امام ابرقدرتها را خوب شناخته بود؛ با قدرتهاى سلطهگر و تجاوزگر نمیشود با التماس حرف زد. تا وقتى شما التماس کنید، عقبنشینى کنید، نرمش بخرج بدهید، طبیعت سلطهطلب این است که مُشتهاى خود را گرهتر میکند، تهدید خود را جدیتر میکند، چهرهى خود را خشمگینتر میکند و جلوتر مىآید. حق را با ایستادگى باید گرفت. ملت ایران به حقِ استدلال خود دست یافت، عزت خود را تأمین کرد، مرزهاى خود را امن کرد، یک حکومت باثبات در کشور به برکت همین ایستادگى، به برکت همین مجاهدت به وجود آورد؛ احساس قدرت کرد.
عزیزان من! ملت بزرگ ایران! جوانان عزیز! خودتان را جدى بگیرید. خودتان را باور کنید. توانستید و خواهید توانست. آن چیزى که قدرتهاى سلطهطلب بخواهند به یک ملت اعطا بکنند، ارزشِ گرفتن ندارد. حق دستیابى به انرژى هستهاى را ملت ایران التماس کند تا قدرتمندان زورگوى دنیا و عزیزان بىجهت دنیا بپذیرند که او داراى حق هستهاى است! نه؛ این، رویهى یک ملت آزاد و مستقل نیست. همهى حقوق دیگر هم از این قبیل است.
روح الله تولایی ::: سه شنبه 86/3/15::: ساعت 10:0 عصر
نکته اول – که اصلی ترین عنصر تشکیل دهنده ی نظام است –عبارت است از اسلام گرایی وتکیه برمبانی مستحکم اسلامی وقرآنی....
امام بر روى اسلام تکیه کرد؛ به اسم اسلام قانع نشد؛ بر این اصرار ورزید که باید قوانین اسلامى در تمام گوشه و کنار دستگاههاى دولتى و حکومتى حاکم شود. البته این کار، یک کار بلندمدّت بود. امام هم این را مىدانست که در کوتاهمدّت، این مقصود تحقّق پیدا نمىکند؛ اما راه را باز کرد و حرکت را شروع نمود و جهت را نشان داد و همه فهمیدند که باید به معناى حقیقى کلمه به سمت احکام و تعالیم اسلام و ساخت اسلامى براى نظام و جامعه حرکت کنند تا بتوانند عدالت را تأمین، فقر را برطرف و فساد را ریشهکن کنند؛ تا بتوانند دردهاى مزمنى را که بر این ملت تحمیل شده است، جبران کنند...
عنصر دومى که امام به آن حدّاکثر توجّه را کرد، عنصر «مردم» بود...
به معنای حقیقی کلمه به اصالت عنصر مردمداری نظام اسلامی معتقد بود و مردم را در چند عرصه مورد توجه دقیق ...قرار داد0
عرصه اول عرصه اول عرصه تکیه ی نظام به ارای مردم است ....
عرصه دوم عرصه تکلیف مسئولان در قبال مردم است ...
عرصه سوم - که باز بر محور مردم حرکت مىکند - عبارت است از بهرهبردارى از فکر و عمل مردم در راه اعتلاى کشور؛ یعنى استعدادها را شکوفا کردن و معطل نگذاشتن...
عرصه چهارم درخصوص توجه امام به مردم عبارت است از لزوم آگاه سازی دائمی مردم...
عنصر سومى که براى امام اهمیت داشت، نظم و قانون بود. لذا حتّى قبل از آنکه انقلاب به پیروزى برسد، امام دولت معیّن کرد.
عنصر اساسى چهارم که امام آن را در پایههاى نظام جمهورى اسلامى کار گذاشت - و بحمداللَّه مایه ماندگارى نظام شد - مسأله دشمنستیزى و سلطهستیزى است. امام یک لحظه نه خود از کید و مکر و حیله دشمن غفلت کرد و نه گذاشت که مسؤولان غفلت کنند.
(فرازی از بیانات رهبر معظم انقلاب در اجتماع زائران مرقد امام 14/3/1380)
روح الله تولایی ::: شنبه 85/11/21::: ساعت 9:0 صبح
دوران دهسالهى حیات مبارک امام خمینى (رضوان اللَّهتعالىعلیه)، الگو و نمونهى حیات جامعهى انقلابى ماست و خطوط اصلى انقلاب، همان است که امام ترسیم فرموده است. دشمنان خامطمع و کوردل که گمان کردند با فقدان امام خمینى، دوران جدید با مشخصاتى متمایز از دوران امام خمینى (قدّسسرّه) آغاز شده است، سخت در اشتباهند. امام خمینى، یک حقیقت همیشه زنده است. نام او پرچم این انقلاب، و راه او راه این انقلاب، و اهداف او اهداف این انقلاب است. امت امام و شاگردان او که از سرچشمهى فیاض آن موجود ملکوتى سیراب شده و عزت و کرامت اسلامى و انسانى خود را در آن جستهاند، اکنون شاهد آنند که ملتهاى دیگر، حتّى ملتهاى غیرمسلمان، نسخهى تعالیم انقلابى آن قائد عظیم را مایهى نجات خود دانسته و آزادى و عزت خویش را در آن یافتهاند. امروز به برکت نهضت آن یگانهى دوران، مسلمانان در همهجا بیدار شدهاند و کاخ امپراتوریهاى سلطهى ظالمانه، رو به ویرانى نهاده است. ملتها ارزش قیام ملى را دریافته و غلبهى خون بر شمشیر را تجربه مىکنند و همه در همهجا، چشم به ملت مقاوم ونستوه ایران دوختهاند.
روح الله تولایی ::: جمعه 85/11/20::: ساعت 9:0 صبح
ما میگویم زمینههاى این باور که ایران می تواند حداکثر طی 50سال آینده حرف اول علمی جهان را بزند، موجود است.
استعداد ما ایرانیها در زمینههاى علمى، در دنیا اثبات شده است؛ از طرق مختلف، این معنا تحقیق و بررسى شده است و از نظر ما، قطعى است. در پیشرفتهترین دانشگاههاى دنیا، عنصر ایرانى از متوسط استعدادهایى که در آن دانشگاه بوده، سطحش بالاتر است؛ یعنى متوسط استعدادِ ایرانى از متوسط استعداد جهانى، سطحش بالاتر است. هم زمینههاى طبیعى کشور، این را نشان میدهد. ما در جاى خوبى از دنیا قرار داریم، از جمعیت خوبى برخورداریم، با سطح جغرافیایى خوبى قرار داریم و با این نسبتى که ما از لحاظ جمعیت و سطح ارضىِ جغرافیایى نسبت به کل بشریت و کل عالم داریم، امکاناتمان بالاست و کشور فقیرى نیستیم. من یک وقتى آمار اینها را در همین سخنرانیهاى عمومى گفتهام و پخش شده، نمیخواهم تکرار کنم. ما تقریباً یک صدمِ جمعیت دنیا را داریم و یک صدمِ وسعت ارضىِ کرهى زمین را هم داریم؛ آن وقت ذخایر ما در زمینههاى مهمترین عناصر تشکیلدهنده و پیشبرندهى تمدن کنونى دنیا - یعنى فولاد، مس و چند عنصر دیگر - بیش از یک درصد است؛ سه درصد، چهار درصد، پنج درصد؛ به نفت یا گاز که میرسیم، ناگهان رشد جهشىاى هم مشاهده میکنیم. استعداد انسانى هست، استعداد طبیعى هست و تجربهى کارکرد هم هست. ما نگاه میکنیم هر جایى که تلاش کردیم، زحمت کشیدیم و یک توجهى نشان دادیم، پیش رفتیم.
ما وقتى میخواهیم دربارهى نیازهاى کنونى جامعهى دانشگاهى و محیط دانشگاهى و علم حرف بزنیم، از دو دیدگاه، با دو زبان میتوانیم حرف بزنیم؛ یک زبان، زبان تشویق کننده و به حرکت درآورنده، و یک زبان، زبان مأیوس کننده و دلسرد کننده است. من خواهشم این است که اساتید محترم، مسئولان محترم در همه جا - سر کلاس، در مجامع علمى و در بیان گزارشها - آن زبان اول را به کار بگیرند، نه زبان دوم را.
اقتدار ملى براى یک کشور، حفظ کننده هویت او، مایه عزّت او و وسیله رسیدن او به آرمانهاست. تلاشى که براى نابودى ملتها و به زنجیر کشیدن آنها - از دورانهاى گذشته تا امروز - مىشود، همیشه در جهت نابود کردن یا ضعیف کردن اقتدار ملى آنها بوده است؛ و بعکس، ملتهایى که در راه تعالى و کمال قدم برمىدارند، باید در اقتدار ملىِ خودشان بکوشند. اقتدار ملى، فقط به معناى توانایی هاى نظامى نیست؛ اقتدار ملى یک مسئله همه جانبه است و بر دوش همه دستگاههاست و به عنوان یک وظیفه اصلى، بر دوش هر سه قوّه اساسى کشور نهاده شده است. اقتدار ملى به معناى این است که یک ملت، در مسئولان کشور جلوههاى قدرت و توانایى و عزّت خود را مشاهده کند و کارها با سیاست هاى درست، با برنامهریزى صحیح، با جدّیت و پشتکار و با هماهنگى و انسجامِ کامل پیش برود. در سایه اقتدار ملى است که مردم مىتوانند به قدر استعدادشان و با شکوفایى این استعدادها، تلاش خودشان را مبذول کنند. هر سه قوّه باید تلاش کنند تا با جدّیت و پشتکار و توکّل به خدا و اعتماد به مردم و همکارى با یکدیگر، اقتدار ملى را تجلّى بخشند و مظهر اقتدار ملى شوند.
روح الله تولایی ::: سه شنبه 85/6/28::: ساعت 11:0 صبح
استقرار امنیت
امنیت، یکى از اساسىترین و اصلىترین نیازهاى یک ملت و یک کشور است. مهمترین مشکل براى یک کشور وقتى به وجود مىآید که در محیط کار، در محیط زندگى، در محیط تحصیل و در فضاى عمومى جامعه، مردم احساس امنیت نکنند. اینجاست که مغزهاى فعّال، دستهاى توانا و سرانگشتان ماهر، هیچیک نخواهند توانست مسئولیت مهمّى را که هر کدام بر دوش دارند، به انجام برسانند. در فضاى امنیت است که هم تلاش علمى، هم تلاش اقتصادى، هم روحیه و نشاط و هم همه فعالیتهاى یک کشور مىتواند بهدرستى برنامهریزى شود و با دقّت دنبال گردد و به نتایج خود برسد.... جوانان ایرانى در دوران مبارک انقلاب اسلامى به اثبات رساندند که کار ناممکن براى آنها وجود ندارد. نشان دادند که اراده و همت آنان مىتواند بر همه مشکلات فائق آید. همت کنید، اراده کنید، سعى کنید، خود را آماده کنید؛ براى اینکه بتوانید آنچه را که این ملت بزرگ و شجاع از شما انتظار دارد - یعنى استقرار امنیت کامل - به او هدیه کنید. این یک وظیفه بزرگ است و بازوان توانایى که این کار را متعهّد است، نیروى انتظامى است..... امنیت، یک مقوله اساسى است. امنیت اجتماعى، امنیت فردى، امنیت در همه محیطهاى زندگى، امنیت فکرى و معنوى و روانى، همه اینها جزو انتظارات مردم است. بخش مهمى از این وظیفه بر دوش نیروى انتظامى است. جوانهاى بااستعداد، جوانهاى مؤمن، بحمداللَّه در این نیرو خود را آماده مىکنند که به این وظایف بزرگ برسند.
روح الله تولایی ::: یکشنبه 85/6/26::: ساعت 11:0 صبح
ارکان چهارگانه
هدف عمده عبارت است از ساختن کشوری نمونه که در آن، رفاه مادی همراه با عدالت اجتماعی و توأم با روحیه و آرمان انقلابی، با برخورداری از ارزشهای اخلاقی اسلام تأمین شود. هریک از این چهار رکن اصلی، ضعیف یا مورد غفلت باشد، بقای انقلاب و عبور آن از مراحل گوناگون ممکن نخواهد شد. رفاه مصرفگرایی نیست ـ که خود، یکی از سوغاتهای شوم فرهنگ غرب است ـ بلکه بدین معنی است که کشور از نظر آبادی و عمران، استخراج معادن و استفاده از منابع طبیعی، تأمین سلامت و بهداشت جامعه، رونق اقتصادی و رواج تولید و تجارت، با تکیه بر استعدادهای ذاتی نیروهای انسانی خودی، به حد قابل قبول برسد و علم و فرهنگ و تحقیق و تجربه همگانی شود و نشانههای فقر و عقبافتادگی رخت بربندد. عدالت اجتماعی، بدین معنی است که فاصلهی ژرف میان طبقات و برخورداریهای نابحق و محرومیتها از میان برود و مستضعفان و پابرهنگان که همواره مطمئن ترین و وفادارترین مدافعان انقلابند، احساس و مشاهده کنند که به سمت رفع محرومیت، حرکتی جدی و صادقانه انجام میگیرد. با قوانین لازم و تأمین امنیت قضایی در کشور، بساط تجاوز و تعدی به حقوق مظلومان و دستاندازی به حیطهی مشروع زندگی مردم جمع شود. همهکس احساس کند که در برابر ظلم و تعدی میتواند به ملجأ مطمئن پناه برد، و همه کس بداند که با کار و تلاش خود خواهد توانست زندگی مطلوبی فراهم آورد. روحیه و آرمان انقلابی، بدین معنی است که میل به زندگی راحت و مرفه، جامعه و مسئولان را به سازشکاری و تسلیم در برابر زورگویی قدرتهای جهانی و غفلت از توطئهی استکبار و بیاعتنایی به پیام جهانی انقلاب نکشاند. آن روزی که خدای نخواسته جمهوری اسلامی، رفاه و آبادی را هدف عمدهی خویش قرار داده و در این راه حاضر به چشمپوشی از آرمانهای انقلابی و جهانی و فراموشی از پیام جهانی انقلاب شود، روز انحطاط و زوال همهی امیدها خواهد بود; و خدا چنین روزی را انشاءالله هرگز نخواهد آورد. بیشک، ملت ایران برای دفاع از اسلام عزیز و استقلال ملی آماده است که همه چیز خود را فدا کند. برخورداری از ارزشهای اخلاقی اسلام بدین معنی است که روح فضیلت و پرهیزکاری و وارستگی و بردباری و اجتناب از شهوات ممنوع و دوری از حرص و آز و دنیاطلبی و حقکشی و نامردمی و مالاندوزی و رویآوردن به خلوص و پاکی و پارسایی و دیگر خصلتهای اخلاقی در جامعه رواج یابد و به صورت ارزشهای اصلی به حساب آید. بر این چهار ستون اصلی است که جامعهی رو به رشد اسلامی شکل میگیرد و قوام و استحکام مییابد و استعدادها شکوفا و سرچشمههای نیکی و بهروزی جوشان میشود و جامعهی اسلامی الگوی جذابی برای همهی ملتها میگردد
روح الله تولایی ::: جمعه 85/6/24::: ساعت 11:0 صبح
آرمانگرائی
عدم سازش وتسلیم در برابرظلم و زور گویی امروز هم ملت ایران، یک ملت آرمانگراست و با ظلم و زورگویى و تحمیل و تبعیض مخالف است. همه کسانى که اهل ظلمند، همه کسانى که اهل تبعیضند، همه کسانى که اهل زورگویى هستند و همه کسانى که اهل چپاولگری اند، طبعاً با این ملت میانه خوبى ندارند. البته بعضی ها مىگویند و ترویج مىکنند که ما توهّم مىکنیم که علیه مان توطئه هست و دشمنى وجود دارد! خیلى خوب؛ کسانى که دلشان مىخواهد چشم خودشان را روى هم بگذارند و بگویند انشاءاللَّه گربه است، بگذارند؛ اما واقعیت که عوض نمىشود. وجود دشمن، با به خواب رفتن من و شما که از بین نمىرود. اگر دشمن، کمین گرفته و منتظر فرصت است که ضربه وارد کند، چه من و شما بدانیم، چه ندانیم؛ اگر به فرض خود را به ندانستن هم بزنیم، بالاخره دشمنى خودش را مىکند، چون دشمن است. با ندانستن ما، یا خود را به ندانستن زدن، دشمن از دشمنىِ خود دست برنمىدارد. افرادى مایلند اثبات کنند که نخیر؛ ملت ایران هیچ دشمنى ندارد! کنار خانه خودتان بنشینید و به کار خودتان سرگرم باشید؛ خاطرتان هم جمع باشد که همه جا امن و امان است! نه؛ این حرفها واقعیت ندارد. یک ملت زنده نمىتواند اینگونه فکر کند. حتّى ما بعضى از ملتها و دولتها را سراغ داریم که در دورانى، که یا دشمنانشان آنقدر هم خطرناک نبودند، یا دشمنانشان آنقدر به آنها نزدیک نبودند، اینطور وانمود مىکردند که دشمن در خانه آنهاست؛ براى اینکه بتوانند از خودشان درست دفاع کنند! در همین سالهاى طولانى جنگ سرد بین شرق و غرب، غالباً در کشورهاى غربى و عمدتاً در امریکا اینطور بود. حتّى دشمن موهوم درست مىکردند؛ دشمنى که شاید آنقدرها هم دشمنى او نزدیک نبود؛ اما آنچنان دشمن را به افکار عمومىشان نزدیک جلوه مىدادند که بتوانند کارهاى بزرگ و اقدامات مورد نظر خودشان را انجام دهند! این مربوط به کسانى است که دشمن اینقدر نزدیک به آنها هم نیست. آنوقت در کشورى مثل ایران، با این دشمنیها و توطئههاى آشکار، با آنچه که در داخل کشور مىبینیم، با آنچه که از اطراف و اکناف علیه ما بهطور دائم توطئه و دشمنى انجام مىگیرد، عاقلانه نیست که بگوییم: «نه آقا، ما دشمنى نداریم. دشمنمان، دشمن نیست و در فکر توطئه نیست.» این حرف قابل اعتنایى نیست. پس، آن کسانىکه نمىخواهند خودشان را به حماقت بزنند و بگویند دشمن نداریم، ناچارند در هر مرحلهاى هدفهاى دشمنشان را بشناسند و بدانند که دشمن در فکر چیست.
روح الله تولایی ::: چهارشنبه 85/6/22::: ساعت 11:0 صبح
دفاع از سرافرازی و عزت
انقلاب اسلامى نشان داد که اسلام مىتواند به یک ملت، سرافرازى و عزّت دهد؛ یک ملت را از زیربار فشار و تحمیل بیگانگان نجات دهد و از حالت تحقیرى که بر آن ملت تحمیل کردهاند، بیرون بکشد. مىتواند استعدادهاى یک ملت را در همه میدانها بروز و ظهور بخشد؛ مىتواند به یک ملت، قدرت دفاع از خود، قدرت دفاع از عقاید و از هویت و شخصیت خود بدهد. انقلاب اسلامى این را نشان داد. لذا آن وقتى که انقلاب اسلامى پیروز شد و وقتى امام بزرگ ما - آن شخصیت عظیم، آن شخصیت بىنظیر در زمان ما - توانست از زبان این ملت، سخن بگوید، همه مسلمانان عالم احساس افتخار و حیات کردند؛ احساس کردند که زنده شدهاند. این خون تازهاى که در رگهاى امّت اسلامى دوید، دشمنان را بسیار دستپاچه و سراسیمه کرد. آنها نیروهایشان را روى هم گذاشتند تا با این پدیده عظیم - یعنى اسلام انقلابى که امروز آن را یک ملت فریاد مىکند - مبارزه کنند. از روزِ اوّل تا امروز - در طول این بیست سال - مبارزه کردند! مبارزه با چیست؟ مبارزه با عزّت و استقلال ملت ایران و مبارزه با هویت ملت ایران است؛ اما چون اسلام است که این عزّت را داده و به ملت ایران، هویت بخشیده است؛ چون اسلام است که به ملت ایران قدرت بخشیده است تا بتواند آرمانها، آرزوها و خواستهاى خود را علناً بر زبان آورد و آن را دنبال کند و از اخم قدرتها و دست نشاندگان آنها و حکومتهاى فاسد نترسد؛ چون اسلام است که این امتیاز را به ملت ایران بخشیده است، با اسلام دشمنند. دشمنى با اسلام انقلابى، اسلام امام، اسلام زندگىبخش، اسلامى که وقتى پرچمش برافراشته مىشود، همه دنیا را به خود متوجّه مىکند؛ همچنانى که امروز هم همینطور است. دشمنى با این اسلام بهخاطر این است که اسلام، دست بیگانگان را از این جا کوتاه کرد و منابع این کشور را از دست بیگانگان نجات داد. لذا امروز خدمت به ایران و خدمت به ملت ایران، عبارت از خدمت به اسلام است. هرکس که امروز اسلام انقلابى، اسلام امام، اسلام زندگى بخش و اسلام مبارزه با ظلم و ستم را گرامى بدارد - نه آن چیزى که به نام اسلام در مقابل ظلم و ستم، تعظیم مىکند! آن اسلام نیست، فریب است - هرکس که امروز اسلام حقیقى و به تعبیر امام بزرگوار ما اسلام ناب محمّدى را تأیید و حمایت کند، اوست که براى ایران و ملت ایران، براى تاریخ ایران و آینده ایران و یکایک آحاد این ملت خدمت مىکند.
روح الله تولایی ::: دوشنبه 85/6/20::: ساعت 11:0 صبح
شعار استقلال، یکى از مهمترین شعارهاست. اگر استقلال نباشد، یک ملت به آزادى خود و به شعار آزادى خود هم نمىتواند خوشبین باشد. استقلال را بعضى عمداً، بعضى سهواً، بعضى از روى غفلت و بعضى از روى خباثت، مىخواهند به دست فراموشى بسپارند. من امروز دربارهى مسئله استقلال - در وقتى که گنجایش این سخن را داشته باشد - در برابر شما برادران و خواهران عزیز مطالبى را عرض مىکنم. معنى استقلال چیست؟ براى یک ملت، استقلال چه مفهوم و چه ارزشى دارد؟ استقلال، یعنى اینکه یک ملت بتواند بر سرنوشت خود مسلّط باشد؛ بیگانگان دست دراز نکنند و سرنوشت او را خائنانه و مغرضانه رقم نزنند. این معناى استقلال است. اگر از ملتى استقلال او گرفته شد؛ یعنى اگر بیگانگان - که یقیناً دلسوز او نیستند - بر سرنوشت او مسلّط شدند، دو چیز را از دست مىدهد: اوّل، عزّت نفس خود را، افتخارات خود را، احساس هویّت خود را؛ دوم، منافع خود را. دشمنى که بر سرنوشت یک ملت مسلّط شود، دلسوز آن ملت نیست و منافع آن ملت براى او اهمیت ندارد. آنکه مىآید یک ملت را مسخّر سرپنجه قدرت خود مىکند، در درجه اوّل - در حقیقت، در اوّل و آخر- به فکر منافع خود است. آنچه براى او کمترین اهمیتى ندارد، منافع آن ملتى است که استقلال خود را از دست داده است. ما در این زمینه نمونههاى فراوانى در قرن نوزدهم و سپس به دنبال آن در قرن بیستم، داریم...... . عزیزان من! برادران و خواهران من! نبودن استقلال، با یک کشور اینطور عمل مىکند. هویّت ملى را از مردم آن کشور مىگیرد؛ افتخارات را از آنها مىگیرد؛ سابقه تاریخى را از آنها مىگیرد؛ منافع مادّى آنها را چپاول مىکند؛ هویّت فرهنگى و زبان آنها را هم مىگیرد. این وضع تسلّطِ یک قدرت بر یک کشور است. در دوران استعمار اینگونه بود. در دوران بعد از استعمار - که معروف به دوران استثمار است - طور دیگرى بود. البته کشور ما هرگز استعمار نشد؛ یعنى بیگانگان نتوانستند به این کشور بیایند و یک حکومت غیر ایرانى - حکومت مثلاً انگلیسى؛ چون انگلیسیها اینجا مسلّط بودند - تشکیل دهند. ملت ایران این را اجازه نداد؛
روح الله تولایی ::: یکشنبه 85/6/19::: ساعت 7:0 صبح