بینید که گاهى اوقات خودشان را ذلیل کردند! اما در منطق عاشورا، این مسأله وجود ندارد؛ همان جایى هم که حسین‏بن‏على (علیه‏السّلام) یک شب را مهلت مى‏گیرد، عزتمندانه مهلت مى‏گیرد؛ همان جایى هم که مى‏گوید: «هل من ناصرٍ» - استنصار مى‏کند - از موضع عزت و اقتدار است؛ آن جایى که در بین راه مدینه تا کوفه با آدم‏هاى گوناگون برخورد مى‏کند و با آنها حرف مى‏زند و از بعضى از آنها یارى مى‏گیرد، از موضع ضعف و ناتوانى نیست؛ این هم یک عنصر برجسته‏ى دیگر است. این عنصر در همه‏ى مجاهداتى که رهروان عاشورایى در برنامه‏ى خود مى‏گنجانند، باید دیده شود. همه‏ى اقدام‏هاى مجاهدت‏آمیز - چه سیاسى، چه تبلیغى، چه آن‏جایى که جاى فداکارى جانى است - باید از موضع عزت باشد. در روز عاشورا در مدرسه‏ى فیضیه، چهره‏ى امام را نگاه کنید: یک روحانى‏اى که نه سرباز مسلح دارد و نه یک فشنگ در همه‏ى موجودى خود دارد، آن‏چنان با عزت حرف مى‏زند که سنگینى عزت او، زانوى دشمن را خم مى‏کند؛ این موضع عزت است. امام در همه‏ى احوال همین‏طور بود؛ تنها، بى‏کس، بدون عِدّه و عُدّه، اما عزیز؛ این چهره‏ى امام بزرگوار ما بود. خدا را شکر کنیم که ما در زمانى قرار گرفتیم که یک نمونه‏ى عینى از آنچه را که بارها و سال‏ها گفته‏ایم و خوانده‏ایم و شنیده‏ایم، جلوى چشم ما قرار داد و به چشم خودمان او را دیدیم؛ و او، امام بزرگوار ما بود.

     

    عنصر سوم، عاطفه است؛ یعنى هم در خود حادثه و هم در ادامه و استمرار حادثه، عاطفه یک نقش تعیین‏کننده‏اى ایجاد کرده است، که باعث شد مرزى بین جریان عاشورایى و جریان شیعى با جریان‏هاى دیگر پیدا شود. حادثه‏ى عاشورا، خشک و صرفاً استدلالى نیست، بلکه در آن عاطفه با عشق و محبت و ترحم و گریه همراه است. قدرت عاطفه، قدرت عظیمى است؛ لذا ما را امر مى‏کنند به گریستن، گریاندن و حادثه را تشریح کردن. زینب کبرى (سلام‏اللَّه‏علیها) در کوفه و شام منطقى حرف مى‏زند، اما مرثیه مى‏خواند؛ امام سجاد بر روى منبر شام، با آن عزت و صلابت بر فرق حکومت اموى مى‏کوبد، اما مرثیه مى‏خواند. این مرثیه‏خوانى تا امروز ادامه دارد و باید تا ابد ادامه داشته باشد، تا عواطف متوجه بشود. در فضاى عاطفى و در فضاى عشق و محبت است که مى‏توان خیلى از حقایق را فهمید، که در خارج از این فضاها نمى‏توان فهمید. این سه عنصر، سه عنصر اصلىِ تشکیل‏دهنده‏ى حرکت عاشورایى حسین‏بن‏على (ارواحنافداه) است که یک کتاب حرف است و گوشه‏اى از مسائل عاشوراى حسینى است؛ اما همین یک گوشه براى ما درس‏هاى فراوانى دارد.



    روح الله تولایی ::: سه شنبه 85/11/3::: ساعت 12:8 عصر
    نظرات شما:
    موضوع: رهبری جهان اسلام

    مسئله‏ى «غدیر» یک مسئله‏ى تاریخىِ صرف نیست؛ نشانه‏اى از جامعیت اسلام است. اگر نبى‏مکرم - که در طول ده سال، یک جامعه‏ى بدوىِ آلوده‏ى به تعصبات و خرافات را با آن مجاهدتهاى عظیمى که آن بزرگوار انجام داد و به کمک اصحاب باوفایش به یک جامعه‏ى مترقى اسلامى تبدیل کرد - براى بعد از این ده سال، فکرى نکرده بود و نقشه‏اى در اختیار امت نگذاشته بود، این کار ناتمام بود. رسوبات تعصبات جاهلى به قدرى عمیق بود که شاید براى زدودن آنها سالهاى بسیار طولانى نیاز بود. ظواهر، خوب بود؛ ایمان مردم، ایمان خوبى بود؛ البته همه در یک سطح نبودند؛ بعضى در زمان وفات پیغمبر اکرم یک سال بود، شش ماه بود، دو سال بود که اسلام آورده بودند؛ آن هم هیمنه‏ى قدرت نظامى پیغمبر همراه با جاذبه‏هاى اسلام، اینها را به اسلام کشانده بود. همه که جزو آن مسلمانان عمیقِ دوران اول نبودند. براى پاک کردن رسوبات جاهلى از اعماق این جامعه و مستقیم نگه داشتن خط هدایت اسلامى بعد از ده سالِ زمان پیغمبر، یک تدبیرى لازم بود. اگر این تدبیر انجام نمى‏شد، کار ناتمام بود. این که در آیه‏ى مبارکه‏ى سوره‏ى مائده مى‏فرماید: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى»، تصریح به همین معناست که این نعمت - نعمت اسلام، نعمت هدایت، نعمت نشان دادن صراط مستقیم به جامعه‏ى بشریت - آن وقتى تمام و کامل مى‏شد که نقشه‏ى راه براى بعد از پیغمبر هم معین باشد؛ این یک امر طبیعى است.

    این کار را پیغمبر در غدیر انجام دادند؛ امیرالمؤمنین را که از لحاظ شخصیت - چه شخصیت ایمانى، چه شخصیت اخلاقى، چه شخصیت انقلابى و نظامى، چه شخصیت رفتارى با قشرهاى مختلف افراد - یک فرد ممتاز و منحصر بفردى بود، منصوب کردند و مردم را به تبعیت از او موظف کردند. این هم فکر پیغمبر نبود، این هدایت الهى بود، دستور الهى بود، نصب الهى بود؛ مثل بقیه‏ى سخنان و هدایتهاى نبى مکرم که همه، الهام الهى بود. این دستور صریح پروردگار به پیغمبر اکرم بود، پیغمبر اکرم هم این دستور را عمل کردند. مسئله‏ى غدیر این است؛ یعنى نشان‏دهنده‏ى جامعیت اسلام و نگاه به آینده و آن چیزى که در هدایت و زعامت امت اسلامى شرط است. آن چیست؟ همان چیزهایى که شخصیت امیرالمؤمنین، مظهر آنهاست: یعنى «تقوا»، «تدین»، «پایبندى مطلق به دین»، «ملاحظه‏ى غیر خدا و غیر راه حق را نکردن»، «بى‏پروا در راه خدا حرکت کردن»، «برخوردارى از علم»، «برخوردارى از عقل و تدبیر»، «برخوردارى از قدرت عزم و اراده»؛ این یک عمل واقعى و در عین حال نمادین است. امیرالمؤمنین را با همین خصوصیات نصب کردند، در عین حال این نماد زعامت امت اسلامى در طول عمر اسلام - هر چه که بشود - همین عمل است؛ یعنى نماد زعامت و رهبرى اسلامى در طول زمان همین است، همان چیزى که در انتخاب الهى امیرالمؤمنین تحقق پیدا کرد. غدیر، یک چنین حقیقتى است.

    ما شیعیان و پیروان اهل بیت، هزاران بار خدا را شکر مى‏گزاریم که چشم ما را به این حقیقت باز کرد، دل ما را پذیراى این حقیقت کرد، ما را در محیطهایى به دنیا آورد و پرورش داد که این حقیقت در آن محیطها جا افتاده بود؛ اینها خیلى نعمتهاى بزرگى است.

     



    روح الله تولایی ::: سه شنبه 85/10/19::: ساعت 10:5 عصر
    نظرات شما:
    موضوع: رهبری جهان اسلام

    بعضى از بگومگوها هم هست که آدم مى‏بیند این بگومگوها، آن مقدارى که اهمیت دارد، بعضى از تبلیغات آنها را چند برابر داراى اهمیت میکند! آن وقت بارِ سنگینش روى دوش ملت میافتد؛ همین گفتگوهایى که راجع به مسئله‏ى پایان جنگ و قطعنامه اتفاق افتاد. البته اگر این بگومگوها نشود، بهتر است؛ اما وقتى شد، نبایستى درباره‏ى تأثیرش، آن‏چنان اغراق‏گونه حرف زد که گویا یک حادثه‏ى عظیمى اتفاق افتاده است؛ نه. حقیقت را درباره‏ى مسئله‏ى جنگ، همه‏ى مردم و مسئولان ما میدانند. در جنگ، مسئولان نظامى و سیاسى، همه‏شان تلاش کردند و همه‏شان خدمت کردند. ما اینها را به چشم خودمان از نزدیک مشاهده کردیم؛ همه‏شان هم ضعفهایى داشتند. اینها چیزهایى نیست که بتوان انکارشان کرد. سیاستمدارها هم ضعفهایى داشتند، نظامیها هم ضعفهایى داشتند؛ اما بى‏تردید، خدماتشان از ضعفهایشان بیشتر بوده است. برآیند این ضعفها و این خدمات، همینى بود که اتفاق افتاد که امام تصمیم‏گیرى کردند. اینها با جزئیات دقیقش، یقیناً در زمان خود، به‏تدریج در معرض اطلاع مردم قرار خواهند گرفت و مردم میدانند، اما آنچه که من عرض میکنم، این متن واقع است که حالا ان‏شاءاللَّه اینها یک روز مستدل خواهد شد. برآیند همه‏ى این تواناییها و ضعفها و موفقیتها و خوبیها و کوتاهیها، همین بود که اتفاق افتاد؛ و این به معناى شکست نبود و مطلقا به معناى تسلیم‏طلبى نبود. امام مظهر استقامت و ایستادگى و مظهر امید به آینده و پیشرفت به سمت آینده‏ها بود. در جنگ هم همین‏طور عمل کرد؛ در پذیرش قطعنامه هم همین‏طور عمل کرد؛ در اعلامیه‏هاى خود و بیانیه‏هاى خود هم همین‏طور عمل کرد؛ این راه را به ما هم یاد داد و ما هم در همین راه قدم گذاشتیم و به فضل و به کمک الهى، در همین جهت هم پیش خواهیم رفت؛ بدون هیچ‏گونه تعلّل و تبانى؛ به حول و قوّه‏ى خداوند.

    ادامه مطلب...

    روح الله تولایی ::: پنج شنبه 85/7/20::: ساعت 10:0 صبح
    نظرات شما:
    موضوع: رهبری جهان اسلام

    On 18th April 1939, a few months before the outbreak of World War II, the future leader of Islamic Iran was born in the holy city of Mashhad, Khorasan. Sayyed Ali was the second son of the clerical family of Sayyed Javad Khamenei, a humble, poor theological scholar who taught all members of his family how to lead a simple, humble way of life. "My father, though a well-known religious figure, was a bit of an ascetic. We had a hard life. Sometimes for supper we had nothing but bread with some raisins, which our mother had somehow improvised.... our house, some sixty-five square meters, consisted of a single room and a gloomy basement. When visitors came to see my father as the local cleric to consult about their problems, the family had to move into the basement while the visit went on.... Years later some charitable persons bought the small, empty lot adjacent to our house, so we were able to build two more rooms! "

    At the age of four Sayyed Ali, accompanied by his elder brother Mohammad, was sent to maktab ,  an old-fashioned primary-school, to learn the alphabet and the Quran. Later, he was transferred to a newly established, Islamic school to continue his learning.

    After this primary schooling, he pursued his studies at the theological seminary in Mashhad. " The main encouraging factors for this enlightened decision were my parents, especially my father ", says Ayatollah Khamenei today. At Soleiman Khan and Nawwab Religious schools and under the supervision of his father and the tutorships of some great religious scholars, he took up all the "intermediate level " curricula including logic, Philosophy and Islamic Jurisprudence in the surprisingly short course of about 5 years and started his " advanced studies " called darsi kharij with such eminent scholars and tutors as Grand Ayatollah Milani...



    روح الله تولایی ::: دوشنبه 85/6/20::: ساعت 4:32 عصر
    نظرات شما:
    موضوع: رهبری جهان اسلام

    برادر مجاهد و بسیار عزیز جناب آقای سیّدحسن نصرالله ادام‌الله عمره و عۣزّه و عافیته

    سلام علیکم بما صبرتم

    درود بر شما و بر دیگر برادران و بر یکایک مجاهدان حزب‌الله.

    آنچه شما با جهاد و مقاومت بی‌نظیر خود به امت اسلامی هدیه کرده‌اید از حد توصیف این‌جانب بالاتر است. جهاد دلاورانه و مظلومانه‌ی شما که نصرت الهی را به شما ارزانی داشت،‌ بار دیگر ثابت کرد که سلاح‌های مدرن و مرگبار در برابر ایمان و صبر واخلاص‌‌،‌ ناکارآمد است و ملتی که ایمان و جهاد دارد مغلوب سیطره‌ی قدرتهای ستمگر نمیشود. پیروزی شما پیروزی اسلام بود.‌ شما توانستید به حول و قوه‌ی الهی ثابت کنید که برتری نظامی، به ابزار و سلاح و هواپیما و ناو و تانک نیست، به قدرت ایمان و جهاد و فداکاری همراه با عقل و تدبیر است. شما برتری نظامی خود را بر رژیم صهیونیستی تحمیل کردید؛ تفوق معنوی خود را در ابعاد منطقه‌ئی و جهانی تثبیت نمودید؛ افسانه‌ی شکست‌ناپذیری و هیبت دروغین ارتش صهیونیست را به سخره‌ گرفتید؛‌ و آسیب‌پذیری رژیم غاصب را به نمایش گذاشتید. شما به ملتهای عرب، عزت بخشیدید و توانائیهای آنان را که دهها سال بوسیله‌ی تبلیغات وسیاستهای استکباری، انکار شده‌بود،‌ در صحنه‌ی عمل به همه نشان دادید.

    آنچه اتفاق افتاد حجتی از سوی خداوند بر همه‌ی دولتها و ملتهای اسلامی و بویژه در منطقه‌ی خاورمیانه است. شما بار دیگر مصداق این کلام نورانی قرآن شدید:

    قَدْ کانَ لَکُمْ ءَایَةٌ فى فِئَتَینِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقاتِلُ فى سبِیلِ اللَّهِ وَ أُخْرَى کافِرَةٌ یَرَوْنَهُم مِّثْلَیْهِمْ رَأْى الْعَینِ وَ اللَّهُ یُؤَیِّدُ بِنَصرِهِ مَن یَشاءُ إِنَّ فى ذَلِک لَعِبرَةً لأُولى الأَبْصارِ.

    این ‌اولوالأبصار، امروز توده‌های میلیونی و جوانان غیور و مؤمن در کشورهای منطقه، و سیاسیون سالم، و زمامداران و رهبران مستقل و خردمندند.

    جهاد مظلومانه‌ی شما، دشمن را افشاء کرد و چهره‌ی حقیقی او را به نمایش گذاشت. کشتار بیرحمانه‌ی مردم غیرنظامی؛ به خاک و خون کشیدن کودکان بیگناه و زنان بیدفاع؛‌ حادثه‌ی قانا و نظائر متعدد آن،‌ ویرانسازی هزاران خانه و کاشانه و آواره کردن هزاران خانواده؛‌ نابود کردن زیرساختهای بخش مهمّی از لبنان،‌ و فجایعی از این قبیل ،‌ چهره‌ی‌ حقیقی زمامداران آمریکا و برخی دولتهای اروپائی را در کنار چهره‌ی کریه و منفور رژیم صهیونیستی به همه نشان داد. نشان داد که شعارهای منافقانه‌ی آنان در باب حقوق بشر و آزادی و دموکراسی، چقدر آلوده به دروغ و فریب و رذالت است. نشان داد که وقتی زمامداران کشورها از رحم و شفقت و منطق و صداقت بیگانه باشند چه فجایعی ممکن است برای جامعه‌ی انسانیت پیش بیاید. سخنان اخیر رئیس جمهور آمریکا در دفاعی قلمداد کردن جنایات رژیم صهیونیستی و ادعاهای خنده‌آور او در باره‌ی پیروز شدن اسرائیل در جنگ لبنان، نمونه‌ی روشنی از این بیرحمی و شقاوت و بی‌منطقی را در برابر چشم همه گذاشت.

    و اما لبنان .. و ما ادراک ما لبنان .. لبنان به برکت همت و شجاعت مردم خود درخشید. دشمن به غلط پنداشته بود که با حمله به لبنان ضعیفترین حلقه‌ی کشورهای منطقه را هدف قرار میدهد و طرح وهم‌آلود خاورمیانه‌ی دلخواه خود را کلید میزند. دشمن، یعنی امریکا ـ اسرائیل، از صبر و هوشمندی و دلاوری ملت لبنان غافل بود؛‌ از توانائی بازوان سطبر لبنان غافل بود؛ از سنت الهیِ« ... کم مِّن فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَت فِئَةً کثِیرَةَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصابرِینَ» غافل بود.

    ملت لبنان و جوانان دلاور و سیاستمداران هوشمندش با سیلی سخت خود، او را از این غفلت بیرون آوردند. دشمن اکنون در صدد بریدن این بازوی توانا و کارآمد است؛‌ در صدد ایجاد اختلاف میان سیاستمداران است؛‌ در صدد پاشیدن ویروس بی‌صبری و تردید در مردم است. همه باید در برابر این سمپاشیها بیدار باشند. به حول و قوه‌ی الهی شما در خنثی کردن توطئه‌های آنان موفق خواهید شد و پیروزی دومی بدست خواهید آورد، انشاءالله. جهادی که اکنون در این میدان جدید،‌ پیش روی شماست مانند جهاد فداکارانه‌ی شما در میدان نظامی، حائز اهمیت و در آن، صبر و توکل و اخلاص و تدبیر،‌ تعیین کننده است.

    به شما و دیگر برادران و دلاوران عرصه‌ی جهاد درود میفرستم و دست و بازوی همه‌ی شما را می‌بوسم.

    سیّدعلی خامنه‌ای
    25/مرداد/1385


    روح الله تولایی ::: شنبه 85/5/28::: ساعت 11:38 صبح
    نظرات شما:
    موضوع: رهبری جهان اسلام

    محبت به امیرالمؤمنین (علیه‏الصّلاةوالسّلام) و ارادت به این مرد بزرگ تاریخ بشریت و تاریخ اسلام، نه مخصوص شیعیان است، نه حتى مخصوص به قاطبه‏ى مسلمانان؛ بلکه این چیزى است که آزادگان عالم در آن با مسلمانان شریکند. شما مى‏بینید که شخصیتهایى که مسلمان هم نیستند، درباره‏ى این چهره‏ى درخشان و خورشید تابناک اظهار ارادت مى‏کنند، کتاب مى‏نویسند، شعر مى‏گویند. خیلى خطاست اگر امیرالمؤمنین على‏ابن‏ابى‏طالب در بین مسلمانان یک وسیله‏ى اختلاف قرار بگیرد. آن بزرگوار شخصیتى است که همه‏ى مسلمانان و همه‏ى فرق اسلامى نسبت به او با همه‏ى وجود و با دل و جان، ارادت و محبت مى‏ورزند. این علاقه و محبت از برجستگیها و صفات و خصالى ناشى مى‏شود که هر انسان منصفى در مقابل این خصال، خاضع است؛ قدر جامع و قدر مشترک، این است.

    ایمان مخلصانه، جهاد فداکارانه، ذوب شدن در امرونهى الهى، اطاعت و عبودیت مطلق در مقابل خداوند، بى‏اعتنایى به زخارف دنیوى و جهات مادى، رحم و انصاف و عدالت نسبت به عموم مردم، نگاه عطوفت‏آمیز به مظلومان، به ضعیفان، به مستضعفان، ایستادگى و قاطعیت در مقابل دشمنان دین، رفتن به دنبال وظیفه در همه‏ى شرائط و با هر گونه سختى و دشوارى؛ اینها کلمات حکمت‏آمیزى است که بشر دیروز و امروز و فردا به این کلمات نیازمند است. نهج‏البلاغه‏ى امیرالمؤمنین (علیه‏الصّلاةوالسّلام) درسِ همیشه‏ى بشریت است. این شخصیت ظاهرى امیرالمؤمنین (علیه‏الصّلاةوالسّلام) است که چشم کوته‏بین ما مى‏تواند آن را ببیند و حس کند و زیبایى‏هاى آن را ادراک کند. ابعاد معنوى و قدسى و ملکوتى، مخصوص قدیسین و مخصوص صدیقین است، که آنها مى‏بینند؛ و چشمهاى ما توانایى ندارد که مانند اولیاءاللَّه و بندگان مقرب الهى آنها را درک کنند. امروز سالگرد ولادت یک چنین شخصیتى است و البته عید است.



    روح الله تولایی ::: چهارشنبه 85/5/18::: ساعت 4:22 عصر
    نظرات شما:
    موضوع: رهبری جهان اسلام

    طبق روایت، روز - سوم جمادى‌الثّانى - شهادت سیّده‌ى زنان عالم، فاطمه‌ى زهرا(سلام‌الله علیها) است...رفتار این بزرگوار با همسر و فرزندان از یک سو و انجام وظایف خود به عنوان یک انسان مجاهد، غیور، زحمتکش و تسلیم ناپذیر در برخورد با حوادث سیاسی از سوی دیگر همراه با عبادت و خضوع و خشوع در برابر خداوند آن حضرت را به یک انسان کامل مبدل ساخته است.

    خداوند متعال این سوره را بر پیامبر نازل کرد، تا هم قلب پیامبر را تسلى بدهد، هم حقیقتى را براى آن بزرگوار و براى مسلمانان روشن کند؛ لذا فرمود: ((انّا اعطیناک الکوثر))؛ ما به تو کوثر بخشیدیم؛ آن حقیقت عظیم و کثیر و فزاینده.
      مصداق کوثر براى نبى‌اکرم(ص)، چیزهاى گوناگون است. یکى از برجسته‌ترین مصادیق کوثر، وجود مقدس فاطمه‌ى زهراست؛ که خداوند متعال در این وجود مبارک، دنباله‌ى معنوى و مادى پیامبر را قرار داد. برخلاف تصور دشمنان ملامتگر، این دختر بابرکت، این وجود ذى‌جود، آن‌چنان مایه‌ى بقاى نام و یاد و مکتب و معارف پیامبر شد که از هیچ فرزند برجسته و باعظمتى، چنین چیزى مشاهده نشده است. اولاً از نسل او یازده امام و یازده خورشید فروزان، معارف‌ اسلامى را بر دلهاى آحاد بشر تابانیدند؛ اسلام را زنده کردند؛ قرآن را تبیین کردند؛ معارف را گسترانیدند؛ تحریفها را از دامن اسلام زدودند و راه سوء استفاده‌ها را بستند. یکى از این یازده امام، حسین‌بن‌على (علیه‌السّلام) است که پیامبر طبق روایت فرمود: ((انا من حسین و حسین سفینة النّجاة و مصباح الهدى)). با آن‌ همه آثار و برکاتى که در آن شخصیت، در آن شهادت و بر آن قیام در تاریخ اسلام مترتب شده است، او یکى از ذراره‌هاى فاطمه‌ى زهراست. یکى از این‌ خورشیدهاى فروزان، امام باقر، و یکى دیگر امام صادق (علیهماالسّلام) است که معارف اسلامى، مرهون زحمات آنهاست. نه فقط معارف شیعى، که ائمه‌ى‌ معروف اهل سنت، یا بى‌واسطه، یا باواسطه، بهره‌مندان از فیض دانش آنها هستند. این کوثر فزاینده‌ى روزبه‌روز درخشنده‌تر، نسل عظیم پیامبر را در تمام اقطار اسلامى پراکند؛ که امروز هزاران، بلکه هزاران هزار خاندانهاى مشخصِ شناخته شده‌ى در همه‌ى دنیاى اسلام، نمودار بقاى نسل جسمانى آن بزرگوارند؛ همچنان که هزاران مشعل هدایت در دنیا نمودار بقاى معنوى آن مکتب و آن وجود مقدسند؛ این کوثر، فاطمه‌ى زهراست. سلام خدا بر او، درود همه‌ى انبیا و اولیا و فرشتگان و آفریدگان پروردگار بر او تا روز قیامت.



    روح الله تولایی ::: پنج شنبه 85/4/8::: ساعت 10:59 صبح
    نظرات شما:
    موضوع: رهبری جهان اسلام

    در آن زمان بنده هم از نزدیک‏ شاهد بودم نیرویى که باید خرمشهر را آزاد می کرد، به وسیله‏ى چه عوامل و چه ابزارها و چه امکانات و چه کانون عظیمى از ایمان و تصمیم شکل گرفت و همین نیرو رفت مثل گلوله ایى خورد توى سینه‏ى دشمن و آن حادثه‏ى عجیب را به‏وجود آورد؛ که وقتى ما خرمشهر را پس گرفتیم، ورق برگشت و دنیا عوض شد. قبل از آن هم میانجى‏های بین المللی مى‏آمدند و مى‏رفتند؛ اما بعد از پیروزى در خرمشهر، اولین دسته از میانجى‏ها وقتى به ایران آمدند، طور دیگرى حرف مى‏زدند و اصلاً سبک حرف زدنشان با گذشته فرق کرده بود. یکى از همین آقایان که رئیس‏جمهور یک کشور آفریقایى و جزو شخصیتهاى برجسته‏ى سیاسى آفریقا و بلکه دنیا محسوب مى‏شد، خصوصى به من گفت شما با پیروزى در خرمشهر، معادله‏ها را عوض کردید و امروز دنیا با شما به چشم دیگرى نگاه می کنند.


     

    همیشه حمله کردن سخت‏تر از دفاع کردن است. اگر نیرویى بخواهد حمله کند، بر اساس روشهاى کلاسیک نظامى، توان آن باید سه برابر آن نیرویى باشد که مورد حمله قرار مى‏گیرد. ما باید سه برابر نیروهاى عراقى توان و نیرو مى‏داشتیم تا مى‏توانستیم حمله کنیم و خرمشهرِ خودمان را از دست آنها نجات دهیم. آن موقع نیروى ما اصلاً قابل مقایسه با آنها نبود؛ یک برابر و نیم برابر و یک سوم برابر هم نبود. در این شرایط، امام گفتند خرمشهر باید آزاد شود. این به نظر من حقیقت عجیبى را در خودش دارد که باید روى آن فکر و تدقیق و مطالعه کرد؛ با گفتن و تشریح زبانى هم به‏دست نمى‏آید. چقدر اعتماد به نفس، توکل، عزم راسخ و جدّ در تصمیم و امید و خوشبینى به نیروهاى پنهانى که ماها آنها را کشف نکردیم، باید در آن دل بزرگ و نورانى به نور الهى و نور ایمانِ حقیقى متمرکز باشد تا آن‏طور قرص و محکم بگوید خرمشهر باید آزاد شود. امام نمى‏گفت که حرفش تحقق پیدا نکند. انسان حرفى را که بداند زمین مى‏افتد، به زبان نمى‏آورد؛ آن هم به این قرصى. مى‏گفت و مى‏دانست این حرف زمین نخواهد افتاد؛ و زمین نیفتاد و تحقق پیدا کرد و خرمشهر آزاد شد.


     

    فاصله‏ى بین آزادى خرمشهر و وضعیتى که آن روز ما آن‏جا داشتیم، یک فاصله‏ى ناپیمودنى بود. دشمن به منطقه‏ى غرب اهواز و شمال غربى و جنوب غربى آمده بود و تمام منطقه را از نیروها و لشکرهاى زُبده‏اش پر کرده بود محکم در زمین فرو رفته بود؛ نمى‏شد او را تکان داد. از کارون هم عبور کرده و نیم دایره‏ى نسبتاً کاملى را درست کرده بود؛ به‏طورى که افراد ما وقتى مى‏خواستند از اهواز به طرف آبادان بروند - که آبادانِ آن وقت دست دشمن نبود و مى‏شد رفت - از جاده‏ى معمولى نمى‏شد بروند؛ از جاده‏ى غیرمعمول هم که آن طرف رودخانه بود، نمى‏شد بروند؛ از جاده‏ى ماهشهر هم نمى‏شد بروند؛ باید مسیر مثلثى را طى می کردند تا به خرمشهر بروند. از داخل دریا با لنچ مبالغى مى‏رفتند و خود را به نقطهییى از جزیره‏ى آبادان مى‏رساندند و آن‏جا پیاده مى‏شدند. در این شرایط، نیروهاى ما معدود بودند و تیپ زرهى ما که حداقل باید صدوپنجاه دستگاه تانک مى‏داشت، حدود بیست دستگاه تانک داشت. بچه‏هاى سپاه و بقیه‏ى نیروهاى داوطلب هم وقتى به آن‏جا مى‏آمدند، با زحمت زیاد، بنده را ببین، مرحوم چمران را ببین، این طرف بدو، آن طرف بدو، تا دو سه دستگاه خمپاره‏انداز به دست مى‏آوردند و از آنها استفاده می کردند.



    روح الله تولایی ::: چهارشنبه 85/3/3::: ساعت 7:14 عصر
    نظرات شما:
    موضوع:

    قائدنا:


    زندگی یعنی عشق!


    یعنی تو


    یعنی که با تو صبح شدن تا اوج خیال


    و معنای وصال را


    در شعری نا تمام جستجو کردن...

    رهبرا: زیر شمشیر غمت رقص کنان خواهیم رفت



    روح الله تولایی ::: دوشنبه 85/2/25::: ساعت 3:31 عصر
    نظرات شما:
    موضوع:

    <      1   2   3   4   5      >
    >> به پایگاه مجموعه رهنمود های موضوع بندی شده امام خامنه ای (مدظله العالی) بسیار خوش آمدید. خواهشمند است پیشنهادات و انتقادات سازنده و ارزشمند خود را برای ما به ایمیل زیر ارسال فرمایید: ruhollah1363@gmail.com

    > رهنمود های امام خامنه ای<<

    >>اشتراک در خبرنامه سایت<<
     


    >> درباره نویسنده سایت<<
    آرشیو سایت - رهنمودهای امام خامنه ای
    روح الله تولایی
    رهسپاریم با ولایت تا شهادت


    >>محاسبه اوقات شرعی ایران <<

    >>لینک های دوستان<<
    >>سرویس پشتیبانی سایت<<