نوروز خود فصل نوآوری و شکوفایی است. ما عرض کردیم امسال سال نوآوری و شکوفایی است؛ خود فصل بهار، فصل نوآوری و فصل شکوفایی است. جهان و طبیعت جامهی نو میپوشد و همهی طبیعت سرسبز و شکوفا میشود. ما میخواهیم امسال ما، سال 87 ما، سرتاسر بهار نوآوری و شکوفایی ملت ایران باشد. چرا امسال شعار نوآوری و شکوفایی را مطرح میکنیم؟
انقلاب اسلامی خود یک نوآوری بزرگِ تاریخی بود که ملت ایران آن را در تاریخ خودش و تاریخ بشریت به ثبت رساند. انقلاب نوآوری بود؛ جمهوری اسلامی نوآوری بود. از بعد از دوران شروع استعمار، دنیا به دو بخش تقسیم شد: یک بخش سلطهگر، یک بخش سلطهپذیر؛ دولتها و قدرتهایی با تکیه به دانش، با تکیه به سلاح، با تکیه به فریبگری، توانستند کشورهای دیگری را زیر سلطه بگیرند؛ آنها شدند سلطهگر، این ملتها و این کشورها ـ خواه و ناخواه ـ شدند سلطهپذیر. دنیا عادت کرد به تقسیم میان سلطهگر و سلطهپذیر؛ به طور سنتی، جمعی از ملتها باید زیر فرمان و یوغ استثمار و استکبار دولتها و ملتهای دیگری قرار میگرفتند. انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی آمد و این خطکشی باطل و این نظام غلط را در هم شکست. جمهوری اسلامی اعلام کرد با سلطهگری مخالف است و خود هم اگر بتواند و قدرت داشته باشد، هرگز سلطهگری نخواهد کرد؛ نه ملت دیگری را و نه مسئولان کشور، ملت خود را زیر سلطهی ناخواستهی خود نخواهند کشید. با سلطهگری مخالف است؛ اما با سلطهپذیری بیشتر مخالف است.
بسم الله الرحمن الرحیم
یا مقلّب القلوب و الابصار، یا مدبّر اللّیل و النّهار، یا محوّل الحول و الاحوال، حوّل حالنا الی احسن الحال.
طلیعهی بهار، امسال یک عید سه گانه است: اولاً میلاد مسعود نبی مکرّم (صلّی الله علیه و آله و سلم) و سپس میلاد مسعود حضرت صادق (علیه الصّلاه و السّلام) و آنگاه روز عید نوروز ملی ایرانی. به حضرت بقیه الله (ارواحنا فداه) سلام عرض میکنم و اعیاد مبارک را به ایشان تبریک میگویم و همچنین به عموم ملت ایران و به عموم مسلمانان و به همهی محبان و عاشقان اهل بیت پیغمبر، تبریک عرض میکنم؛ همچنین به همهی ملتهایی که عید نوروز را گرامی میدارند و در این جشن آغاز سال با ایرانیان شریک و سهیم هستند. امیدواریم این سال خوب، این بهار زیبا و پُر طراوت، یک سال پُر بار برای عموم مسلمانان و بخصوص برای ملت عزیز ایران باشد. لازم میدانم در آغاز عرایض، به خانوادهای معظّم شهیدان و جانبازان و ایثارگران راه حق تبریک عرض کنم.
ما در مسألهى حقوق زنان از دنیا طلبگاریم؛ ما مدعى دنیائیم. حالا مؤسسات وابسته به سازمان ملل یا غیر آنها یا فلان مجموعهى روزنامهنگار بیایند به اسم حقوق بشر، موضوع حجاب و بعضى از این قبیل چیزها را زیر سؤال بکشند و اظهار طلبگارى کنند، این واقعیت قضیه را عوض نمیکند. ما از دنیا طلبگاریم. دنیا که عرض میکنم، یعنى دنیاى غرب. ما هستیم که به دنیا خطاب میکنیم و میگوئیم: شما به بشریت عموماً و به زن خصوصاً خیانت کردهاید؛ با کشاندن زن و مرد به وادى ابتلائات جنسى و برافروختن و دامن زدن به آتش زیادهروىهاى جنسىِ بىقانون و بىنظم در جامعه، با آوردن زن به شکل متبرج به وسط میدان. معلوم است که زن، آن بخش زیباى آفرینش بشر است. این بخش زیبا به طور طبیعى با اندکى در پرده بودن همراه است؛ این خاصیت این بخش زیبا و لطیف وجود انسانى است. این پرده را دریدن و آنچه را که باید با نظم و قانون پیگیرى شود - آن نیاز غریزى انسانى، چه در زن و چه در مرد - بىقانون و بىنظم در جامعه رواج دادن، بزرگترین خیانتى است که در درجهى اول به زن و در درجهى بعد به همهى بشریت - زن و مرد - انجام گرفته؛ این کار را سیاستهاى غربى کردهاند. البته اولین ضرر و بزرگترین ضرر را هم خودشان بردهاند. الان مسألهى همجنسگرائى در دنیاى غرب یکى از ابتلائات است. البته به رو نمىآورند؛ اما حقیقت قضیه این است که امروز براى اندیشمندان و آنها یکى از دردهاى بزرگ و غیرقابل علاج شده است؛ چارهاى هم ندارند. آنطور حرکت کردن، آنطور ادبیاتِ پردهدرانه و عریان در زمینهى مسائل جنسى و ارتباط زن و مردم را به میان آوردن، آنطور جنس زن را - یعنى همان بخش زیبا و لطیف و مستور و در پردهى وجود بشر را - براى شغل، براى تبلیغات، براى کار، به میدان کشاندن، از لبخند او، از زیبائىهاى او، از جسم او، از چهرهى او براى ترویج فلان جنس بىارزش و پست، براى به دست آوردن پول استفاده کردن، این چیزها را هم دنبال خودش دارد؛ طبیعى است. این کارها را دنیاى غرب کرده، این کارها را سیاستهاى غربى کردهاند؛ مربوط به ادیان هم نیست، مربوط به مسیحیت و یهودیت هم نیست؛ مربوط به سیاستهاى جدیدى است که از حدود صد و پنجاه سال پیش در دنیا رایج شده است.
دشمنان سعى می کنند مسئلهى هستهاى را در کشور ما از چشم مردم بیندازند، یک عده هم شروع کردند به اینها کمک کردن. عرض مىکنم همین آدمهاى کوتهفکر و سطحىنگر، احیاناً هم بعضىشان دلدادهى به آن سوى مرزها، مىگویند: انرژى هستهاى را مىخواهیم چه کار کنیم؟! با این خرج زیاد، با این زحمت زیاد، با این همه دردسر. اما ملت تسلیم نشد. مردم ما بیدار بودند، فهمیدند که مسئلهى هستهاى، فقط مسئلهى امروزِ کشور ما نیست؛ مسئلهى فرداهاى کشور و آیندهى کشور است؛ مسئلهى سرنوشت کشور است. این حق مسلّم خیلى از کشورها و ملتهاست، اما مثل شما نمىآیند توى میدان تا این حق را مطالبه کنند. نتیجه چه مىشود؟ نتیجه این مىشود که آن کسانى که توانستهاند انرژى هستهاى را به دست بیاورند، در آیندهى نهچندان دورى خواهند توانست سرنوشتِ انرژى دنیا را در دست داشته باشند. حالا آنها نفت را ندارند، ولى اگر همین نفت - فعلاً انرژى کنونى ما نفت و گاز است - که در اختیار کشور ما و کشورهاى این منطقهى خلیج فارس هست، در دست دیگران بود و بنا بود آنها به ما بدهند، من بارها گفتهام که نه بشکهاى، هر بطرىاش را گرانتر از قیمتى که ما امروز به آنها یک بشکه را مىفروشیم، به ما مىفروختند؛ با هزار تحمیل. آنها مىخواهند فردا که نفتى وجود نداشت در دنیا - نفت که تا ابد نمىماند، تمام مىشود - اختیار انرژى در دست آنها باشد. ملتهایى که مىتوانند خودشان تولیدِ انرژى کنند، نکنند؛ این را مىخواهند، دنبال اینند. ملت ما این را فهمید، ایستاد. خوشبختانه مسؤولان ما آگاهانه دنبال این قضیه رفتند و تصمیمشان هم جدى است، به جاهاى بسیار خوبى رسیدهاند؛ انشاءاللَّه به جاهاى بهترى هم خواهند رسید.
یک بعد در این مقولهى خود جنگ، مسئلهى پایان جنگ است؛ که با این بگومگوهاى بیخودى، یک شبهههاى بىمعنى و بىمحتوایى در بعضى از ذهنهاى آمادهى شبه و شبههپذیر ایجاد کردند. چه کسى میتواند شک کند در اینکه جمهورى اسلامى در دفاع هشت ساله، پیروز مطلق شد؟! اصلاً این قابل تردید نیست. با همان تفاصیلى که گفتیم، یک رژیمى با نیروى نظامى تجهیز شده و به شدت آماده، به قصد ساقط کردن رژیم یک کشور و تجزیهى آن، وارد آن کشور میشود، بخشى از آن را اشغال نظامى میکند و همهى دنیا هم به آن کمک میکنند؛ هشت سال هم همینطور فشار میآورد و آخر سر مجبور میشود دست خالى از این کشور خارج شود؛ در حالى که تعداد کشتهها، مجروحان و اسرایش بیش از این کشور مورد تهاجم است؛ کشور مورد تهاجم در بخشهاى مختلف در طول جنگ، به قابلیتهاى فراوانى دست پیدا کرده؛ اما او از کیسه خورده و از چشم قدرتهاى پشتیبان خودش هم افتاده و یک وجب هم از خاک این کشور در دست او باقى نمانده است؛ خوب، در این قضیه، چه کسى پیروز است؟ چه کسى شکستخورده است؟ جاى تردید است؟! جاى شبهه است؟! این پایان جنگ، یکى از مسائل و بخشهاى مهم جنگ است که مایهى افتخار است.
در مورد قضیهى اصل جنگ: اولاً این جنگ ما، یک جنگ دفاعى بود. جنگ دفاعى با جنگ تهاجمى دو فرق عمده در معنا و مضمون دارد؛ یک فرق این است که جنگ تهاجمى، حاکى از خوى تجاوزطلبى است؛ اما جنگ دفاعى اینطور نیست. دوم اینکه جنگ تدافعى و دفاعى، محل بروز غیرت و تعصب و وفادارى عمیق انسانها به آرمانهایى است که به آنها پایبند است؛ حالا یا این آرمانها وطن است یا بالاتر از آن؛ یعنى دین و عقیده و اسلام. در جنگ تهاجمى، این مطرح نیست. فرض کنید امریکا که به عراق حمله میکند، سرباز امریکایى نمیتواند ادعا کند که این کار را دارد براى عشق به وطن خود میکند؛ عراق به وطن او چه ربطى دارد؟! در خدمت اهداف دیگرى است. اما اگر عراقى در داخل کشور خود، در مقابل این حمله و این هجوم نظامى و حضور نظامى ایستادگى کرد، معناى این ایستادگى، دفاع از وطن، دفاع از هویت ملى و دفاع از ارزشهایى است که این به آن پایبند است. جنگ دفاعى و جنگ هجومى، این دو تفاوت را دارد.
بعد از اینکه جنگ تمام شده بود - به نظرم آخر سال 67 بود - در سفرى که بنده - آنوقت رئیسجمهور بودم - و مسئولان به یوگسلاوى سابق - که از هم پاشید و یکى از مراکز مهم پشتیبانى عراق بود - داشتیم، پس از یک مذاکرهى طولانى و مفصل، حاضر نشد حتّى تانگش را به ما بفروشد! در حالى که هر وقت عراقیها در جبهه کم میآوردند، بلافاصله انواع و اقسام تانگهاى شرقى و غربى برایشان میآمد؛ وقتى یک تانگشان ضربت میخورد، معطّلش نمیشدند، جرثقیل را میآوردند و آن را به داخل هور یا رودخانه پرتاب میکردند و از دُوْر خارجش میکردند؛ برایشان اهمیتى نداشت. حالا بچههاى ما با چه زحمتى این تانگهاى غنیمتى را گیر میآوردند، وصلهپینه میکردند و استفاده میکردند. یعنى از امکانات جنگى - انواع و اقسام مهمات و ابزار - از تاکتیک، از اطلاعات فضایى، از همهى انواع پشتیبانیها - پول، پشتیبانى سیاسى و غیره - در اختیار یک طرف جنگ بود - که رژیم بعثى بود - و همه در آنجا متمرکز شده بودند؛ یک طرف هم جمهورى اسلامى به تنهایى - تنهایىِ واقعى - بود. این هم یک بعد جنگ است.
در عراق هم دارند همین مسئلهى مردم در مقابل مردم را دنبال میکنند. واقعیت آنجا، اشغالگرانى است که آمدهاند و در همهى امور - در دولت، در مجلس، در امور ریاست جمهورى، در امور نخستوزیرى، در امور مالیه، در امور امنیت - دخالتهاى بیجا و بىمورد میکنند و از همهى اینها بدتر و خطرناکتر، اینکه به حکم شواهد فراوان، تروریسم را در عراق ترویج میکنند. یعنى قصد دارند به اسم شیعه و سنّى، مردم را در مقابل مردم قرار دهند. سنى را نسبت به شیعه به نحوى بدبین کنند، شیعه را هم نسبت به سنّى به نحوى بدبین کنند. این را به خون او تشنه کنند، او را در صدد انتقامگیرى از این تحریک بکنند؛ این سیاست امریکاییها در عراق است. امروز برادران عراقى ما بشدت به اتحادى احتیاج دارند که ناشى از درک این حقیقت باشد که دشمن میخواهد واقعیت مردم در مقابل اشغالگر را به مردم در مقابل مردم در عراق تبدیل کند. در کل منطقه هم همینطور است. این سیاست قدیمى اختلافات مذهبى و فرقهاى، امروز زنده شده است، که البته متخصص آن هم انگلیسها هستند؛ این کار را به امریکاییها هم یاد دادند؛ اختلافافکنى بین شیعه و سنّى، به هر نحوى که بتوانند. همه باید متوجه باشند.
در عراق، شیعه و سنّى قرنها کنار هم زندگى کردهاند. چقدر فامیلهاى شیعه و سنى با هم خویشاوند و قوم و خویشند. در طول این چند قرن گذشته، هیچ وقت اختلافى به این شکل مطرح نبوده است. زمان عثمانیها دولت و حکومت به شیعه زور میگفتند و اذیت میکردند، و زمان صدام و زمانهاى دیگر هم کم و بیش همینطور بود؛ امامردمِ شیعه و سنّى با هم کارى نداشتند. امروز میخواهند مردم را به جان هم بیندازند.
در دنیاى اسلام هم یک جا از زبان وابستگانشان مسئلهى هلال شیعى را مطرح میکنند که: «آهاى سنّیها! چه نشستهاید، خودتان را برسانید که شیعهها دارند مسلط میشوند!»؛ یک هلال شیعى را از ایران تا عراق، تا بحرین، تا لبنان تشکیل میدهند؛ براى اینکه جامعهى اهل سنّت و دولتهاى اهل تسنّن را بترسانند. از این طرف هم مظاهرى را درست میکنند که جمهورى اسلامى را از همسایگانش دور کنند. مسئلهى جزایر و مسائل گوناگون را مطرح میکنند که ایران هم احساس کند که مورد تهدید است. سنّى را یک جور علیه شیعه و شیعه را یک جور علیه سنّى تحریک میکنند. این برنامههاى اینهاست. ما اگر میخواهیم پیروزیهایى که در این چند سال - به حول و قوهى الهى - علیه سیاستهاى استکبارى در این منطقه به وجود آمده است، به نتیجه برسد، باید هوشیار و بیدار باشیم.
ما در کشور خودمان علاوه بر اینکه به بناى کشور هرچه بیشتر مىپردازیم، باید از جهتِ بناى ذهن سیاسى در بیرون کشور، همهى تلاش خودمان را بکنیم و نگذاریم دشمن از این طریق رخنه کند.
روز قدس در پیش است؛ روز فریاد امت اسلامى بر علیه ظلم و عدوان پنجاه سالهى دشمنان امت اسلامى است. روز قدس را باید همهى امت اسلام و همهى ملتهاى اسلامى گرامى بدارند و شما مردم عزیز ایران نیز مثل هر سال، به توفیق الهى این روز را گرامى خواهید داشت.
کمک به دولت، کمک به کشور است؛ از هر جناحى میخواهد باشد. همهتان یادتان هست، دیدید که دولتهاى مختلف از زمانى که بنده این مسئولیت را داشتم، مورد حمایت من بودند. این معنایش این نبوده که من با سیاستهاى آن دولتها در همه جا موافق هستم، نه؛ تصریح هم میکردم و میگفتم که با بعضى از سیاستهایشان در زمینههاى مختلف موافق نیستم؛ اما کلیت دولتها را من همیشه حمایت کردهام.
مواظب باشید دولت به خاطر اختلاف نظر، اختلاف سلیقه، اختلاف مذاق و اختلاف جناح مورد تضعیف قرار نگیرد. دولت را باید نگه داشت. همه باید رئیسجمهور را مورد تکریم قرار بدهند و این را همه یک اصل بدانند.
روند رشد علمی ما از جهت شتابان بودن، جزوِ شتابندهترین روندهاى رشد علمى در دنیاست. این با محاسبهى علمى معلوم شده است؛ یعنى ما از لحاظ روند رشد علمى و فناورى در کشور، جزو شتابندهترینها در سطح دنیا هستیم. منتها چون فاصله خیلى زیاد بوده، این شتاب، الان نتایجش را بهروشنى نشان نمیدهد. چنانچه همین شتاب و آهنگ حرکت را بتوانیم به توفیق الهى ده، پانزده سال حفظ کنیم و پیش برویم، آن وقت کاملاً خودش را نشان خواهد داد. من البته مثالهاى زیادى براى این دارم. بعضى از مثالها ممکن است براى شما محسوس نباشد؛ چون آنچه را که ممکن است من به عنوان آمار ذکر کنم، شما از آن اطلاعى ندارید، لذا محسوس نیست. اما حالا همین چیزهایى که محسوس است و مشاهده میشود، مثل همین تحقیقات مربوط به انرژى هستهاى ؛ این، به دست آمده از آن نقطهاى است که ما حرکتمان را از آن نقطه شروع کردیم. فاصلهاش، یک فاصلهى دهشتآور است؛ ولى این کار انجام گرفت. در بحث مسایل زیستشناسى، همین مسئلهى سلولهاى بنیادى و در بحث تولیدات نظامى، تحقیقات گوناگونى که در این زمینه انجام گرفته، همین مسئله است که عرض کردم.
این فاصلهها، فاصلههاى دهشتآور است؛ یعنى فاصلهها بسیار فاصلههاى عمیقى است که در این مدت به برکت پیگیرى و کوشش، طى شده است. بنابراین شتاب خوب است ؛ منتها این شتاب بایستى حفظ شود. این چیزى که شما جوانهاى آگاه و هوشمند و مستعد باید بدانید، این است که این شتاب را بایستى همچنان حفظ کرد. مسئولان هم البته به این مسأله اهتمام دارند و بنا هم بر همین است که این چیزها دنبال شود. اگر در یک گوشهاى اختلالى هم در کیفیت پیشرفت کار هست، اینها اختلالهاى جزئى است و برطرف خواهد شد. ما منکر وجود عیوب نیستیم؛ منتها منکر این هستیم که این عیوب ما را ناامید کند؛ این را نمیگذاریم؛ یعنى بنده خودم و مسئولانى که مسئولان این بخشها هستند، با همهى وجود با ناامیدى مبارزه میکنیم. براى اینکه مهمترین مانع پیشرفت یک شخص و یک ملت، ناامیدى و تاریک دیدن افق است؛ نه، افق روشن است و مىتوان جلو رفت.
این غلط است که ما کشور یا فعالان سیاسى را به اصولگرا و اصلاحطلب تقسیم کنیم: اصولگرا و فلان؛ نه. اصولگرایى متعلق به همهى کسانى است که به مبانى انقلاب معتقد و پایبندند و آنها را دوست مىدارند؛ حالا اسمشان هر چه باشد.
این «اصول» چه هستند؟
در درجهى اول، ایمان و هویت اسلامى و انقلابى و پایبندى به آن. این، وظایفى را بر عهدهى دولت مىگذارد. نمىشود گفت دولت به ایمان مردم کارى ندارد؛ نه. مدتى این فکر را ترویج کردند؛ اما این غلط است. دولت وظیفهدار است. چطور وزارت بهداشت با داروفروشهاى مصنوعى ناصرخسرو مبارزه مىکند؛ اما وزارت ارشاد با مخدر فروشهاى فرهنگى مبارزه نکند؟! با سمپراکنان فرهنگى مبارزه نکند؟! این، وظیفهى دولت است؛ صدا و سیما یک جور، وزارت ارشاد یک جور و دستگاههاى گوناگون یک جور. وظیفهى مهم این است که ما پایههاى یک ایمان روشنبینانه و استوار را در ذهن نسلهاى جوان و رو به رشد خودمان تقویت کنیم؛ ایمانِ دور ازخرافهگرى و سستاندیشى، ایمانِ روشن بینانه، ایمانِ به دین، ایمانِ به نظام، ایمانِ به مردم، ایمانِ به آینده، ایمانِ به خود، ایمانِ به استقلال کشور و ایمانِ به وحدت ملى و ایمانى که در هیچ بخشى برافروزندهى آتشهاى تعصب فرقهاى نباشد.
در این بخش، یکى از وظایف مهم دیگرى که بر عهدهى دولت و نظام جمهورى اسلامى است، این است که هویت اسلامى را در دنیاى اسلام برجسته و شفاف کنیم، تا این یک معیارى باشد در جلوى چشم ملتهاى مسلمان؛ تدین دور از خرافه و کاوش در منابع دینى و نوآورى. بعضیها خیال مىکنند که نوآورى در دین امکان ندارد! گنجینهى منابع اسلامى و دینى ما بىپایان است؛ ما به قدر وسع خودمان، فقط چند سطل آب از این چشمهى جوشان برداشتهایم؛ تلاش کنیم و فکرهاى نو و حرفهاى نو در زمینههاى مختلف تولید کنیم. پرچم برادرى اسلامى را با همهى ملتهاى اسلامى بلند کنیم و فضیلتهاى اخلاقى را در جامعه رشد بدهیم: همکارى، گذشت، کمک، صبر، حلم؛ اینها خلقیات اسلامى است؛ اینها را در جامعه رشد بدهیم. این، همان ایمان و هویت اسلامى و انقلابى است که اصل اول است.
اصل دوم، عدالت است. فلسفهى وجودى ما، عدالت است. رشد اقتصادى باید همپاى عدالت پیش برود؛ برنامهریزى کنند و راهش را پیدا کنند. حالا عدالت چیست؟ البته ممکن است درمعنا کردن عدالت، افرادى، کسانى یا گروههایى اختلاف نظر داشته باشند؛ اما یک قدر مسلّمهایى وجود دارد: کم کردن فاصلهها، دادن فرصتهاى برابر، تشویق درستکار و مهار متجاوزان به ثروت ملى، عدالت را در بدنهى حاکمیتى رایج کردن - عزل و نصبها، قضاوتها، اظهار نظرها - مناطق دوردست کشور و مناطق فقیر را مثل مرکز کشور زیر نظر آوردن، منابع مالى کشور را به همه رساندن، همه را صاحب و مالک این منابع دانستن، از قدرِ مسلّمها و مورد اتفاقهاى عدالت است که باید انجام بگیرد. بنابراین، عدالت یک اصل است و نیازمند قاطعیت. عدالت، با من بمیرم، تو بمیرى درست نمىشود؛ عدالت، با تعارف درست نمىشود؛ اولاً قاطعیت مىخواهد، ثانیاً ارتباط با مردم مىخواهد، ثالثاً سادهزیستى و مردمى بودن لازم دارد و بالاتر از همه، خودسازى و تهذیب مىخواهد؛ اول، باید خودمان را درست کنیم و یک دستى به سر و صورت خودمان بکشیم، تا بتوانیم عدالت را اجرا کنیم؛
اصل سوم، حفظ استقلال سیاسى است. این استقلال، استقلال سیاسى، اقتصادى و فرهنگى است. ما باید این بندهاى اختاپوس فرهنگىِ تحمیل شدهى به وسیلهى غرب را از دست و پاى خودمان باز کنیم؛ این هم یکى از اصول ماست. آن حرکتى، آن جریانى، آن شعارى و آن برنامهریزىاى که در آن استقلال کشور و ملت دیده نشود، اصولگرایانه نیست.
اصل چهارم، تقویت خودباورى و اعتماد به نفس ملى است. این اعتماد به نفس، در همه جاست. ما اکنون در زمینهى مثلاً علوم تجربى،نمونههایىاش را دیدهایم که حالا یکىاش فناورى هستهاى است، یکىاش تولید سلولهاى بنیادى است، یکىاش کارهاى خوبى است که در بخشهاى گوناگون انجام دادهاند. استقلالِ اعتماد به نفس ملى و خودباورى، فقط به این چیزها منحصر نمىشود که ما مىتوانیم سد درست کنیم؛ مىتوانیم نیروگاه درست کنیم و مىتوانیم بدون کمک خارجى کارهاى بزرگ و پروژههاى عظیم را راهاندازى کنیم، بلکه باید در سیاست، فلسفه، ابتکارهاى مردمى و ارزشهاى اخلاقى هم خودباورى داشته باشیم. ببینید! دیگران یک حرکت ابلهانهى دیوانهوارى مثل گاوبازى در خیابانهایشان راه مىاندازند، تلفات جانى مىدهند، خودشان را مسخره مىکنند؛ اما افتخار هم مىکنند که این سنّت ملى ماست! کار، غلط است؛ اما خودباورى خوب است؛ خجالت نمىکشند. حالا فرض بفرمایید اگر ما یک سنّت اسلامى داریم که منطقى هم برایش داریم و آن را هم پذیرفتهایم، نبایستى در انجام دادن آن خجالت بکشیم.
اصل پنجم، جهاد علمى است. چند سال است من تکرار کردهام: باید نهضت تولید علم در کشور راه بیفتد. من خوشحالم؛ وقتى با دانشجوها و جوانها مواجه مىشوم که غالباً آنها حرف مىزنند و مطالبى را مىگویند، مىبینم آنها همین مسئلهى تولید علم و اتصال علم و صنعت، و پشتیبانى دولت از پیشرفت و ابتکارات علمى را به عنوان توقع از ما مطرح مىکنند. من مىگویم خیلى خوشحالم و اینها حرفهاى ماست و حالا در بین مجموعهى دانشگاهى عرف شده؛ لیکن این کافى نیست؛ باید به سمت کارهاى بزرگ برویم. ببینید! یک وقت هست شما مىتوانید هواپیمایى را که دیگران اختراع کردهاند و ساختهاند، خودتان بدون کمک دیگران در داخل کشور بسازید، این خیلى خوب است؛ این بهتر از خریدن هواپیماى ساخته شده است؛ اما یک وقت هست شما خودتان یک چیزى در سطح هواپیما در کشورتان تولید مىکنید؛ این است آنچه که ما لازم داریم؛ ما باید بر ثروت علمى بشر بیفزاییم. نگویند نمىشود؛ مىشود. یک روزى بشریت فناورى ریزترینها - نانوتکنولوژى - را نمىشناخت، بعد شناخت. امروز صد تا میدان دیگر ممکن است وجود داشته باشد که بشر نمىشناسد؛ اما مىتوان آنها را شناخت و مىتوان جلو رفت. البته مقدمات دارد؛ اما آن مقدمات را هم مىشود با همت فراهم کرد.
اصل ششم، تثبیت و تأمین آزادى و آزاداندیشى است. آزادى را نباید بد معنا کرد. آزادى یکى از بزرگترین نعمتهاى الهى است که یکى از شعبش آزاداندیشى است. بدون آزاداندیشى، این رشد اجتماعى، علمى، فکرى و فلسفى امکان ندارد. در حوزههاى علمیه، دانشگاه و محیطهاى فرهنگى و مطبوعاتى، هو کردن کسى که حرف تازهاى مىآورد، یکى از بزرگترین خطاهاست؛ بگذارید آزادانه فکر کنند. البته من فهم غلط از آزادى را تأیید نمىکنم؛ من باز گذاشتن دست دشمن را در داخل براى اینکه مرتباً گاز سمّى تولید کند و در فضاى فرهنگى یا سیاسى کشور بدمد، تأیید نمىکنم؛ من براندازى خاموش را - آنچنانى که خود امریکاییها گفتند و عواملشان چند سال قبل در اینجا سادگى و بىعقلى کردند و به زبان آوردند - برنمىتابم و رد مىکنم؛ اما توسعهى آزادى و رها بودن میدان براى پرورش فکر و اندیشه و علم و فهم، ربطى به اینها ندارد. ظرافتى لازم است که آدم این دو منطقه را از همدیگر باز بشناسد و مرز اینها را معین بکند.
اصل هفتم، اصلاح و تصحیح روشهاست؛ اصلاحات جزوِ مبانى اصولگرایى است. من در سفر کرمان، با جوانها و مجموعهى دانشجوها و دانشگاهیها که روبهرو شدم، گفتم که اصلاحاتِ اصولگرایانه و اصولگرایىِ مصلحانه در هم تنیده هستند. آن اصلاحاتى که بخواهد با معیار امریکایى در کشور انجام بگیرد، مثل همان اصلاحات رضاخانى است. مىدانید که رضاخان در مهمترین بخشها و سالهاى سلطنتش، شعارش اصلاحات بود! همهى این فجایع و جنایاتى که شما در دورهى رضاخان سراغ دارید، تحت نام و زیر پرچم اصلاحات انجام گرفته است؛ اسناد بازماندهى از دورهى رضاخان را بخوانید. افراد را برکنار مىکردند؛ چون مىگفتند اینها ضداصلاحاتند؛ افرادى را سر کار مىآوردند؛ چون مىگفتند اینها مؤمن به اصلاحاتند. آن اصلاحاتى که با معیار رضاخانى، با معیار امریکایى و با معیار فرهنگ غربى انجام بگیرد، اصلاحات نیست، افسادات است. معیار اصلاحات، قانون اساسى است؛ بر این اساس، باید ما اصلاحات کنیم؛ ما به اصلاحات احتیاج داریم. اصلاحات، تصحیح روشهاى ماست؛ تصحیح هدفهاى مرحلهاى ماست؛ تصحیح تصمیمگیریهاى ماست؛ تعصب نورزیدن روى تصمیمگیریها ناحق است. این، غیر از ساختارشکنى و مبارزهى با قانون اساسى، مبارزهى با اسلام و مبارزهى با استقلال یک کشور است.
آخرین اصل هم - که البته در این فهرست کوتاهى که من عرض مىکنم، آخرین نیست - شکوفایى اقتصادى است؛ رسیدگى به زندگى مردم است و رسیدگى به اقتصاد کشور. ما احتیاج داریم که از سرمایهگذارى حمایت بشود؛ کارآفرینى بشود؛ تولید داخلى ترویج بشود؛ با قاچاق و فساد مجدّانه مبارزه بشود؛ اشتغال به عنوان یک مبناى اصلى و یک هدف مهم دنبال بشود؛ ثبات و شفافیت و انسجام سیاستها و مقررات اقتصادى انجام بشود - مقررات اقتصادىاى که امروز یک چیزى بگوییم، فردا عوضش بکنیم، فایدهاى ندارد - مقررات اقتصادى و قوانین ما باید هم ثبات داشته باشند که مردم بتوانند روى آن برنامهریزى کنند، هم باید منسجم باشد و با هم بخواند و شفاف باشد.
کارگزاران نظام اسلامی
سیاست داخلی ایران
سیاست بین الملل
حوزه علمیه و طلاب
دانشگاه و دانشجویان
اسلام ناب محمدی
آموزش و پرورش
ارتش بیست میلیونی
گنجینه دفاع مقدس
الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت
پاسخ به شبهات ولایت فقیه
فرهنگ بومی و ملی
جنگ نرم و تبلیغات
اتحاد و انسجام اسلامی
بیداری اسلامی ملتها
همت مضاعف
شرح حدیث
انتخابات
ماه مبارک رمضان
راه نمای همسران جوان
درباره امام خامنه ای
چرا می گوییم امام خامنه ای؟
آرشیو سایت
رهسپاریم با ولایت تا شهادت
وبلاگ علمی مقالات مدیریت
.: شهر عشق :.
منطقه آزاد
گروه اینترنتی جرقه داتکو
در برابر نسیم
صل الله علی الباکین علی الحسین
کشکول
انا مجنون الحسین
من هیچم
وبلاگ سید حسن نصرالله
حدائق ذات بهجة
ایــ عزیـــــز ـــــــران
با سید علی تا فتح قدس
رهروان ولایت
بصیرت
امیر قافله صبر و بصیرت
هدایتگر آسمانی
سربازان سید علی خامنه ای
از رهبر چه میدانید؟
جانم فدای رهبر جانبازم
فرمانبر
بسیج شهید چمران شیراز
مرد دفاع
جانم فدای رهبر
شمشیر ولایت
یار ولایت
ما اهل کوفه نیستیم
من باتو هیچگاه نبودم تو با منی
www.خامنه-ای.net/
طرفداران عدالت
موج رهروان ولایت
فدایی رهبر
امام خامنه ای
عشق من امام خامنه ای
فیـــــه ما فیـــــه
رهروان ولایت و امام
دانش آموزان پیرو خط ولایت
عمار امام سیدعلی
مثبت
مکتب ولایت
ولایت فقیه و دفاع از آن
فدائیان ولایت گرگان