با این کلمات عقدى که مىخوانیم - که یک امر اعتبارى است - یک علقهى اعتبارى بین شما به وجود مىآید. باید همهى همت دختر و پسر این باشد که این را حفظ کنند. مبادا با گلهها، با دلخوری ها، با افزونطلبى و پُر توقعی ها، با بىمحبتی ها، و گاهى با دخالت هاى دیگران و از این قبیل، این کانون سست بشود. آن چیزى که مهم است، این است. هم دختر و هم پسر سعى کنند که این علقهى زوجیت را حفظ کنند. چگونه مىتوانید این علقه را حفظ کنید؟ البته آدمهاى عاقل و زیرک و با احساس و وجدان صادق، راهش را پیدا مىکنند. این، با اطمینان و با محبت متقابل حفظ مىشود. زن به مرد تحمیل نکند و زور نگوید؛ مرد هم به زن زور نگوید و افزونطلبى نکند؛ مثل دو رفیق و مثل دو شریک، با هم صمیمى باشند، تا این کانون خانواده حفظ بشود.
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
الحمدللَّه اقرارا بنعمته و لاالهالّااللَّه اخلاصا لوحدانیّته والصّلاة والسّلام على اشرف بریّته و علىالاصفیاء من عترته. و بعد فقد کان من فضلاللَّه علىالانام ان اغناهم بالحلال عنالحرام و قال: وانکحوا الایامى منکم والصّالحین من عبادکم و امائکم ان یکونوا فقراء یغنهم اللَّه من فضله واللَّه واسع علیم(1)
قال رسولاللَّه(صلّىاللَّهعلیهوالهوسلّم)النّکاح سنّتى فمن رغب عن سنّتى فلیس منّى(2) و قال (صلّىاللَّهعلیهواله) من تزوّج احرز نصف دینه فلیتّق اللَّه فىالنّصف الاخر(3) و قال (صلّىاللَّهعلیهواله) تناکحوا تکثروا فانّى اباهى بکم الامم یومالقیامة ولو بالسّقط(4)
قبل از اینکه صیغهى عقد را جارى بکنیم، چند جمله به عنوان تذکر براى عروس ها و دامادها عرض مىکنیم:
نکتهى اول این است که در کار ازدواج و این مراسم، و رسم و سنتى که در اسلام و در همهى ادیان و در بشریت وجود دارد، به نظر اسلام آن چیزى که اصل و محور است، تشکیل کانون خانوادگى است. از نظر اسلام، خانواده یک رکن بزرگ است. اگر باشد و سالمش باشد و تربیت درست باشد، در پیشرفت کار جامعه به صورتى که اسلام مىخواهد، تأثیر زیادى دارد. اسلام مىخواهد این کانون تشکیل بشود و به وجود بیاید.
هنر ادیان - و بیشتر از همه اسلام - در این است که غرایز جنسى و غریزهى زوجطلبى انسان را - که غیر از غریزهى جنسى است - در خدمت تشکیل خانواده قرار داده و کارى کردهاند که کانون خانواده، با پشتوانهى غریزهى جنسى، یا با پشتوانهى آن غریزهى دیگر - که از غریزهى جنسى عمومیتش بیشتر است - تحقق پیدا کند و باقى بماند. بعضی ها ممکن است در سنین خاصى نیاز جنسى هم نداشته باشند، اما نیاز به زوجطلبى را دارند و مىباید زوجى از جنس مخالف را داشته باشند؛ زن و مرد فرقى نمىکند. سکن، مایهى آرامش است. ادیان - و بیش از همه اسلام - اینها را پشتوانهى تشکیل خانواده قرار دادهاند.
اگر انسانها رها بودند که غریزهى جنسى را هر طور مىخواهند، اشباع کنند، یا خانواده تشکیل نمىشد، یا یک چیز سست و پوچ و تهدیدپذیر و ویرانىپذیر مىشد و هر نسیمى او را به هم مىزد. لذا در هر جاى دنیا که مىبینید آزادیهاى جنسى هست، در آنجا به همان نسبت خانواده ضعیف است؛ چون مرد و زن براى اشباع این غریزه، احتیاجى به این کانون ندارند. اما در آنجاهایى که دین حاکم است و آزادى جنسى نیست، اینجا همه چیز براى مرد و زن هست؛ لذا این، حفظ و نگهداشته مىشود.
اصل قضیه این است که باید کانون خانواده به وجود بیاید؛ اسلام این را خواسته است. شما یک دختر از جایى و یک پسر از جاى دیگرى مىآیید و با یکدیگر آشنا و متصل مىشوید؛ یک خانواده به وجود مىآید. این خانواده، منشأ خیراتى است. در ادارهى کشور و ادارهى انسانیت، کارهاى عظیمى به عهدهى این خانواده است. این، چیز بسیار مهمى است. شما باید این را مواظب باشید و حفظ کنید.
با این کلمات عقدى که مىخوانیم - که یک امر اعتبارى است - یک علقهى اعتبارى بین شما به وجود مىآید. باید همهى همت دختر و پسر این باشد که این را حفظ کنند. مبادا با گلهها، با دلخوری ها، با افزونطلبى و پُر توقعی ها، با بىمحبتی ها، و گاهى با دخالت هاى دیگران و از این قبیل، این کانون سست بشود. آن چیزى که مهم است، این است. هم دختر و هم پسر سعى کنند که این علقهى زوجیت را حفظ کنند. چگونه مىتوانید این علقه را حفظ کنید؟ البته آدمهاى عاقل و زیرک و با احساس و وجدان صادق، راهش را پیدا مىکنند. این، با اطمینان و با محبت متقابل حفظ مىشود. زن به مرد تحمیل نکند و زور نگوید؛ مرد هم به زن زور نگوید و افزونطلبى نکند؛ مثل دو رفیق و مثل دو شریک، با هم صمیمى باشند، تا این کانون خانواده حفظ بشود.
نکتهى دوم این است که در ازدواج، اصل قضیه یک امر انسانى است؛ نه یک امر مادّى. اسلام مهریه را قرار داده است؛ اما مهریه این را بهصورت یک معاملهى دادوستدى نمىکند. اینجا دادوستدى نیست؛ بلکه طرفین در یک جاى مشترک سرمایهگذارى مىکنند. اینطور نیست که شما مثل خرید و فروش، یک چیز بدهید و یک چیز بگیرید. نه، اینجا چیزى دادن و چیزى گرفتن نیست؛ بلکه هر دو نفر موجودى خودشان را در صندوق و کاسهى مشترکى مىگذارند و هر دو از آن استفاده مىکنند. در ازدواج، قضیه این است.
بنابراین، نقش مادّیات در اینجا باید خیلى ضعیف باشد. ما که مىگوییم مهریهها را سنگین نکنند، از این بابت است. اگر ما گفتهایم که مهریه بیش از فلان مقدار نباشد، معنایش این نیست که اگر بیش از فلان مقدار بود، عقد باطل یا حرام است؛ نه، جایز هم هست، اما کار غلط است.
بعضی ها چند میلیون تومان مهریه مىگذارند؛ یعنى ازدواج را که یک امر انسانى است، به یک دادوستد و به یک کار بازارى و معاملهگرى تبدیل مىکنند. این، تحقیر و توهین به نقش و شأن انسانیت در ازدواج است. این، کار غلطى است.
بعضی ها هم ازدواج را که یک امر عاطفى و انسانى و وجدانى است، به صحنهى تفاخر تبدیل مىکنند. مثلاً مىگویند که جهیزیهى ما اینچیزها را داشت؛ آیا جهیزیهى دختر شما هم اینها را دارد؟! تفاخر و تنافس! یا مثلاً مىگویند که ما عقدمان را در فلان سالن گرفتیم. البته حالا که متأسفانه مرسوم شده است در هتل ها مىگیرند؛ که کار بسیار بدى است. حتّى گاهى شنیده یا دیده مىشود، بعضى افرادى هم که از آنها توقع نیست، براى تفاخر به همدیگر، مراسم عقد خود را در هتل ها و سالن ها مىگیرند! نه، مراسم عقد را در اتاق خانه و حیاط منزل خودتان و یا همسایهتان بگیرید و مردم را دعوت کنید؛ همینطور که همیشه بوده است. اینگونه محیط ها، یک محیط انس خانوادگى است. عدهیى دوست، عدهیى قوم و خویش، عدهیى همردیف هاى دختر یا پسر، دوستان مدرسه، دوستان پسر در محیط کار یا مدرسه، جمع مىشوند و شادى و خوشى مىکنند؛ این درست است.
اینکه ما اینجا را صحنهى تفاخر قرار بدهیم، غلط اندر غلط است. هم محیط ازدواج را آلودهى به مادّیات مىکند، هم این صحنهى پاک و لطیف وجدانى را صحنهى تفاخرها و تنافس ها و زیادهروی ها مىکند، بعد هم این دختر و پسر از اول عادت مىکنند که بایستى زندگى آنان بر تجمل و تشریفات بگذرد؛ چرا؟ بگذارید از اول به یک زندگى متوسط عادت کنند.
تجملات براى یک جامعه، مضر و بد است. آن کسانى که با تجملات مخالفت مىکنند، معنایش این نیست که از لذت ها و خوشی هایش بىاطلاعند؛ نه، کار مضرى براى جامعه است؛ مثل یک دارو یا یک خوراکى مضر. با تجملات زیادى، جامعه زیان مىکند. البته در حد معقول و متداول ایرادى ندارد؛ اما وقتى که همینطور مرتب پاى رقابت و مسابقه به میان آمد، اصلاً از حد خودش تجاوز مىکند و به جاهاى دیگرى مىرود؛ و این براى جامعه مضر است. حالا چنانچه ما آن کار مضر را درعرصهى ازدواج بیاوریم و بخواهیم از آن استفاده کنیم، این دیگر غلطاندرغلط خواهد شد؛ بسیار بد است.
این میهمانی هاى پُرسروصدا و هتلگرفتن ها و خرج هاى زیاد، کار آن طاغوتی ها بود. اخیراً در روزنامه هم موردى را نوشته بودند، که چهقدر خوب کردند که نوشتند؛ تامردم بفهمند که این کارها زشت است. ماها همیشه در خانههاى خودمان - یک اتاق، دو اتاق - عقد و عروسى مىگرفتیم. اگر هم نداشتیم، از همسایه قرض مىگرفتیم. مقدارى شیرینى و میوه چیده مىشد؛ مىگفتیم، مىخندیدیم، شوخى مىکردیم؛ خیلى هم خوش مىگذشت. البته آن طاغوت ها و آدم هاى بدى که بحمداللَّه ازاله شدند، اینطور برگزار نمىکردند. آنها به این وضع قانع نبودند؛ در آن هتل ها مىرفتند و میهمانی هاى پُرخرج و چنین و چنان برپا مىکردند.
حالا ما که بر سر کار آمدهایم، نباید کار آنها را تکرار بکنیم. اگر تکرار بکنیم، ما هم مثل آنها مىشویم؛ آن بد بود. نه اینکه وقتى آدم نمىتواند کار پُرخرجى بکند، نکند؛ ولى وقتى که توانست، برود بکند! پس چى شد؟! آن منطق صحیح، این را ایجاب نمىکند. باید بنا را بر سادگى گذاشت. جهیزیهها را ساده بگیرید. اگر جهیزیه نیازهاى دختر را تأمین مىکند، خوب است؛ اما به سمت تجملات نرود.
نکتهى سوم این است که بناى کار ازدواج، بر سازش دختر و پسر است؛ باید با هم بسازند. این «با هم بسازند»، معناى خیلى عمیقى دارد. من یکوقت خدمت امام رفتم، ایشان مىخواستند خطبهى عقدى را بخوانند؛ تا من را دیدند، گفتند شما بیا طرف عقد بشو. ایشان برخلاف ما - که طول و تفصیل مىدهیم و حرف مىزنیم - عقد را اول مىخواندند، بعد دو، سه جملهى کوتاه صحبت مىکردند. من دیدم ایشان پس از اینکه عقد را خواندند، رویشان را به دختر و پسر کردند و گفتند: بروید با هم بسازید. من فکر کردم، دیدم که ما این همه حرف مىزنیم، اما کلام امام در همین یک جملهى «بروید با هم بسازید»، خلاصه مىشود! حالا ما هم عرض مىکنیم که شما دختران و پسران، بروید با هم بسازید. سازش، اصل است. هر چیزى که با ساختن عروس و داماد، دختر و پسر، زن و شوهر منافات دارد، بایستى بیگانه تلقى بشود. این را اصل قرار بدهید، تا انشاءاللَّه خداوند متعال برکاتش را بر شما نازل کند.
امیدواریم که خداوند انشاءاللَّه این عقدهایى را که مىخوانیم، مبارک کند؛ این دختران و پسران، محیط هاى شادى را به خانوادهها بیاورند؛ و خداوند نسل طیب و طاهرى هم به آنها عنایت کند . والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
________________________________________
1- نور: 32
2- بحارالانوار ، ج 100 ، ص 220
3- الاصولمنالکافى ، ج 5 ، ص 328
4- بحارالانوار ، ج 100 ، ص 220
کارگزاران نظام اسلامی
سیاست داخلی ایران
سیاست بین الملل
حوزه علمیه و طلاب
دانشگاه و دانشجویان
اسلام ناب محمدی
آموزش و پرورش
ارتش بیست میلیونی
گنجینه دفاع مقدس
الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت
پاسخ به شبهات ولایت فقیه
فرهنگ بومی و ملی
جنگ نرم و تبلیغات
اتحاد و انسجام اسلامی
بیداری اسلامی ملتها
همت مضاعف
شرح حدیث
انتخابات
ماه مبارک رمضان
راه نمای همسران جوان
درباره امام خامنه ای
چرا می گوییم امام خامنه ای؟
آرشیو سایت
رهسپاریم با ولایت تا شهادت
وبلاگ علمی مقالات مدیریت
.: شهر عشق :.
منطقه آزاد
گروه اینترنتی جرقه داتکو
در برابر نسیم
صل الله علی الباکین علی الحسین
کشکول
انا مجنون الحسین
من هیچم
وبلاگ سید حسن نصرالله
حدائق ذات بهجة
ایــ عزیـــــز ـــــــران
با سید علی تا فتح قدس
رهروان ولایت
بصیرت
امیر قافله صبر و بصیرت
هدایتگر آسمانی
سربازان سید علی خامنه ای
از رهبر چه میدانید؟
جانم فدای رهبر جانبازم
فرمانبر
بسیج شهید چمران شیراز
مرد دفاع
جانم فدای رهبر
شمشیر ولایت
یار ولایت
ما اهل کوفه نیستیم
من باتو هیچگاه نبودم تو با منی
www.خامنه-ای.net/
طرفداران عدالت
موج رهروان ولایت
فدایی رهبر
امام خامنه ای
عشق من امام خامنه ای
فیـــــه ما فیـــــه
رهروان ولایت و امام
دانش آموزان پیرو خط ولایت
عمار امام سیدعلی
مثبت
مکتب ولایت
ولایت فقیه و دفاع از آن
فدائیان ولایت گرگان