اعتماد به خدا و احکام الهی، عامل پیشرفت
یقیناً یکى از عناصرى که عامل پیشرفت اسلام بود، اعتماد به خدا و احکام الهى بود: «امن الرسول بما انزل الیه من ربه و المؤمنون کل امن باللَّه و ملائکته و کتبه و رسله» (بقره.285 ) خود پیامبر و مؤمنینِ صدر اوّل، از اعماق دل به پیام اسلام و شعارهاى اسلامى، حقایق اسلامى و کافى بودن اسلام را براى نجات بشریت، حقیقتاً از بن دندان قبول داشتند. این ایمان، عامل بسیار مهمّى است.
من چند سال قبل در مقایسهى بین نظام جمهورى اسلامى و نظام شوروى سابق - که امریکایىها و غربىها توانستند نظام شوروى را مضمحل کنند و طمع بسته بودند که همان جریان را نسبت به انقلاب اسلامى انجام بدهند - گفتم که تفاوتهاى این دو نظام، تفاوتهایى است که نمىتواند محکومِ یک قانون باشند.
در نظام جمهورى اسلامى، اساس حرکت بر پایبندى به مبانى است. آن چیزى که به عنوان مبدأ مشروعیت این نظام محسوب مىشود، یعنى ولایت الهى که منتقل مىشود به فقیه، مشروط است به پایبندى بر احکام الهى. آن کسى که در رتبهى رهبرى نشسته است، اگر نسبت به آرمانهاى اسلامى، نسبت به قوانین اسلامى از لحاظ نظرى یا عملى، بىقید شود، از مشروعیت مىافتد و دیگر اطاعت او بر کسى واجب نیست، بلکه جایز نیست. این، در خود قانون اساسى، یعنى در خود سند اصلى انقلاب، ثبت شده است.
بنابراین، شما اگر امروز به امواج دشمنى و کینهورزىِ دشمنان انقلاب اسلامى نگاه کنید، مىبینید که مهمترین آماج دشمنى آنها با همین دو سه اصلى است که مربوط به این عامل تضمینکننده و نگهدارندهى انقلاب است. لذا این انقلاب شکستخوردنى نیست؛ این انقلاب فرود آمدنى نیست؛ این انقلاب از سیر و حرکت خود باز نمىایستد؛ چون جامعهى ما یک جامعهى مؤمن و دینى است و دین و ایمان اسلامى در اعماق دل مردم، از همهى قشرها، نفوذ دارد؛ مردم به معناى حقیقى کلمه به دین معتقدند. بنابراین، آن چیزى که جزو ارزشهاى دینى باشد، براى مردم معتبر است و حراست از آن که در قانون آمده است، از نظر مردم یک وظیفه است.
الان شما مشاهده مىکنید که شانزده سال بعد از رحلت امام و بیستوشش سال بعد از پیروزى انقلاب اسلامى، دولتى بر سر کار مىآید که شعار اصلىِ آن، پیروى از آرمانهاى اسلام و انقلاب و عدالت است و مردم هم رأى و دل و خواست و جهت حرکتشان همین است. هر چند دشمنان، مخالفان و کینهورزان بینالمللىِ این ملت و این انقلاب و نظام جمهورى اسلامى دربارهى این ملت جور دیگرى فکر مىکنند؛ اما ما مردم خودمان را مىشناسیم و این مردم حقیقت خودشان، دل خودشان، جهتگیرى خودشان را که همان جهتگیرى عمیق اسلامى است، در انتخابهاى خود و در حرکت و شعارهاى خود بهروشنى نشان مىدهند.
اولین کار بزرگ او، احیاى اسلام بود. دویست سال است که دستگاههاى استعمارى سعى کردند تا اسلام به دست فراموشى سپرده شود. یکى از نخستوزیرهاى انگلیس در جمع سیاستمداران استعمارى دنیا اعلام کرده بود که ما باید اسلام را در کشورهاى اسلامى منزوى کنیم! قبل و بعد از آن نیز پولهاى گزافى خرج شد تا اسلام در درجهى اول از صحنهى زندگى، و در درجهى دوم از ذهن و عمل فردى انسانها خارج شود؛ چون مىدانستند این دین، بزرگترین مانع در راه چپاول قدرتهاى بزرگ و استکبارى است. امام ما اسلام را دوباره زنده کرد و به ذهن و عمل انسانها و صحنهى سیاسى جهان برگرداند.
دومین کار بزرگ او، اعادهى روح عزت به مسلمین بود. اینگونه نبود که اسلام صرفاً در بحثها و تحلیلها و دانشگاهها و صحن جامعه و زندگى مردم مطرح شود؛ بلکه بر اثر نهضت امام ما، مسلمانها در همه جاى عالم احساس عزت کردند.
یک نفر مسلمان از کشورى بزرگ که مسلمین در آن در اقلیت قرار دارند، به من مىگفت: قبل از انقلاب اسلامى، مسلمان بودن خود را هرگز اظهار نمىکردیم. طبق فرهنگ آن کشور، همه اسم محلى داشتند، و هرچند خانوادههاى مسلمان روى بچههاى خود اسم اسلامى مىگذاشتند، اما جرأت نمىکردند آن اسم را اظهار کنند و از بیان آن خجالت مىکشیدند! اما بعد از انقلاب شما، مردم ما با افتخار اسم اسلامى خود را مىگویند، و اگر از آنها بپرسند که شما چه کسى هستید، اول آن اسم اسلامى را با افتخار بر زبان مىآورند.
بنابراین، با کار بزرگى که امام(ره) انجام داد، مسلمانها در همه جاى دنیا احساس عزت مىکنند و به مسلمانى و اسلام خود مىبالند.
سومین کار بزرگ او این بود که به مسلمانها احساس درک امت اسلامى داد. قبل از این، مسلمانها در هر جاى دنیا که بودند، چیزى به نام امت اسلامى برایشان مطرح نبود و یا اصلاً جدى تلقى نمىشد. امروز همهى مسلمانها در اقصاى آسیا تا قلب آفریقا و تمام خاورمیانه و در اروپا و امریکا، احساس مىکنند که جزو یک جامعهى جهانىِ بزرگ به نام امت اسلامى هستند. امام احساس شعور نسبت به امت اسلامى را ایجاد کرد، که بزرگترین حربه براى دفاع از جوامع اسلامى در مقابل استکبار است.
چهارمین کار بزرگ او، ازالهى یکى از مرتجعترین و پلیدترین و وابستهترین رژیمهاى منطقه و جهان بود. ازالهى حکومت پادشاهى در ایران، یکى از بزرگترین کارهایى بود که کسى مىتوانست آن را تصور کند. ایران مهمترین دژ استعمار در منطقهى خلیجفارس و خاورمیانه بود. این دژ، به دست امام ما در هم فرو ریخته شد.
کار پنجم او، ایجاد حکومتى بر مبناى اسلام بود؛ چیزى که به ذهن مسلمانها و غیرمسلمانها خطور نمىکرد، و خواب خوشى بود که مسلمانهاى سادهلوح هم هرگز آن را با خود تصور نمىکردند و نمىدیدند. امام(ره) در حد یک معجزه، به این خیال افسانهآمیز لباس واقعیت پوشاند.
کار ششم او، ایجاد نهضت اسلامى در عالم بود. قبل از انقلاب اسلامى، در بسیارى از کشورها و از جمله کشورهاى اسلامى، گروهها و جوانها و ناراضیها و آزادىطلبها، با ایدئولوژیهاى چپ وارد میدان مىشدند؛ اما بعد از انقلاب اسلامى، پایه و مبناى حرکتها و نهضتهاى آزادیبخش، اسلام شد. امروز در هر نقطهیى از دنیاى وسیع اسلام که جمعیت یا گروهى به انگیزهى آزادیخواهى و ضدیت با استکبار حرکت مىکنند، مبنا و قاعدهى کار و امید و رکنشان، تفکر اسلامى است.
هفتمین کار بزرگ او، نگرشى جدید در فقه شیعه بود. فقاهت ما پایههاى بسیار مستحکمى داشته و دارد. فقاهت شیعه، یکى از محکمترین فقاهتها و متکى به قواعد و اصول و مبانى بسیار مستحکمى است. امام عزیزمان این فقه مستحکم را در گسترهیى وسیع و با نگرشى جهانى و حکومتى مورد توجه قرار داد و ابعادى از فقه را براى ما روشن کرد که قبل از آن روشن نبود.
کار هشتم او، ابطال باورهاى غلط در باب اخلاق فردى حکام بود. در دنیا پذیرفته شده است که کسانى که در رأس اجتماعات قرار مىگیرند، اخلاق فردىِ خاصى داشته باشند! تکبر ورزیدن، برخوردار بودن از زندگى راحت و مسرفانه، تجملگرایى، خودرأیى و خودخواهى و امثال اینها، چیزهایى است که مردم دنیا قبول کردند که کسانى که در رأس حکومتها قرار مىگیرند، این اخلاق را داشته باشند. حتّى در کشورهاى انقلابى، انقلابیونى که تا دیروز زیر چادرها زندگى مىکردند و در دخمهها مخفى مىشدند، به مجرد اینکه به حکومت مىرسند، وضع زندگیشان عوض مىشود و اخلاق حکومتیشان تغییر مىکند و همان وضعیتى را به خود مىگیرند که بقیهى سلاطین و رؤساى عالم داشتند! ما از نزدیک چنین چیزى را دیدهایم؛ براى مردم هم مایهى تعجب نیست.
امام ما این باور غلط را عوض کرد و نشان داد که رهبر محبوب و معشوق یک ملت و دیگر مسلمانان عالم، مىتواند زندگى زاهدانهیى داشته باشد و به جاى کاخهاى مجلل، در یک حسینیه از دیدارکنندگان پذیرایى کند و با لباس و زبان و اخلاق انبیا با مردم برخورد کند.
اگر دلهاى حکام و زمامداران به نور معرفت و حقیقت روشن شده باشد، تجمل و تشریفات و اسراف و برخورداریهاى زیاد و خودرأیى و تکبر و استکبار، جزو لوازم حتمى زمامدارى آنها محسوب نمىشود. از معجزات بزرگ آن بزرگوار این بود که هم در زندگى خود و هم در آن دستگاهى که به وجود آورده بود، نور معرفت و حقیقت تجلى یافته بود.
کار نهم او، احیاى روحیهى غرور و خودباورى در ملت ایران بود. برادران عزیز! حکومتهاى استبدادى و فردى، سالهاى متمادى ملت ما را به صورت ملتى ضعیف و مستضعف و توسرىخور در آورده بودند؛ ملتى که از استعداد جوشان و خصلتهاى جمعىِ فوقالعاده ممتاز برخوردار است و در طول تاریخ بعد از اسلام، اینهمه افتخارات علمى و سیاسى دارد.
قدرتهاى خارجى - مدتى انگلیسیها و مدتى هم روسها و دیگر دولتهاى اروپایى، و پس از آن امریکاییها - ملت ما را تحقیر کرده بودند. ملت ما هم باور کرده بود که قابلیت و لیاقت کارهاى بزرگ را ندارد، سازندگى از او بر نمىآید، ابتکار از او ساخته نیست و دیگران باید بر او آقایى کنند و به او زور بگویند! بنابراین، روح غرور و افتخار ملى را در ملت ما کشته بودند؛ ولى امام عزیز ما، روح غرور و افتخار ملى را در ملت ایران بیدار و زنده کردند.
در همان حال که ملت ما از احساسات و نخوتهاى بیجاى ناسیونالیستى - که استکبار عامل آن، و رژیم منحوس پهلوى مروجش بود - مبرا هستند، اما احساس عزت و قدرت مىکنند. امروز ملت ما از دست به دست هم دادن و توطئهى مشترک شرق و غرب و ارتجاع نمىترسند و احساس ضعف هم نمىکنند. جوانهاى ما احساس مىکنند که خودشان مىتوانند کشورشان را بسازند. مردم ما احساس مىکنند که قدرت و توان آن را دارند که در مقابل تحمیلها و زورگوییهاى شرق و غرب بایستند. این روح عزت و خودباورى و غرور ملى و افتخارات حقیقى و اصیل را امام(ره) در ملت ما زنده کرد.
و بالاخره دهمین کار بزرگ او، اثبات این نکته بود که «نه شرقى و نه غربى»، یک اصل عملى و ممکن است. دیگران خیال مىکردند که یا باید به شرق متکى بود و یا به غرب، یا باید نان این قدرت را خورد و ستایشش کرد و یا آن قدرت را ! فکر نمىکردند که یک ملت بتواند هم به شرق و هم به غرب «نه» بگوید و بایستد و بماند و خود را روزبهروز ریشهدارتر کند؛ اما امام(ره) این نکته را ثابت کرد.
(رهبر انقلاب 23/04/1368)
امام از روز اول فرمود: ما مأمور به تکلیفیم، نه به نتیجه؛ این، عین اخلاص است؛ محض اخلاص است؛ فقط براى خداست که ذرهیى قدرتطلبى و جلب حطام مادى در این چنین دلى وجود ندارد. امام به تکلیف خود که مأموریت او بود عمل کرد، خدا هم نتیجه را به او داد: دنیا از صداى امام پُر شد.
ما آن روزها نه بلد بودیم تبلیغات بکنیم، نه ابزارهاى تبلیغاتى در اختیار انقلاب و نظامِ نوپا بود، با این وصف، وقتى کسى به هر نقطهیى از دنیاى اسلام و حتّى بیرون از دنیاى اسلام قدم مىگذاشت، نفس امام، نام امام، یاد امام را در آنجا زنده مىدید؛ خداوند متعال اینگونه به کلمهى طیبه برکت مىدهد و آن را پیش مىبرد. البته در طول زمان، براى پاک کردن جاى پاى امام و خط امام خیلى تلاش کردند، ولى امروز بعد از بیستوهفت سال که از آغاز آن نهضت عظیم و پیروزى انقلاب و تشکیل جمهورى اسلامى گذشته است، شما مىبینید که رایحهى خدمتگزارى به مردم با تکیهى بر شعارهاى انقلاب، در سرتاسر کشور، استشمام مىشود و بار دیگر شعار خدمتگزارى، شعار پاسخگویى، شعار سادهزیستى، شعار عدالتطلبى، از شعارهاى رایج است؛ این، برکت انقلاب است. اگرچه هنوز کسانى هستند که مردم را دعوت به تسلیم و ذلت در مقابل دشمنان نابکار مىکنند؛ اما مردم راه خودشان را پیدا کردهاند.
انقلاب مانند هر حرکت اجتماعى عظیمِ ماندگار، احتیاج به سوخت دارد؛ این ماشین بدون سوخت متوقف مىشود؛ سوختِ فکرى.
روزبهروز با توجه به تحولات جهانى، با توجه به حوادث جدید، سؤالها و ابهامهاى تازهیى در ادامهى این راه مطرح است. از طرفى، قبل از آنکه نوبت به عمل برسد، نوبتِ فکر و پردازش تفکر راهنماست و این، خاصِ آشنایان به مبانى اسلام است؛ و بدیهى است که دشمنان، همین نقطه را هم مثل بقیهى نقاط حساس هدف مىگیرند.
بنابراین، فضلاى برجستهى حوزه، نباید گوششان بدهکار تلاش دشمن باشد و باید بدانند که فکر جدید، مفاهیم جدید و راههاى نو، مدد فکرى براى پیشرفت این حرکت است. امروز ما نسبت به اوایل انقلاب دربارهى مبانى نظام اسلامى، به برکت تلاش دینشناسان و عالمان - چه در دانشگاه، چه در حوزه - روشنبینىهاى بیشتر و مفاهیم تازهترى را در اختیار داریم، که این پشتیبانى فکرى باید ادامه پیدا کند. امروز چشم دنیا به شماست؛ حالیا! چشم جهانى نگران من و توست.
یک روز تفکرات چپ حاکم بود؛ مارکسیسم و سوسیالیزم در دنیا براى جوانها جاذبه داشت؛ اما امروز نیست. یک روز تفکرات ناسیونالیستى و ملتگرایىهاى افراطى در دنیا دل بعضى را مىبُرد؛ اما امروز اینها کهنه شده است. یک روز لیبرالیسمِ غربى و منطق دولتهاى سرمایهدارى دم از گسترش جهانى مىزد و مىگفت همهى دنیا باید ما را بپذیرند؛ اما امروز لیبرال دمکراسىِ غرب خودش را با کارهاى امریکا مفتضح کرده است؛ اروپا هم همینطور است و آنها هم شنیدن حرفى را که بر خلاف منافع ملىشان باشد، تحمل نمىکنند؛ روسرى دختران مسلمان را نمىتوانند تحمل کنند؛ امنیت شهروندانشان را به جُرم مسلمان بودن، به جُرم رنگینپوست بودن، نمىتوانند تأمین کنند؛ این لیبرال دمکراسى غرب است. همینهایى که ادعا مىکردند همهى دنیا مال ماست؛ ماییم که باید فکر اساسى و ایدئولوژى جهانى را به مردم دنیا بدهیم(!) این رفتار خودشان است در اروپا و امریکا؛ اینها دیگر حرفى براى گفتن ندارند.
آنچه که براى ما امروز فریضه است، یکى حفظ وحدت است، یکى حفظ ایمان و اعتماد به این راه و موفقیتهاى آیندهى آن. این دو چیز، اساس قضیه است.
و بعد، اعتماد و ایمان به راه را حفظ کنند. در تمام طول این سالها، دشمنان سعى کردهاند بمبهاى تبلیغاتى را در محیط ذهنى مردم منفجر کنند، که معناى این تبلیغات همهاش این است که: اى ملت! شما نمىتوانید؛ ایرانى! نمىتوانى؛ جوان ایرانى! مجبورى تسلیم بشوى؛ مجبورى دستهایت را بالا ببرى. البته آنها در داخل هم عواملى دارند - من بارها اشاره کردهام - که هر وقت احتیاج دارند که یک فکرى را در داخل تزریق کنند، این عوامل به کار مىافتند و با قلمهاى حقیر و مزدور خودشان، بنا مىکنند اهداف دشمن را در اینجا پخش کردن و ترویج کردن؛ اما تا الان تأثیرى نکرده است، باز هم باید تأثیر نکند. نخیر، همه چیز ما را به «امید» تشویق مىکند؛ همه چیز ما را به «اعتماد به خودمان» تشویق مىکند. چرا امیدوار نباشیم؟ مایى که یک روز در فشار دو ابرقدرت - ابرقدرت امریکا و شوروى سابق - توانستیم خودمان را نگهداریم و بالا بکشیم، مایى که با محاصرهى اقتصادى در طول این سالهاى متمادى - که هر زمانى به نحوى محاصرهى اقتصادى وجود داشته - توانستیم خودمان را به این رتبه از فناورى و علم برسانیم و بخشى از این خلأها و شکافها را پُر کنیم، چرا به خودمان امیدوار نباشیم؟ چرا به ملتمان اعتماد نداشته باشیم؟ تاریخ و سرگذشت ما، امید و اعتماد را به ما املاء مىکند؛ ما را وادار مىکند که امیدوار باشیم. بله، امیدواریم؛ ما مىتوانیم؛ توانستیم.
اینهایى که امروز دم از محاصرهى اقتصادى مىزنند؛ تهدید به تحریم اقتصادى مىکنند، کسانى هستند که در طول سالهاى گذشته، هر جا توانستهاند، این تحریم را اعمال کردهاند. همین الان بعضى از دولتهاى اروپایى، هنوز وسایلى را که از زمان رژیم طاغوت خریدارى شده و پول آنها را هم شاید چند برابر گرفته بودند، به ما نمىدهند! تحریم از این بالاتر؟ آنها در مواردى هم ابزارها و قطعات لازم را به ما ندادند. جوانهاى ما وقتى دیدند راه از این طرف بسته است، از درون راه باز کردند. براى یک ملت مستقل، این درست است که به درون خودش مراجعه کند؛ در درون خود کاوش کند؛ درمان خود را به دست خودش بسازد؛ والّا اگر مىخواستیم پشت درِ خانهى دیگران دست به سینه بایستیم - همچنانکه سالهاى متمادى در دوران رژیم طاغوت، این کشور و این ملت را به این روش عادت داده بودند - زندگى مستقلى نداشتیم و همان وضع سابق بود. وقتى ما را تحریم کردند، امام اظهار خوشوقتى کردند و گفتند بهتر! حق با ایشان بود. ما بر اثر تحریم، به خود آمدیم و تحرک پیدا کردیم؛ حالا هم همینطور است. با این حرفها، ملت ایران را تهدید مىکنند؛ این تهدید، فایدهیى دارد؟
امیدواریم پروردگار عالم همهى شما را توفیق بدهد و شما و همهى ملت ایران را مشمول ادعیهى زاکیهى حضرت بقیةاللَّه (ارواحنافداه) قرار دهد.
در اسلام حق الله رقیب حق الناس نیست؛ نقطه مقابل حق الناس نیست. حق مردم، همه حقوق مردم، از جمله حق انتخاب که قطعاً برای مردم وجود دارد در امر حکومت، این ناشی است از حکم الهی. همه حقوق مردم اعتبارش متخذ است از حاکمیت خداوند و آنچه که خدای متعال مقرر فرموده است. لذا در قرآن کریم آن جایی که تجاوز و تعرض به حقوق مردم است ـ مثل مساله ربا که تعرض به اموال مردم است ـ تعبیر شده است «فأذنوا بحرب من الله»(1) این حرب الهی است. با این که این تجاوز به حقوق انسانهاست اما جنگ با خداست. یا در آن جایی که فساد فی الارض است که «و یسعون فی الارض فسادا»، این «یحاربون الله و رسوله» است، این حرب الهی است؛ تعرض به حقوق مردم است، اما محاربه با خداست. چون حقوق مردم، آنچه که متعلق به مردم است با همه وسعتی که دارد، این تکلیف الهی است، حقی است که خدا برای مردم معین کرده است، تکلیفی است که خدا برای کسانی که امور مردم را برعهده دارند، نسبت به مردم بر دوش آنها گذاشته است.
لذا جمهوری اسلامی همان طور که مکرر عرض شده است، یک مرکب انضمامینیست که ترکیبی باشد از چیزی به نام جمهوری و چیزی به نام اسلامی، تا یکی بگوید که من طرفدار جمهوریتم بیشتر، یکی بگوید من طرفدار اسلامیتم بیشتر؛ این جوری نیست. اصلاً میتوان گفت مرکب نیست، [بلکه] یک حقیقت است. آن جمهوری است، آن اتکاء به آراء مردمیاست که خدا آن را مقرر کرده است، خدا موظف کرده است ما را که در این زمینه رأی مردم را، انتخاب مردم را، اراده مردم را معتبر بشماریم.
در نهج البلاغه یک جایی امیرالمؤمنین (علیه الصلاة والسلام) راجع به تضییع حقوق مردم صحبت میکنند، میفرمایند کسی که این کارها را بکند «کان حربالله»؛ این محارب خداست.
جمهوری اسلامی یعنی آن نظام سیاسی یی که برای مردم، حق قائل است، با همه این سعی یی که برای حق مردم وجود دارد و در همه این قلمرو عظیم با اتکاء به اراده خدا و تشریع الهی.
بنابراین کسی اگر با اعتقاد به اسلام به حق مردم تعرض کند، تجاوز کند، این منتظر عقوبت الهی باید باشد. مشکل ما در نظام جمهوری اسلامی فقط این نیست که مردم به ما بدبین میشوند یا از ما عقیده شان برمیگردد. مشکل ما تکلیف شرعی هم هست ولو مردم نفهمند؛ یک جایی، یک حرکتی را انجام بدهیم، تضییع حقوق انسانها بشود، هیچ کس هم نفهمد... که این جا تعرض شد به حقوق مردم و پایمال شد حق مردم، قضیه حل باشد، نخیر؛ مشکل ما، مشکل تکلیف شرعی هم هست، یعنی هر کسی در سرتاسر این پیکره عظیم حکومت - که حکومت، متمرکز و متجلی نیست فقط در شخص رهبری، همه اجزای حکومت، همه در این مردم سالاری دینی و وظایفی که از این ناحیه برعهده آنهاست، همه سهیمند؛ چه رئیس جمهور باشد، چه رئیس یک قوه باشد، چه نماینده مجلس باشد، چه مسئولیتی درهر گوشه یی داشته باشد - تکلیف همه این عرض و طول وسیع این است که حقوق مردم را رعایت کنند لله؛ این دو تا با هم همراهند، یکی هستند. حق مردم ناشی از حق الهی و تکلیف الهی است. این پایدارترین وسیله است و مستحکمترین وسیله است برای حفظ حقوق مردم... .
خدا را شکر میکنیم که نظام جمهوری اسلامی را و انقلاب ما را با کیفیتی پدید آورده است که قائم به شخص نیست، قائم به هیچ شخصی نیست... .
کارگزاران نظام اسلامی
سیاست داخلی ایران
سیاست بین الملل
حوزه علمیه و طلاب
دانشگاه و دانشجویان
اسلام ناب محمدی
آموزش و پرورش
ارتش بیست میلیونی
گنجینه دفاع مقدس
الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت
پاسخ به شبهات ولایت فقیه
فرهنگ بومی و ملی
جنگ نرم و تبلیغات
اتحاد و انسجام اسلامی
بیداری اسلامی ملتها
همت مضاعف
شرح حدیث
انتخابات
ماه مبارک رمضان
راه نمای همسران جوان
درباره امام خامنه ای
چرا می گوییم امام خامنه ای؟
آرشیو سایت
رهسپاریم با ولایت تا شهادت
وبلاگ علمی مقالات مدیریت
.: شهر عشق :.
منطقه آزاد
گروه اینترنتی جرقه داتکو
در برابر نسیم
صل الله علی الباکین علی الحسین
کشکول
انا مجنون الحسین
من هیچم
وبلاگ سید حسن نصرالله
حدائق ذات بهجة
ایــ عزیـــــز ـــــــران
با سید علی تا فتح قدس
رهروان ولایت
بصیرت
امیر قافله صبر و بصیرت
هدایتگر آسمانی
سربازان سید علی خامنه ای
از رهبر چه میدانید؟
جانم فدای رهبر جانبازم
فرمانبر
بسیج شهید چمران شیراز
مرد دفاع
جانم فدای رهبر
شمشیر ولایت
یار ولایت
ما اهل کوفه نیستیم
من باتو هیچگاه نبودم تو با منی
www.خامنه-ای.net/
طرفداران عدالت
موج رهروان ولایت
فدایی رهبر
امام خامنه ای
عشق من امام خامنه ای
فیـــــه ما فیـــــه
رهروان ولایت و امام
دانش آموزان پیرو خط ولایت
عمار امام سیدعلی
مثبت
مکتب ولایت
ولایت فقیه و دفاع از آن
فدائیان ولایت گرگان