این نکته را باید در نظر داشت و توجه کرد که سلوک سیاسى امیرالمؤمنین از سلوک معنوى و اخلاقى او جدا نیست؛ سیاست امیرالمؤمنین هم، آمیختهى با معنویت است، آمیختهى با اخلاق است، اصلاً منشأ گرفتهى از معنویت على و اخلاق اوست. سیاست اگر از اخلاق سرچشمه بگیرد، از معنویت سیراب بشود، براى مردمى که مواجه با آن سیاستند، وسیلهى کمال است، راه بهشت است؛ اما اگر سیاست از اخلاق جدا شد، از معنویت جدا شد، آن وقت سیاستورزى میشود؛ یک وسیلهاى براى کسب قدرت، به هر قیمت؛ براى کسب ثروت، براى پیش بردن کار خود در دنیا. این سیاست میشود آفت؛ براى خود سیاستورز هم آفت است، براى مردمى هم که در عرصهى زندگى آنها این سیاست ورزیده میشود هم آفت است. (خطبههای نماز جمعهی تهران - 20/6/1388)
ادامه مطلب...
بصیرت خودتان را بالا ببرید، آگاهى خودتان را بالا ببرید. من مکرر این جملهى امیرالمؤمنین را به نظرم در جنگ صفین در گفتارها بیان کردم که فرمود: «الا و لایحمل هذا العلم الّا اهل البصر و الصّبر».(3) میدانید، سختى پرچم امیرالمؤمنین از پرچم پیغمبر، از جهاتى بیشتر بود؛ چون در پرچم پیغمبر دشمن معلوم بود، دوست هم معلوم بود؛ در زیر پرچم امیرالمؤمنین دشمن و دوست آنچنان واضح نبودند. دشمن همان حرفهائى را میزد که دوست میزند؛ همان نماز جماعت را که تو اردوگاه امیرالمؤمنین میخواندند، تو اردوگاه طرف مقابل هم - در جنگ جمل و صفین و نهروان - میخواندند. حالا شما باشید، چه کار میکنید؟ به شما میگویند: آقا! این طرفِ مقابل، باطل است. شما میگوئید: اِ، با این نماز، با این عبادت! بعضىشان مثل خوارج که خیلى هم عبادتشان آب و رنگ داشت؛ خیلى. امیرالمؤمنین از تاریکى شب استفاده کرد و از اردوگاه خوارج عبور کرد، دید یکى دارد با صداى خوشى میخواند: «أمّن هو قانت ءاناء اللّیل»(4) - آیهى قرآن را نصفه شب دارد میخواند؛ با صداى خیلى گرم و تکان دهندهاى - یک نفر کنار حضرت بود، گفت: یا امیرالمؤمنین! به به! خوش به حال این کسى که دارد این آیه را به این قشنگى میخواند. اى کاش من یک موئى در بدن او بودم؛ چون او به بهشت میرود؛ حتماً، یقیناً؛ من هم با برکت او به بهشت میروم. (5/5/1388)
ادامه مطلب...
امسال اولین سال دههى چهارم انقلاب است که به نام «دههى پیشرفت و عدالت» نامیده شده است. به این مناسبت عرایضى را عرض میکنم؛ هم در زمینهى برخى از مهمترین مسائل کشورمان در داخل، و همچنین اشارهاى به بعضى از مسائل مهم بینالمللى و خارجى. این دهه را ده سال پیشرفت و عدالت کشور و نظام جمهورى اسلامى نامیدیم؛ در حالى که از آغاز انقلاب، ملت ایران با حرکت عظیم خود و با ایجاد و استقرار نظام جمهورى اسلامى، به سمت پیشرفت و عدالت حرکت کرده است. ده سال آینده چه خصوصیتى دارد که آن را به عنوان دههى پیشرفت و عدالت نامگذارى کردهایم؟ به نظر ما تمایز ده سال آینده با سه دههى گذشته، در آمادگىهاى بسیار وسیع و عظیمى است که در کشور عزیزمان براى پیشرفت و عدالت به وجود آمده است، که این آمادگىها به ملت بزرگ و مصمم ما اجازه میدهد که در این زمینه یک جهش و یک گام بلند نشان بدهد. ملت، آمادهى یک حرکت پرشتاب و بزرگى به سمت پیشرفت و عدالت است؛ چیزى که در دهههاى قبل، این امکان با این گستردگى براى ملت فراهم نبود. اگر بخواهیم عوامل اصلى و عناصر اصلى این آمادگى را مشخص کنیم، من عرض میکنم چند عنصر تأثیر زیادى دارد: یکى حضور نسل جوانِ تحصیلکردهى ماست.
یک اقدام اساسى در زمینهى پیشرفت و عدالت، آن مسئلهاى است که من در پیام نوروزى خطاب به ملت عزیز ایران عرض کردم؛ و آن مسئلهى مبارزهى با اسراف، حرکت در سمت اصلاح الگوى مصرف، جلوگیرى از ولخرجىها و تضییع اموال جامعه است؛ این بسیار مسئلهى مهمى است. البته بار اوّلى نیست که ما این مطلب را مطرح میکنیم. من در همین دیدار اول سال، در نوبتهاى متعددى در همین جا خطاب به مردم عزیزمان دربارهى اسراف، دربارهى ولخرجى و تضییع اموال و لزوم صرفهجوئى مطالبى را عرض کردم؛ اما این مسئله تمام نشده است؛ این مقصود، آنچنان که باید و شاید برآورده نشده است. لازم است به عنوان یک سیاست، ما مسئلهى صرفهجوئى را در خطوط اساسى برنامهریزىهایمان در سطوح مختلف اعمال کنیم. مردم عزیزمان توجه داشته باشند که صرفهجوئى به معناى مصرف نکردن نیست؛ صرفهجوئى به معناى درست مصرف کردن، بجا مصرف کردن، ضایع نکردن مال، مصرف را کارآمد و ثمربخش کردن است. اسراف در اموال و در اقتصاد این است که انسان مال را مصرف کند، بدون اینکه این مصرف اثر و کارائى داشته باشد. مصرف بیهوده و مصرف هرز، در حقیقت هدر دادن مال است. جامعهى ما باید این مطلب را به عنوان یک شعار همیشگى در مقابل داشته باشد؛ چون وضع جامعهى ما از لحاظ مصرف، وضع خوبى نیست. این را من عرض میکنم؛ ما باید اعتراف کنیم به این مسئله. عادتهاى ما، سنتهاى ما، روشهاى غلطى که از این و آن یاد گرفتهایم، ما را سوق داده است به زیادهروى در مصرف به نحو اسراف. یک نسبتى باید در جامعه میان تولید و مصرف وجود داشته باشد؛ یک نسبت شایستهاى به سود تولید؛ یعنى تولید جامعه همیشه باید بر مصرف جامعه افزایش داشته باشد. جامعه از تولید موجود کشور استفاده کند؛ آنچه که زیادى هست، صرف اعتلاى کشور شود.
زن غربى با ورود در منجلاب فساد، دستاوردش نابودى خانواده بود. اینجور نبود که زن با برداشتن حجاب در میدان علم یا در میدان سیاست یا در میدان فعالیتهاى اجتماعى پیشرفت کند؛ همهى اینها با حفظ حجاب و عفت ممکن بود و ما در نظام اسلامى این را تجربه کردیم. برداشتن حجاب، مقدمهاى براى برداشتن عفت بود؛ براى برداشتن حیا در جامعهى اسلامى بود؛ براى سرگرم کردن مردم به عامل بسیار قوى و نیرومند جنسى بود؛ براى اینکه از همهى کارهاى دیگر بمانند؛ و یک مدتى هم موفق شدند، اما ایمان عمیق ملت ایران نگذاشت. زنهاى مسلمان ما با وجود سختگیریها در طول زمان، در مقابل این فشار سرکوبگر مقاومت کردند؛ بعد از رفتن رضاخان به نحوى، در زمان خود او به نحوى، در طول دوران بقیهى طاغوت هم به نحوى. لذا در همان دیماه 1356، روز هفدهم دیماه در مشهد، یک اجتماع عظیمى، تظاهراتى از زنان مسلمان با شعار «حفظ حجاب» راه افتاد. ما آنوقت در تبعید بودیم؛ خبر آن را شنیدیم که زنان مؤمن و مسلمان و شجاع یک چنین حرکتى را به راه انداختند. این، گوشهاى از فجایع رژیم طاغوت بود؛ نابود کردن آرمانهاى دینى، ارزشهاى اخلاقى، پیشرفتهاى اقتصادى، عزت بینالمللى و خلاصه بر باد دادن سرمایههاى یک ملت جزو کارهائى بود که آن رژیم طاغوت و سیاهکار انجام داد.
در نظام اسلامى محدودیتى که به وجود مىآید، که این محدودیت بر طبق فطرت انسانىِ زنانه است؛ هم براى مردها محدودیت است، به یک کیفیتى؛ هم براى زنها به کیفیت دیگرى محدودیت است، کمک کنندهى به این است که نیروهاى آنها هرز نرود و حتىالمقدور در جهت درستى به کار بیفتد؛ که آن وقت نتیجهاش میشود رشد فکرى و علمى و عملى در جامعهى زنان، که امروز شاهدش هستیم. اینکه گفته میشد - و البته هنوز هم بعضىها با غفلتِ تمام میگویند - مگر میشود با حجاب و با رعایت حدود شرعى و اسلامى، جامعهى زنان رشد کند، تکلیف مسألهى زن در نظام اسلامى چه میشود، این جواب عملىاش، جواب عینىاش، همین وجود مجموعهى عظیم نخبگان زن در جامعهى ماست، که هیچ وقت ما در کشور چنین وضعى را نداشتیم؛ در دورهى طاغوت هم نبوده، قبل از آن هم که وضع تعلیم و تربیت از جهت دیگرى اشکال داشته. امروز در نظام اسلامى بحمداللَّه این فراهم است. حالا تعداد بیشتر برگزیدگان دختر در دانشگاهها و امثال آن، اینها مسائل درجهى دو است؛ مسألهى درجهى یک این است که همین مجموعهى زنان نخبه توانستهاند در نظام جمهورى اسلامى در بخشهاى مختلف بدرخشند.
وقتى جنگ تحمیلى شروع شد، مردمِ ما مشغول کارهایشان بودند. تا احساس تهدید شد، جوان از دانشگاه، از بازار، از کارخانه، از روستا، از شهر، از داخلِ زندگیهاى راحت، بیرون آمد و به استقبال خطر رفت، براى دفاع از هویت خود؛ «فمنهم من قضى نحبه و منهم من ینتظر»؛ عدهاى شهید شدند، عدهاى جانباز شدند، اکثریت عظیمى هم هنوز هستند - توى صحنهاند - و روزبهروز بیشتر مىشوند.
من گفتهام، تأکید مىکنم بر این معنا و با یقین این را عرض مىکنم که: جوانِ امروز - جوانِ نسل سوم - در آمادگى خود و شجاعت خود و غیرت خود براى دفاع از هویت دینى و انقلابى خود، از جوانِ نسل اول - که در دورهى جنگ تحمیلى و دفاع مقدس حضور داشت - هیچ کمتر نیست، شاید هم جلوتر است. این است حقیقت آن انقلابى که جوشیدهى از ایمانهاى مردم و اعتقاد مردم و خواست حقیقى مردم است. حالا چهار نفر آدمِ دلدادهى به بیگانه یا پولگرفتهى از بیگانه - همهشان یکجور نیستند - بیایند یک چیزى بگویند، اما واقعیت قضیه این است. واقعیت قضیه این است که انقلاب، مال مردم است، مردم انقلاب را مال خودشان مىدانند، از انقلابشان خشنودند، چون مىبینند که راهِ رسیدن به سعادت، به نیکبختى، به درجاتِ عالىِ انسانى - از لحاظ مادى و معنوى - راهى است که انقلاب به آنها نشان مىدهد، که راهِ اسلام است؛ راه تعالیمِ نجاتبخشِ اسلام است.
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا شود که گوشه چشمی به ما کنند
در روز ورود بر حر چه گفتی که تا روز دهم محرم دل در دل نداشت و با چه نگاهی او را مجذوب خود کردی که تا روز قیامت در لغت نامه عاشورا ، آزادگی از او نام گرفت.
"... در این هنگام حرّبنیزید ریاحی، به پیش عمربنسعد آمد و گفت: «آیا قصد داری با حسین بجنگی؟» عمر گفت: «آری، به خدا قسم میخواهم جنگی کنم که کمترین چیزش آن باشد که سرها از بدنها جدا و دستها از پیکرها قطع گردد.»
حرّ از شنیدن این سخنان از یاران خود فاصله گرفت و در حالی که بدنش میلرزید به گوشهای رفت.
مهاجربناوس به او گفت: «ای حر کار تو مرا به شکّ انداخته است اگر از من میپرسیدند شجاعترین مرد کوفه کیست؟ هرگز از تو تجاوز نمیکردم و فرد دیگری را نمیگفتم، پس چرا به خود میلرزی؟
حرّ در پاسخ گفت: «به خدا قسم خودم را در میان بهشت و دوزخ مخیّر میبینم. ولی به خدا سوگند، چیزی را بر بهشت ترجیح نمیدهم، اگر چه بدنم پارهپاره شود و مرا بسوزانند.»
اسب سواری به تاخت به این سو می آید ؛ او حر است که شرمنده و پریشان امام را شفیع بین خود و خدای خود می داند .متحیر به یک سو خیره شده اند و قلم در بیان تصویر کشیدن این لحظات ناتوان است که فرزند علی بن ابیطالب در برابر حر چه با محبت او را در آغوش می کشد.
"سپس بر اسب خود نهیب زد و به قصد خیمهگاه حسین(ع) حرکت کرد در حالی که دو دست خود را بر سر گذاشته بود و میگفت: «خداوندا! به سوی تو انابه میکنم؛ توبۀ مرا بپذیر؛ زیرا من دوستان تو و فرزندان دختر پیغمبر تو را مرعوب ساختم.» به حسین(ع) عرضه داشت: «جانم فدای تو باد. من آن کسی هستم که بر تو سخت گرفتم و نگذاشتم به مدینه برگردی. گمان نمیکردم این مردم کار را به اینجا بکشانند. اینک توبه نموده و به سوی خدا بازمیگردم. آیا توبۀ من پذیرفته است؟»
حسین(ع) فرمود: «آری خداوند توبۀ تو را قبول خواهد کرد، پیاده شو.» حرّ گفت: «سواره در راه تو بجنگم بهتر است از پیاده شدن، زیرا بالاخره از است سرنگون خواهم شد و چون من نخستین کسی بودم که راه بر تو سدّ کردم اجازه فرما نخستین کسی باشم که در راه تو کشته میشوم شاید از کسانی شوم که روز قیامت با جدّت محمد(ص) مصافحه میکنند.»
پس از آن حسین(ع) به او اجازه داد. حرّ شروع به جنگیدن نمود و نیکو مقاتله کرد تا آنکه عدّهای از شجاعان و دلیران را کشت و خود پس از لحظهای، به شهادت رسید. بدن او را نزد حسین(ع) بردند. آن حضرت خاکها از چهرۀ حرّ پاک میکرد و میفرمود: تو آزادمردی آنچنانکه مادرت تو را «حرّ» نام نهاد و تو در دنیا و آخرت آزادهای.»"
علی انسانی شاعر، مادح و ذاکر اهل بیت(ع) که کودکی زندگیش عجینِ با ذکر مناقب و مراثی ائمه معصومین(ع) بوده و به ذکر مناقب اهلبیت(ع)پرداخته است.
او با اشاره به شخصیت و ویژگیهای حضرت آیت الله خامنهای در عرصه هنر و ادبیات می گوید: شخصیت ایشان در زمینه ذوق هنری و ادبی و نیز تسلط بر شعر و ادبیات و آئین تاریخی و حماسی بی بدیل است و اشراف کامل دارند. هر کس با تأمل و تفکر در نقدها، تشویق ها و نگاه ها می تواند به این درک و درایت عمیق پی ببرد.
او به دقت آقا در هماهنگی حرکات دست و صورت مداحان و ذاکران اشاره می کند و از مجلسی که در آن شعری را خوانده میگوید : "حضرت آیت الله خامنهای پس از پایان مراسم فرمودند: غزل را باید با لحن خاص و متناسب با حرکت دست و اشارات صورت بیان کرد."
انسانی، نقدها، انتقادها و صراحت لهجه ایشان را اینگونه توصیف می کند: "حضرت آیت الله خامنهای مداحان را از تکرار ابیات شعر برحذر می دارند و در یکی از مراسمها یکی از مسئولین دفتر این نکته را گوشزد کرد که من گفتم گاهی اوقات تکرار یک مصرع برای یادآوری مصرع بعدی است و متقاعد شد."
مطلب مناسبِ مهم در این موقعیت، مسائل مربوط به محرّم و آثار محرّم است که در طول تاریخ، جامعه اسلامى از برکات حادثه عاشورا بهرههاى زیادى برده است. در انقلاب بزرگ ملت ایران هم، عاشورا و خاطره حسینبنعلى علیهالسّلام و قضایاى محرّم، نقشى اساسى داشت. موضوع عاشورا، یک موضوع تمام نشدنى و همیشگى است. چرا این حادثه، اینقدر در تاریخ اسلام تأثیرات بزرگى گذاشته است؟ به نظر بنده، موضوع عاشورا، از این جهت کمال اهمیت را دارد که فداکارى و از خودگذشتگىاى که در این قضیه انجام گرفت، یک فداکارى استثنایى بود. از اوّل تاریخ اسلام تا امروز، جنگها و شهادتها و گذشتها، همیشه بوده است و ما هم در زمان خودمان، مردم زیادى را دیدیم که مجاهدت کردند و از خود گذشتگى به خرج دادند و شرایط سختى را تحمّل کردند. این همه شهدا، این همه جانبازان، این همه اسراى ما، آزادگان ما، خانوادههایشان و بقیه کسانى که در سالهاى بعد از انقلاب یا اوان انقلاب فداکارى کردند، همه جلوِ چشم ما هستند. در گذشته هم حوادثى بوده است و در تاریخ آنها را خواندهاید. اما، هیچ کدام از این حوادث، با حادثه عاشورا قابل مقایسه نیست؛ حتّى شهادت شهداى بدر و احد و زمان صدراسلام. انسان تدبّر که مىکند، مىفهمد چرا از زبان چند نفر از ائمّه ما علیهمالسّلام، نقل شده است که خطاب به سیدالشهدا علیهالصّلاةوالسّلام فرمودهاند: «لایوم کیومک یا اباعبداللَّه»؛ یعنى هیچ حادثهاى مثل حادثه تو و مثل روز تو نیست. چون عاشورا یک واقعه استثنایى بود. لُبّ و جوهر حادثه عاشورا این است که در دنیایى که همه جاى آن را ظلمت و فساد و ستم گرفته بود، حسینبنعلى علیهالسّلام براى نجات اسلام قیام کرد و در این دنیاى بزرگ، هیچکس به او کمک نکرد!
کارگزاران نظام اسلامی
سیاست داخلی ایران
سیاست بین الملل
حوزه علمیه و طلاب
دانشگاه و دانشجویان
اسلام ناب محمدی
آموزش و پرورش
ارتش بیست میلیونی
گنجینه دفاع مقدس
الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت
پاسخ به شبهات ولایت فقیه
فرهنگ بومی و ملی
جنگ نرم و تبلیغات
اتحاد و انسجام اسلامی
بیداری اسلامی ملتها
همت مضاعف
شرح حدیث
انتخابات
ماه مبارک رمضان
راه نمای همسران جوان
درباره امام خامنه ای
چرا می گوییم امام خامنه ای؟
آرشیو سایت
رهسپاریم با ولایت تا شهادت
وبلاگ علمی مقالات مدیریت
.: شهر عشق :.
منطقه آزاد
گروه اینترنتی جرقه داتکو
در برابر نسیم
صل الله علی الباکین علی الحسین
کشکول
انا مجنون الحسین
من هیچم
وبلاگ سید حسن نصرالله
حدائق ذات بهجة
ایــ عزیـــــز ـــــــران
با سید علی تا فتح قدس
رهروان ولایت
بصیرت
امیر قافله صبر و بصیرت
هدایتگر آسمانی
سربازان سید علی خامنه ای
از رهبر چه میدانید؟
جانم فدای رهبر جانبازم
فرمانبر
بسیج شهید چمران شیراز
مرد دفاع
جانم فدای رهبر
شمشیر ولایت
یار ولایت
ما اهل کوفه نیستیم
من باتو هیچگاه نبودم تو با منی
www.خامنه-ای.net/
طرفداران عدالت
موج رهروان ولایت
فدایی رهبر
امام خامنه ای
عشق من امام خامنه ای
فیـــــه ما فیـــــه
رهروان ولایت و امام
دانش آموزان پیرو خط ولایت
عمار امام سیدعلی
مثبت
مکتب ولایت
ولایت فقیه و دفاع از آن
فدائیان ولایت گرگان