از میان کوچه های تو در تو با پایی برهنه و چشمانی گریان می دوید. شیشه عطری را که که در دست داشت فشرد و با خود گفت: "این آخرین فرصت من است.برای بازگشت از گناه و تاریکی ، زمانی باقی نمانده ، خدایا یاریم کن...
وقتی به در خانه رسید ، نفس در سینه اش حبس شده بود ، لحظه ای صبر کرد ؛ چشمانش را بست ، در زد و وارد شد.
اهل خانه با دیدن او چند قدمی عقب می رفتند. پچ پچ ها آغاز شد. زن نه چیزی می شنوید و نه چیزی می دید. همانطور وارد اتاقی شد که حضرت عیسی (ع) در آن مشغول اندرز بود.
با دیدن عیسی مسیح چون درختی خشکید و به اندازه همه زندگیش گریه کرد...تمام عقده ها و درد دل های سال ها گناه سیل اشکی شد که بر پاهای عیسی (ع) جاری می شد...
کم کم زن آرام گرفت. درپوش شیشه عطر را برداشت و آن را یکسره بر پاهای عیسی (ع) ریخت. همه متحیر و خاموش بودند هیچ کس چیزی نمی گفت. حالیا شمعون ، مردی که عیسی (ع) در خانه او مهمان بود لب گشود و گفت: اگر می دانستی که این زن چقدر گناه کار است هرگز پایتان را به اشک او آلوده نمی کردید!!
عیسی مسیح سر بلند کرد و به شمعون فرمودند: حکایتی برایت دارم ، گوش کن. مردی به دو نفر پولی قرض داده بود. به یکی پانصد سکه و به دیگری پنجاه سکه. پس از فرا رسیدن موعد پس دادن قرض ، هیچ کدام نتوانستند قرضشان را ادا کنند. مرد هر دو را بخشید و از پولش چشم پوشید.
شمعون! به من بگو کدام یک از آن دو نفر بیشتر خوشحال و سپاسگذار است؟
شمعون فورا پاسخ گفت: همان که پانصد سکه بدهکار بود!
عیسی مسیح بدو گفتند: درست گفتی... این زن هم گناهکاری است که در زمان حیاتش توبه کرده و خداوند توبه اورا پذیرفته است ؛ پس سپاسگذارتر و شادمان تر است از بسیاری از شما!
آنگاه رو به زن فرمود: برخیز و در پناه ایمانت ، به زندگی بازگرد...
"تا دیر نشده ما هم توبه کنیم و به صراط مستقیم برگردیم"
مسیح اگر دعا کند...بی تو دعا نمی شود
کلیم اگر دوا کند... بی تو دوا نمی شود
تو مروه و تو صفایی
تو زمزم و تو منایی
امید قائم زهرا... خداکند که بیایی
«آلن آیزنبرگ»، تحلیلگر مشهور آمریکایلوسآنجلستایمز: تیزهوشی آیتالله خامنهای، بنبست استراتژیک اروپای، در گزارش مشروحی در «لوسآنجلستایمز»، با تأکید بر اینکه با تیزهوشی آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، در کنترل مواضع رئیسجمهور و هدایت او به سمت پیگیری برنامه هستهای ایران، هرگونه برخورد خشن با جمهوری اسلامی به انسجام ملی ایرانیان منجر میشود، نوشت: هماکنون تنها راه مؤثر آمریکا و اروپا در برابر تهران، بروز علایم انعطاف است.
«آیزنبرگ» که به تازگی یک دوره مطالعاتی ویژه راجع به جزییات برنامه هستهای جمهوری اسلامی را در دانشگاه استانفورد گذرانده است، تأکیدات مکرر آیتالله خامنهای را بر پرهیز جمهوری اسلامی از ارائه یک راهحل خشن برای حل مسئله اسرائیل و رد راههایی چون به آب ریختن یهودیها و یا آتش زدن اسرائیل و تأکید بر راهحلهای دمکراتیک و کنترل مواضع رادیکال احمدینژاد، عاملی میداند تا غرب، نتواند در این موضوع، واکنش خشنی از خود نشان داده و استراتژی حذف جمهوری اسلامی، با بنبست روبهرو شود.
«آلن آیزنبرگ»، نویسنده «اینترنشنال نیوزویک»، میگوید: به تازگی یک دوره مطالعاتی را راجع به برنامه هستهای ایران در دانشگاه استانفورد به پایان رسانده است، او مینویسد: ایالات متحده و اروپا باید کاری کنند تا تهدیدات از سوی ایران را خنثی کنند.
در چهار سال گذشته، به ویژه در همین چند وقت اخیر که رئیسجمهور جدید رادیکال ایران، اختیار امور را به دست گرفته است، اظهارات سال 2002 بوش، مبنی بر اینکه ایران را جزیی از «محور شرارت» خوانده و این کشور را تهدیدی برای صلح جهانی لقب داده بود، به بهترین نحو تحقق یافته است.
از آنجایی که زمامداران ایران، هنوز اظهارنظرها و مواضع جنجالی خود را حفظ و تهدید کردهاند که برنامه هستهایشان را از سر خواهند گرفت، ایالات متحده و اروپا، کار چندان مؤثری برای خنثی کردن این تهدید انجام ندادهاند.
بحثهای ادامهدار اروپا، حاکی از آن است که آنان به خاطر برنامههای هستهای ایران، خواهان انجام اقدامی تهاجمی علیه این کشور هستند. کسانی هم که مخالف پاسخ خشن به ایران هستند، تمایل زیادی برای دفاع از این کشور دارند.
بمباران تأسیسات هستهای یا اعمال تحریمات شدیدی که از سوی اروپا، درباره آن سخن گفته میشود، تنها باعث گرد آمدن مردم به دور روحانیون میشود و علاوه بر آن، انجام هرگونه اصلاحات دمکراتیک یا انقلابی را به تعویق میاندازد. البته هدف قرار دادن مراکز هستهای ایران، بسیار سخت است، چراکه آنان در محیطهای مخفی و سری قرار گرفتهاند.
آیتالله خامنهای، احمدینژاد را تحت نظارت شدید خود قرار داده تا به جای «محو اسرائیل» به موضوع برنامه هستهای توجه کند. رهبر ایران همچنین آشکارا اعلام کرده است: ایران، قصد حمله به اسرائیل را ندارد.
این بحث و گفتوگوها، غرب را به سمت نقطه ضعف استراتژیکی کشانده است.
آمریکا برای رسیدن به توافق با ایران، دست به دامن یک سری تاکتیکهای آزاردهنده شده است؛ مانند پشتیبانیهای نه چندان گرم از مذاکرات اروپاییان با ایران، تهدیدات نظامی مرموز و ادواری، تحریمات خارجی و روش خاموش دیپلماتیک.
مذاکرات اروپاییان به سهم خود، فاقد سختگیری و دندانتیزی لازم است. وزرای خارجه اروپایی، همواره در لفاظی قوی بودهاند، اما هیچ نتیجهای از آن نگرفتهاند. از همه مهمتر آنکه، ایالات متحده و اروپا در کشیدن پای برخی کشورهای خارجی مثل روسیه و چین به میان گود، ناکام ماندهاند؛ کشورهایی که از حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل برخوردارند و میتوانند، هرگونه پاسخ چندجانبه معناداری را از بین ببرند.
باید گفت که تهران، بسیار ماهرانه، توانسته است از محدودیتهای روشهایی که اروپا و آمریکا در پیش گرفتهاند، استفاده لازم را ببرد و با تأکید روی برنامه هستهای خود، به دنبال همتایان استراتژیکیاش بگردد تا بتواند آنها را با منابع وسیع نفت و گاز خود، وسوسه کند و به سرکوب دمکراسی در خانهاش ادامه دهد.
در کنار دیگر انگیزههای ایران برای داشتن برنامه هستهای که میخواهد برای تولید انرژی از آن بهره ببرد، به نظر میرسد، رؤسای ایرانی بیشتر علاقهمند به نتایجی هستند که به آنان این امکان را بدهد که خودشان در کشور، غنیسازی اورانیوم داشته باشند؛ پیشنهاد خطرناکی که حاکی از پیشینه فریبکارانه روحانیون و دولت رادیکال ایران است.
حتی در صورت ازسرگیری غنیسازی اورانیوم، باز امکان ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت وجود دارد. بیش از نگرانیها از بابت رفتار ایران، این مسئله، باعث نگرانی است که ایران هنوز در موقعیت فعلی، آسوده و در امان باقی مانده است.
غرب باید واکنشهای استراتژیک خود را به شیوههای زیر گسترش دهد: ایالات متحده آمریکا و اروپا به همان روش دیپلماتیک اولیه خود، باید در جهت جذب توافقات و حمایتهای بیشتر از سوی «مسکو» و «پکن» برآیند و کاری کنند که جایگاه موضوع هستهای ایران، پرخاشگرانه و خصمانهتر بنماید. روسیه هنوز هم به نحو خطرناکی با ایران رابطه دارد (به تازگی آنان یک معامله تسلیحاتی یک میلیارد دلاری داشتهاند).
چین بیشتر از آنکه مراقب برنامه و قدرت هستهای ایران باشد، به وابستگی گازی و نفتی خود فکر میکند، اما نمیخواهد ببیند که ایران به بمب هستهای دست پیدا کند؛ از این گذشته، روسیه و چین اعمال قدرت مالی و اقتصادی بسیاری بر ایران دارند. البته یادآور میشویم که استفاده از اعمال تحریمات از سوی این دو کشور بر ایران، میتواند همچون یک عامل واقعی بازدارنده و ترساننده عمل کند. برای مثال؛ پوتین میتواند به تهران به طور جدی اعلام کند که سرنوشت همکاریهای نظامی ایران و روسیه، وابسته به توافقی است که بر طرح غنیسازی اورانیوم مسکو، انجام میشود. آمریکا هم باید هدفمندتر با ایران مراوده داشته باشد. هرچند احمدینژاد در بالاترین حد تعصب و افراط قرار دارد. ایران و آمریکا انگیزهها و تمایلات دوجانبه مهمی با هم دارند که میتوانند بدون یک تنشزدایی کامل، در مورد آنها به بحث و گفتوگو بنشینند و آمریکا نیز میتواند با استفاده از خلیلزاد، مذاکراتی را با سران ارشد ایران درباره موضوعات مرتبط با عراق، آغاز کند.
ایران آشکارا این تلاش را مورد بیاعتنایی قرار داده است. ارائه پیشنهادهای همکاری و برقراری ارتباط از سوی ایالات متحده آمریکا و رد آن از سوی تهران، به ایرانیها نشان میدهد که تقصیر به گردن رؤسای آنهاست، نه آمریکا؛ رؤسایی که در جهت تعمیق انزوا و بدتر کردن دشمنان اقتصادی عمل میکنند.
حال وقت آن است که زمینه برای دادن ویزا به دانشجویان ایرانی آسانتر شود تا تعداد بیشتری از آنان، بتوانند در آمریکا درس بخوانند. به این ترتیب، روبهرو شدن آنان با فرهنگ آمریکا، بهترین راه از بین بردن افسانههای شرورانهای است که تهران با نام «شیطان بزرگ» آن را اشاعه میدهد.
اروپا نیز به سهم خود باید برای ازسرگیری مذاکرات عجله کند. اگر ایران بار دیگر از مسیر مذاکرات خارج شود و غنیسازی اورانیوم را از سر بگیرد، موضوع خود به خود و بدون توجه به واکنش تهدیدآمیز، به شورای امنیت ارجاع داده خواهد شد. اروپا باید توانایی این را داشته باشد که به ایران نشان دهد، میتواند آمریکا را تحریک کند که در صورت همکاری ایران، دست به تدابیر اساسیتر همچون «لغو تحریمات» بزند.
آقای خالد مشعل رئیس دفتر سیاسی حماس و هیات همراهشان دیداری صمیمی با امام خامنه ای داشتند. ایشان به این هیئت فلسطینی فرموده بودند که : موفقیتهای ملت فلسطین در سالهای اخیر به ویژه اخراج رژیم صهیونیستی را از غزه، مرهون مقاومت و جهاد در مقابل رژیم غاصب صهیونیستی دانستند و تاکید کردند: تنها راه تضمین کننده آزادی فلسطین و آینده مردم این کشور، ادامه مقاومت همراه با قدرت، حفظ وحدت و یکپارچگی، و تمسک به اصول اساسی دین اسلام است.
امام خامنه ای با اشاره به شرایط سخت کنونی مردم فلسطین در سرزمینهای اشغالی افزودند: تجربه پنجاه سال گذشته نشان می دهد کوتاه آمدن در مقابل اشغالگران صهیونیست و مذاکره با آنها وضع را بهتر نخواهد کرد و نتیجه ای جز تشدید فشارها ندارد، بنابراین پیروزی و موفقیت تنها در سایه مقاومت و ایستادگی به دست خواهد آمد.
ایشان خاطرنشان کردند: دشمنان ملت فلسطین امروز گرفتار مشکلات فراوان سیاسی و اقتصادی خود شده اند، آنها دیروز از لبنان عقب نشینی کردند، امروز مجبور به خروج از غزه شدند و ان شاءالله ملت فلسطین و گروههای مقاومت، اشغالگران را فردا از بیت المقدس نیز بیرون خواهند کرد.
امام خامنه ای با تاکید بر اینکه انتفاضه نشان داد که قدرت ملت فلسطین برتر از توان رژیم صهیونیستی و آمریکاست افزودند: امریکا نیز با وجود قدرت نماییهای ظاهری و دروغین، در خاورمیانه با شکست مواجه شده و در حال عقب نشینی است و ملت فلسطین و گروههای مقاومت باید با توجه به این شرایط و حفظ هوشمندی، به مسیر جهادی خود ادامه دهند.
در این دیدار آقای خالد مشعل رئیس دفتر سیاسی حماس ضمن قدردانی فراوان از مواضع رهبری نظام اسلامی و دولت ایران در حمایت از مردم فلسطین گفت: مواضع جمهوری اسلامی ایران در واقع بیان کننده احساسات درونی ملتهای مسلمان و عرب است و همه مسلمانان به این مواضع شجاعانه افتخار می کنند ولی متاسفانه دیگر دولتهای اسلامی جرات بیان این مواضع را ندارند.
وی ضمن ارائه گزارشی از اوضاع سرزمینهای اشغالی و شرایط سخت مردم فلسطین تاکید کرد: با وجود همه فشارها، اعتقاد مردم فلسطین به جهاد و مقاومت راسخ تر شده و جنبش حماس نیز هرگز از راهبرد اصولی خود، یعنی مقاومت، عدول نخواهد کرد.
آقای خالد مشعل افزود: ما به چیزی کمتر از آزادی همه سرزمینهای اشغالی، بازگشت همه آوارگان فلسطینی و خروج اشغالگران راضی نخواهیم شد و همان گونه که امام خمینی (ره) فرمودند، اسرائیل، غده ای سرطانی است و ما به هیچ وجه آن را نخواهیم پذیرفت.
ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد
رهبر عالیقدر انقلاب سید على خامنهای فرزند مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج سید جواد حسینى خامنهای ، در روز 24 تیرماه 1318 برابر با 28 صفر 1358 قمرى در مشهد مقدس چشم به دنیا گشود. ایشان دومین پسر خانواده هستند. زندگى سید جواد خامنهای مانند بیشتر روحانیون و مدرسّان علوم دینى، بسیار ساده بود. همسر و فرزندانش نیز معناى عمیق قناعت و ساده زیستى را از او یاد گرفته بودند و با آن خو داشتند.
امام خامنه ای در ضمن بیان نخستین خاطره هاى زندگى خود از وضع و حال زندگى خانواده شان چنین مى گویند:
«پدرم روحانى معروفى بود، امّا خیلى پارسا و گوشه گیر... زندگى ما به سختى مى گذشت. من یادم هست شب هایى اتفاق مى افتاد که در منزل ما شام نبود! مادرم با زحمت براى ما شام تهیّه مى کرد و... آن شام هم نان و کشمش بود.»
امّا خانه اى را که خانواده سیّد جواد در آن زندگى مى کردند، رهبر انقلاب چنین توصیف مى کنند:
«منزل پدرى من که در آن متولد شده ام ـ تا چهارـ پنج سالگى من ـ یک خانه 60 ـ 70 مترى در محّله فقیر نشین مشهد بود که فقط یک اتاق داشت و یک زیر زمین تاریک و خفه اى! هنگامى که براى پدرم میهمان مى آمد (و معمولاً پدر بنا بر این که روحانى و محل مراجعه مردم بود، میهمان داشت) همه ما باید به زیر زمین مى رفتیم تا مهمان برود. بعد عدّه اى که به پدر ارادتى داشتند، زمین کوچکى را کنار این منزل خریده به آن اضافه کردند و ما داراى سه اتاق شدیم.»
رهبر عزیز انقلاب از دوران کودکى در خانواده اى فقیر امّا روحانى و روحانى پرور و پاک و صمیمی، اینگونه پرورش یافت و از چهار سالگى به همراه برادر بزرگش سید محمد به مکتب سپرده شد تا الفبا و قرآن را یاد بگیرند. سپس، دو برادر دوران تحصیل ابتدایى را در مدرسه تازه تأسیس اسلامى «دارالتعّلیم دیانتى» گذراندند.
ششمین بازداشت توسط ساواک
در بین سالهاى 1350ـ1353 درسهاى تفسیر و ایدئولوژى آیت الله خامنهای در سه مسجد «کرامت» ، «امام حسن(ع)» و «میرزا جعفر» مشهد مقدس تشکیل میشد و هزاران نف ر ازمردم مشتاق به ویژه جوانان آگاه و روشنفکر و طلّاب انقلابى و معتقد را به این سه مرکز مى کشاند و با تفکّرات اصیل اسلامى آشنا مى ساخت. درس نهج البلاغـه ایشان از شور و حال دیگـرى برخوردار بود و در جزوه هاى پلى کپى شده تحت عنوان: «پرتوى از نهج البلاغه» تکثیر و دست به دست مى گشت. طلّاب جوان و انقلابى که درس حقیقت و مبارزه را از محضر ایشان مى آموختند، با عزیمت به شهرهاى دور و نزدیکِ ایران، افکار مردم را با آن حقایق نورانى آشنا و زمینه را براى انقلاب بزرگ اسلامى آماده مى ساختند. این فعالیـّت ها موجب شد که در دى ماه 1353 ساواک بى رحمانه به خانه آیت الله خامنهای در مشهد هجوم برده، ایشان را دستگیر و بسیارى از یادداشت ها و نوشته هایشان را ضبط کنند. این ششمین و سخت ترین بازداشت ایشان بود و تا پاییز 1354 در زندان کمیته مشترک شهربانى زندان بودند. در این مدت در سلولى با سخت ترین شرایط نگه داشته شدند. سختى هایى که ایشان در این بازداشت تحمّل کردند، به تعبیر خودشان «فقط براى آنان که آن شرایط را دیده اند، قابل فهم است». پس از آزادى از زندان، به مشهد مقدس برگشتند و باز هم همان برنامه و تلاش هاى علمى و تحقیقى و انقلابى ادامه داشت. البته دیگر امکان تشکیل کلاسهاى سابق را به ایشان ندادند.
رژیم جنایتکار پهلوى در اواخر سال 1356، آیت الله خامنهای را دستگیر و براى مدّت سه سال به ایرانشهر تبعید کرد. در اواسط سال 1357 با اوجگیرى مبارزات عموم مردم مسلمان و انقلابى ایران، ایشان از تبعیدگاه آزاد شده به مشهد مقدس بازگشتند و در صفوف مقدم مبارزات مردمى علیه رژیم سفـّاک پهلوى قرار گرفتند و پس از پانزده سال مبارزه مردانه و مجاهدت و مقاومت در راه خدا و تحمّل آن همه سختى و تلخى، ثمره شیرین قیام و مقاومت و مبارزه؛ یعنى پیروزى انقلاب کبیر اسلامى ایران و سقوط خفـّت بار حکومتِ سراسر ننگ و ظالمانه پهلوى، و برقرارى حاکمیت اسلام در این سرزمین را دیدند.
سالهای سخت مبارزه با ظلم ستمشاهی
در بهمن 1342 - رمضان 1383- آیت الله خامنهای با عدّه اى از دوستانشان براساس برنامه حساب شده اى به مقصد کرمان حرکت کردند. پس از دو ـ سه روز توقف در کرمان و سخنرانى و منبر و دیدار با علما و طلّاب آن شهر، عازم زاهدان شدند. سخنرانى ها و افشاگرى هاى پرشور ایشان به ویژه درایـّام ششم بهمن ـ سالگرد انتخابات و رفراندوم قلّابى شاه ـ مورد استقبال مردم قرار گرفت. در روزپانزدهم رمضان که مصادف با میلاد امام حسن (ع) بود، صراحت و شجاعت و شور انقلابى ایشان در افشاگرى سیاستهاى شیطانى و آمریکایى رژیم پهلوى، به اوج رسید و ساواک شبانه ایشان را دستگیر و با هواپیما روانه تهران کرد. رهبر بزرگوار، حدود دو ماه ـ به صورت انفرادى ـ در زندان قزل قلعه زندانى شدند و انواع اهانت ها و شکنجه ها را تحمّل کردند.
کلاسهاى تفسیر و حدیث و اندیشه اسلامى ایشان در مشهد و تهران با استقبال کم نظیر جوانان پرشور و انقلابى مواجه شد. همین فعالیت ها سبب عصبانیت ساواک شد و ایشان را مورد تعقیب قرار دادند. بدین خاطر در سال 1345 در تهران مخفیانه زندگى مى کردند و یک سال بعد ـ 1346ـ دستگیر و محبوس شدند. همین فعالیّت هاى علمى و برگزارى جلسات و تدریس و روشنگرى عالمانه و مصلحانه بود که موجب شد آن بزرگوار بار دیگر توسط ساواک جهنّمى پهلوى در سال 1349 نیز دستگیر و زندانى گردند.
حضرت آیت الله خامنه اى «مد ظله» درباره پنجمین بازداشت خویش توسط ساواک مى نویسد:
«از سال 48 زمینه حرکت مسلحانه در ایران محسوس بود. حساسیّت و شدّت عمل دستگاههاى جارى رژیم پیشین نیز نسبت به من، که به قرائن دریافته بودند چنین جریانى نمى تواند با افرادى از قبیل من در ارتباط نباشد، افزایش یافت. سال 50 مجدّداً و براى پنجمین بار به زندان افتادم. برخوردهاى خشونت آمیز ساواک در زندان آشکارا نشان مى داد که دستگاه از پیوستن جریان هاى مبارزه مسلـّحانه به کانون هاى تفـّکر اسلامى به شدّت بیمناک است و نمى تواند بپذیرد که فعالیّـت هاى فکرى و تبلیغاتى من در مشهد و تهران از آن جریان ها بیگانه و به کنار است. پس از آزادى، دایره درسهاى عمومى تفسیر و کلاسهاى مخفى ایدئولوژى و... گسترش بیشترى پیدا کرد».
همراه با نهضت حسینی امام خمینی(ره)
امام خامنه اى از سال 1341 که در قم حضورداشتند و حرکت انقلابى واعتراض آمیز امام خمینى علیه سیاستهاى ضد اسلامى و آمریکا پسند محمد رضا شاه پهلوى، آغاز شد، وارد میدان مبارزات سیاسى شدند و شانزده سال تمام با وجود فراز و نشیب هاى فراوان و شکنجه ها و تعبیدها و زندان ها مبارزه کردند و در این مسیر ازهیچ خطرى نترسیدند. نخستین بار در محرّم سال 1383 از سوى امام خمینى (قدس سره) مأموریت یافتند که پیام ایشان را به آیت الله میلانى و علماى خراسان در خصوص چگونگى برنامه هاى تبلیغاتى روحانیون در ماه محرّم و افشاگرى علیه سیاست هاى آمریکایى شاه و اوضاع ایران و حوادث قم، برسانند. ایشان این مأموریت را انجام دادند و خود نیز براى تبلیغ، عازم شهر بیرجند شدند و در راستاى پیام امام خمینى، به تبلیغ و افشاگرى علیه رژیم پهلوى و آمریکا پرداختند. بدین خاطر در 9 محرّم «12 خرداد 1342» دستگیر و یک شب بازداشت شدند و فرداى آن روز به شرط اینکه منبر نروند و تحت نظر باشند آزاد شدند. با پیش آمدن حادثه خونین 15خرداد، باز هم ایشان را از بیرجند به مشهد آورده، تحویل بازداشتگاه نظامى دادند و ده روز در آنجا با سخت ترین شرایط و شکنجه و آزارها زندانى شدند.
امام خامنهای از سال 1337 تا 1343 در حوزه علمیه قم به تحصیلات عالى در فقه و اصول و فلسفه، مشغول شدند و از محضر بزرگان چون مرحوم آیت الله العظمى بروجردى، امام خمینى، شیخ مرتضى حائرى یزدى وعلّامه طباطبائى استفاده کردند. در سال 1343، از مکاتباتى که رهبر انقلاب با پدرشان داشتند، متوجّه شدند که یک چشم پدر به علت «آب مروارید» نابینا شده است، بسیار غمگین شدند و بین ماندن در قم و ادامه تحصیل در حوزه عظیم آن و رفتن به مشهد و مواظبت از پدر در تردید ماندند. آیت الله خامنهای به این نتیجـه رسیدند که به خاطر خدا از قــم به مشهد هجرت کنند واز پدرشان مواظبت نمایند. ایشان در این مـورد مى گویند:
«به مشهد رفتم و خداى متعال توفیقات زیادى به ما داد. به هر حال به دنبال کار و وظیفه خود رفتم. اگر بنده در زندگى توفیقى داشتم، اعتقادم این است که ناشى از همان بّرى «نیکى» است که به پدر، بلکه به پدر و مادر انجام داده ام». آیت الله خامنهای بر سر این دو راهى، راه درست را انتخاب کردند. بعضى از اساتید و آشنایان افسوس مى خوردند که چرا ایشان به این زودى حوزه علمیه قم را ترک کردند، اگر مى ماندند در آینده چنین و چنان مى شدند!... امّا آینده نشان داد که انتخاب ایشان درست بوده و دست تقدیر الهى براى ایشان سر نوشتى دیگر و بهتر و والاتر از محاسبات آنان، رقم زده بود. آیا کسى تصّور مى کرد که در آن روز جوان عالم پراستعداد 25 ساله، که براى رضاى خداوند و خدمت به پدر و مادرش از قم به مشهد مى رفت، 25 سال بعد، به مقام والاى ولایت امر مسلمین خواهد رسید؟! ایشان در مشهد از ادامه درس دست برنداشتند و جز ایام تعطیل یا مبازره و زندان و مسافرت، به طور رسمى تحصیلات فقهى و اصول خود را تا سال 1347 در محضر اساتید بزرگ حوزه مشهد به ویژه آیت الله میلانى ادامه دادند. همچنین ازسال 1343 که در مشهد ماندگار شدند در کنار تحصیل و مراقبت از پدر پیر و بیمار، به تدریس کتب فقه و اصول و معارف دینى به طلّاب جوان و دانشجویان نیز مى پرداختند.
در حوزه های علمیه قم و نجف اشرف
ایشان پس از آشنایی با جامعالمقدمات و صرف و نحو در دبیرستان وارد حوزه علمیه شدند و نزد پدر و دیگر اساتید وقت ادبیات و مقدمات را خواندند.
درباره انگیزه ورود به حوزه علمیه و انتخاب راه روحانیت مى گویند:
«عامل و موجب اصلى در انتخاب این راه نورانى روحانیت پدرم بودند و مادرم نیز علاقه مند و مشوّق بودند».
ایشان کتب ادبى ار قبیل «جامع المقدمات»، «سیوطى»، «مغنى» را نزد مدرّسان مدرسه «سلیمان خان» و «نوّاب» خواندند و پدرش نیز بر درس فرزندانش نظارت مى کردند. کتاب «معالم» را نیز در همان دوره خواندند. سپس «شرایع الاسلام» و «شرح لمعه» را در محضر پدرش و مقدارى را نزد مرحوم «آقا میرزا مدرس یزدى» و رسائل و مکاسب را در حضور مرحوم حاج شیخ هاشم قزوینى و بقیه دروس سطح فقه و اصول را نزد پدرش خواندند و دوره مقدمات و سطح را به طور کم سابقه و شگفت انگیزى در پنچ سال و نیم به اتمام رساندند. پدرشان مرحوم سید جواد در تمام این مراحل نقش مهّمى در پیشرفت این فرزند برومند داشتند. رهبر بزرگوار انقلاب، در زمینه منطق و فلسفه، کتاب منظومه سبزوار را ابتدا از «مرحوم آیت الله میرزا جواد آقا تهرانى» و بعدها نزد مرحوم «شیخ رضا ایسى» خواندند.
آیت الله خامنهای که از هیجده سالگى در مشهد درس خارج فقه و اصول را نزد مرجع بزرگ مرحوم آیت الله العظمى میلانى شروع کرده بودند. در سال 1336 به قصد زیارت عتبات عالیات، عازم نجف اشرف شدند و با مشاهده و شرکت در درسهاى خارج مجتهدان بزرگ حوزه نجف از جمله مرحوم سید محسن حکیم، سید محمود شاهرودى، میرزا باقر زنجانى، سید یحیى یزدى، و میرزا حسن بجنوردى، اوضاع درس و تدریس و تحقیق آن حوزه علمیه را پسندیدند و ایشان را از قصد خود آگاه ساختند. ولى پدر موافقت نکرد. پس از مدّتى ایشان به مشهد باز گشتند.
در مسألهى هستهیى، حرف ملت ایران حرف معلومى است، مسؤولان هم بارها آنچه را که باید گفت، گفتهاند. مطلب این است که ملت ایران یک ملت با استعداد، با فرهنگ، بزرگ، توانا، با نشاط و جوان است و اینجور ملتى صبر نمىکند که اجازه بدهند تا به فلان پیشرفت علمى یا فلان پیشرفت فناورى دست پیدا کند؛ نه، اینجور ملتى خودش وارد مىشود، مرزهاى دانش را هم مىشکند و عبور مىکند و خودش را نشان مىدهد. اگر هم خارجىها، رقبا، دشمنان مىبینند که در این صد سال اخیرِ قبل از انقلاب این حالت پیش نیامده، باید بدانند که در آن وقتها نمىگذاشتند ملت ایران حرکت شایستهى خودش را بکند؛ والّا ملت ایران همیشه یک ملت بااستعداد بوده است. ما همان ملتى هستیم که در همهى دوران اسلامى، از همهى ملتهاى مسلمان، بدون استثناء، پیشروتر بودیم و در همهى علوم و فنون؛ در فلسفه، در علم، حتّى در علوم مربوط به زبان عربى پیشروتر بودیم؛ بزرگترین زباندانها و نحوىها و علماى علم زبان عربى، ایرانىاند و حتّى بهترین و قوىترین کتابها را هم در همان رشته، ایرانىها نوشتهاند. این ملت همیشه در فلسفه، در علوم گوناگون و در دانشهاى تجربى، به قدر زمانه و جلوتر از آن، پیشرو بوده است. این، همان ملت است؛ منتظر نمىماند؛ لذا منتظر هم نماند و حالا از جمله، توانسته است به دانش هستهیى دست پیدا کند. آنچه که امروز ما داریم، هم دانش هستهیى است، هم فناورى هستهیى؛ اما آنچه نداریم و جلویش را گرفتهاند و مانع ایجاد کردهاند، تشکیل تجهیزات این فناورى است؛ یعنى یک علمى را شما کسب مىکنید، بر اساس او یک فناورى را به دست مىآورید؛ رازِ بهکارگیرى این دانش را در تولید فلان محصول کشف مىکنید و وسیلهاش را هم در حدِ حداقل تولید مىکنید؛ ولى وقتى مىخواهید آن را تکثیر کنید و از آن استفادهى کامل بکنید، نمىگذارند و جلویش را مىگیرند؛ این، چیزى است که اتفاق افتاده است. حرف ملت ایران این است که در مناسبات بینالمللى، گزینشى نباید عمل کرد. اینىکه ما رسیدن به دانش هستهیى را براى فلان کشور مجاز بشمریم، براى فلان کشور، به دلایل واهى، مجاز نشمریم، براى ملت ایران قابل قبول نیست.
کارى که در کشور در این زمینه - چه در چالش بینالمللىِ مربوط به کار هستهیى، چه در خود کار هستهیى - دارد انجام مىگیرد، کارى است که با حکمت و مشورت دارد انجام مىگیرد؛ این را ملت ایران بدانند. گاهى اظهار نگرانى مىشود که نبادا کارِ غیرمدبرانهیى انجام بگیرد؛ نبادا تصمیمات فردى گرفته بشود؛ نه، قضیه اینجور نیست. خوشبختانه مسؤولان کشور در این مسأله همرأى و همفکرند؛ کار با مشورت، با تدبیر - از اول و در این دو سال و اندى هم همینجور بوده است - و با فکر جمعى انجام گرفته است و پیشرفت کردهایم. بعد از این هم همینجور خواهد بود. افرادى مردم را نترسانند که ممکن است کار بىمشورت باشد، عجولانه باشد؛ نه، نخیر؛ کار دارد درست با حکمت و همه جانبه، با توجه به جوانب گوناگون، پیش مىرود. مسأله این است که ملت ایران حقى دارد و آن حق را مطالبه مىکند. این حرف هم براى مردم دنیا قابل فهم است، هم براى دولتها قابل فهم است؛ ولى معارض اصلى در این قضیه، دولت امریکاست. حتّى دولتهاى اروپایى هم مواضعشان بیشتر تحتتأثیر فشار امریکاست؛ هر کدام که با امریکا نزدیکترند، مواضعشان تندتر و سختتر است؛ مثل دولت انگلیس. البته ملت ایران سوابق طولانى از دولت انگلیس دارد و مسألهى ملت ایران و دولت انگلیس، مسألهى امروز و دیروز نیست؛ حالا هم همهشان، از آن رأسشان تا مسؤولان گوناگونشان، مواضع بسیار بدى دارند مىگیرند؛ آنها یکى از بدترین مواضع را دارند مىگیرند؛ لیکن معارض اصلى، دولت امریکاست. دولتمردان امریکا که ادعا مىکنند ایران دنبال سلاح اتمى است، خودشان هم مىدانند که دروغ مىگویند، آن کسانى هم که حرف اینها را در نطقها و محافل مىشنوند و برایشان کف مىزنند، آنها هم مىدانند که اینها دروغ مىگویند؛ کمااینکه آنجایى که دم از حقوق بشر مىزنند، همینطور است. وقتى رئیسجمهور امریکا دربارهى قضایاى عراق و غیره، دم از دمکراسى و حقوق بشر مىزند، هم خودشان مىدانند که دروغ مىگویند - چیزى که به فکرش نیستند، حقوق بشر و دمکراسى است - هم آن مخاطبانى که این حرفها را مىشنوند و برایشان کف مىزنند. اهداف آنها براى خودشان روشن است؛ هدف آنها سلطهگرى است. حقوق بشر برایشان کمترین اهمیتى ندارد. شما در همین طوفان کاترینا در امریکا، دیدید که چون مردم، سیاهپوست بودند، همان مقدارى هم که دولت امریکا مىتوانست، به اینها کمک نشد؛ این، حرفى است که خود ملت امریکا - سیاهپوستها که به جاى خود - بر زبان آوردند و گفتند و فریاد کشیدند. رفتارشان با زندانى، رفتارشان با زندانىِ بخصوص گوانتانامو، رفتارشان در ابوغریب عراق، رفتارشان با مردم عراق، رفتارشان با زن و بچههایى که در خانههاشان هستند، همه، نشاندهندهى این است که مسألهى حقوق بشر از نظر امریکایىها افسانه است؛ مىدانند که دروغ مىگویند. مسألهى آنها دو چیز است:
یکى، این است که بحرانآفرینى در دنیا براى دولتهاى امریکا غالباً یک مطلوبِ لازم، یک کار تاکتیکىِ لازم بوده است؛ به آن احتیاج داشتهاند براى اینکه از مسایل داخلى، از مشکلات داخلىِ امریکا، مردم را متوجه به خارج کنند؛ همیشه اینجور بوده است و حالا هم این دولت که در امریکا بر سر کار است، یک دولت افراطى و جنگطلب است و مصلحتشان ایجاب مىکند که این طرف و آن طرف دنیا مسأله درست کنند، مسایلى را بزرگ کنند، یا بحران بیافرینند، یا حوادث کوچک را به شکل بحران براى ملت خودشان معرفى کنند.
دیگر اینکه دولتهاى امریکا و از همه بیشتر این دولتِ جنگطلبِ تندروى افراطى، دنبال یک امپراطورىاند؛ دنبال یک سلطهى جهانىاند. این سلطه، مخصوصِ خاورمیانه هم نیست. البته حالا خاورمیانه مطرح است؛ اما اینها به خاورمیانه هم قانع نیستند. شرکاى اروپایىشان هم این را خوب مىدانند که امریکا آن روزى که به خاورمیانه و به آسیاى میانه و به مناطق حساس دنیا تسلط پیدا کند، دست از سر اروپا هم حتّى برنخواهند داشت؛ این، چیزى نیست که براى آنها پوشیده و پنهان باشد. آنها دنبال منافعشان هستند. یکى از مهمترینِ مناطق، عبارت است از همین خاورمیانه؛ منطقهاى حساس، پل شرق و غرب، منطقهى نفت، منطقهى گذرگاهها و گلوگاههاى دریایىِ بسیار حساس، با ملتهایى که سابقههاى فرهنگى دارند و ذخایر فراوان؛ اینها همه در این منطقه جمع است. حکومت امریکا به اینطور چیزها براى سلطهى خود در دنیا احتیاج دارد. در این منطقه، آن دولتى که صریحاً با سلطهطلبى مخالفت مىکند و بهطور جد ایستاده است، دولت جمهورى اسلامى است. طبیعى است که این مسایل وجود پیدا مىکند و بنابراین، معارض، دولتِ امریکاست.
حرف جمهورى اسلامى این است که این ملت؛ ملتى که انقلاب کرده است؛ ملتى که در طول بیستوهفت سال نظام جمهورى اسلامى با حوادث گوناگون و نشیب و فرازهاى مختلف مواجه شده و با آنها پنجه انداخته و در همهى قضایا توانسته است به طرف هدفهاى خود پیش برود؛ ملتى که اکثریت قاطع آن، جوانند؛ ملتى که دانشجوى آن، استاد آن، نخبهى علمى و عملى آن روزبهروز رو به افزایش است، ملتى است که رو به آینده دارد؛ دل پُرامید دارد. این ملت، ملتى نیست که زیر بار زور و تحمیل امریکا و غیرامریکا برود؛ لذا همانطور که مسؤولان کشور در باب مسألهى انرژى هستهیى گفتهاند، هدف ما مطلقاً ربطى به سلاح هستهیى و انحراف این حرکت علمى و فناورى به سمت سلاح نیست؛ اما از این فناورى هم ملت ایران صرفنظر نخواهد کرد؛ این، حرف اصلى ماست. روشهاى کارى و دیپلماسى و ارتباطات و مناسبات بینالمللىاش را هم مسؤولان کشور سازماندهى مىکنند و پیش مىبرند.
/نماز جمعه تهران/
کارگزاران نظام اسلامی
سیاست داخلی ایران
سیاست بین الملل
حوزه علمیه و طلاب
دانشگاه و دانشجویان
اسلام ناب محمدی
آموزش و پرورش
ارتش بیست میلیونی
گنجینه دفاع مقدس
الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت
پاسخ به شبهات ولایت فقیه
فرهنگ بومی و ملی
جنگ نرم و تبلیغات
اتحاد و انسجام اسلامی
بیداری اسلامی ملتها
همت مضاعف
شرح حدیث
انتخابات
ماه مبارک رمضان
راه نمای همسران جوان
درباره امام خامنه ای
چرا می گوییم امام خامنه ای؟
آرشیو سایت
رهسپاریم با ولایت تا شهادت
وبلاگ علمی مقالات مدیریت
.: شهر عشق :.
منطقه آزاد
گروه اینترنتی جرقه داتکو
در برابر نسیم
صل الله علی الباکین علی الحسین
کشکول
انا مجنون الحسین
من هیچم
وبلاگ سید حسن نصرالله
حدائق ذات بهجة
ایــ عزیـــــز ـــــــران
با سید علی تا فتح قدس
رهروان ولایت
بصیرت
امیر قافله صبر و بصیرت
هدایتگر آسمانی
سربازان سید علی خامنه ای
از رهبر چه میدانید؟
جانم فدای رهبر جانبازم
فرمانبر
بسیج شهید چمران شیراز
مرد دفاع
جانم فدای رهبر
شمشیر ولایت
یار ولایت
ما اهل کوفه نیستیم
من باتو هیچگاه نبودم تو با منی
www.خامنه-ای.net/
طرفداران عدالت
موج رهروان ولایت
فدایی رهبر
امام خامنه ای
عشق من امام خامنه ای
فیـــــه ما فیـــــه
رهروان ولایت و امام
دانش آموزان پیرو خط ولایت
عمار امام سیدعلی
مثبت
مکتب ولایت
ولایت فقیه و دفاع از آن
فدائیان ولایت گرگان