شما ببینید قریب یک ماه است که دشمنان اسلام اینطور جنایتکارانه به یک جمع مسلمان حمله مىکنند - یک جنگ معمولى هم نیست؛ جنگى است سرشار و لبریز از جنایتهاى جنگى، کشتار مردم بىدفاع، استفادهى از سلاحهاى ممنوع و غیرقانونى - اما دولتهاى اسلامى، بخصوص برخى از دولتهاى عرب، دست روى دست گذاشتهاند، دارند نگاه مىکنند! این اشتباه، بسیار خسارتبار است. این دولتها ملاحظهى امریکا و ملاحظه قدرتهاى استکبارى را مىکنند؛ اما آنها در هنگام خود، ملاحظه اینها را نخواهند کرد. دشمن هم البته فعال است و مسألهى شیعه و سُنى یکى از ابزارهاى مهم دشمنان براى زمینگیر کردن امت اسلامى است. هم سُنىها بدانند، هم شیعهها بدانند؛ همه، در ایران و در دنیاى اسلام، این را بدانند که اختلاف شیعه و سنى یکى از ابزارها و چماقهاى دشمن علیه امت اسلامى است. آنها هر جور بتوانند، از این ابزار استفاده مىکنند. آن روزى که سُنىِ فلسطینى زیر فشار است، یک عدهاى را با این شعار، با این تبلیغات، که: اینها سُنى هستند، شما شیعه هستید؛ سعى مىکنند نگذارند کمک کنند. امروز که شیعهى لبنان زیر فشار است، به یک عدهاى مىگویند: شما سُنى هستید، اینها شیعه هستند؛ به آنها کمک نکنید. آنها نه به شیعه احترامى مىگذارند، نه به سُنى؛ آنها با اصل اسلام طرفند. ادامه مطلب...
محبت به امیرالمؤمنین (علیهالصّلاةوالسّلام) و ارادت به این مرد بزرگ تاریخ بشریت و تاریخ اسلام، نه مخصوص شیعیان است، نه حتى مخصوص به قاطبهى مسلمانان؛ بلکه این چیزى است که آزادگان عالم در آن با مسلمانان شریکند. شما مىبینید که شخصیتهایى که مسلمان هم نیستند، دربارهى این چهرهى درخشان و خورشید تابناک اظهار ارادت مىکنند، کتاب مىنویسند، شعر مىگویند. خیلى خطاست اگر امیرالمؤمنین علىابنابىطالب در بین مسلمانان یک وسیلهى اختلاف قرار بگیرد. آن بزرگوار شخصیتى است که همهى مسلمانان و همهى فرق اسلامى نسبت به او با همهى وجود و با دل و جان، ارادت و محبت مىورزند. این علاقه و محبت از برجستگیها و صفات و خصالى ناشى مىشود که هر انسان منصفى در مقابل این خصال، خاضع است؛ قدر جامع و قدر مشترک، این است.
ایمان مخلصانه، جهاد فداکارانه، ذوب شدن در امرونهى الهى، اطاعت و عبودیت مطلق در مقابل خداوند، بىاعتنایى به زخارف دنیوى و جهات مادى، رحم و انصاف و عدالت نسبت به عموم مردم، نگاه عطوفتآمیز به مظلومان، به ضعیفان، به مستضعفان، ایستادگى و قاطعیت در مقابل دشمنان دین، رفتن به دنبال وظیفه در همهى شرائط و با هر گونه سختى و دشوارى؛ اینها کلمات حکمتآمیزى است که بشر دیروز و امروز و فردا به این کلمات نیازمند است. نهجالبلاغهى امیرالمؤمنین (علیهالصّلاةوالسّلام) درسِ همیشهى بشریت است. این شخصیت ظاهرى امیرالمؤمنین (علیهالصّلاةوالسّلام) است که چشم کوتهبین ما مىتواند آن را ببیند و حس کند و زیبایىهاى آن را ادراک کند. ابعاد معنوى و قدسى و ملکوتى، مخصوص قدیسین و مخصوص صدیقین است، که آنها مىبینند؛ و چشمهاى ما توانایى ندارد که مانند اولیاءاللَّه و بندگان مقرب الهى آنها را درک کنند. امروز سالگرد ولادت یک چنین شخصیتى است و البته عید است.
به اعتقاد من بایستى مهمترین امر در ذهنتان این باشد که به خدا توکل کنید و حقیقتاً - به معناى واقعى کلمه - از او کمک بخواهید و از او استغاثه کنید. اشخاصِ ما عجزهیى بیش نیستیم؛ این عجز را بایستى به قدرت بىنهایت پروردگار وصل کنیم، تا بکلى آسیبناپذیر شویم. من طهارت و صفاى شما را مىدانم؛ اما روزبهروز باید این بیشتر بشود. توسلات و توجهاتتان را به پروردگار بیشتر کنید. نوافل - مخصوصاً نافلهى شب - وسیلهى مهمى است. شما ببینید که خداوند متعال در سورهى مزمل با پیامبر خودش چگونه حرف مىزند. بعد از آنکه او را به برخاستن در شب و تضرع در نیمهى شب امر مىکند، مىفرماید: «انّا سنلقى علیک قولا ثقیلا». البته قیام او با قیام امثال ما فرق مىکند؛ طبعاً آن ثقلى که بر دوش آن بزرگوار بود، با ثقلهایى که بر دوش لاغر و ضعیف ما هست، فرق مىکند؛ به همان نسبت، خود ما هم کوچک و ضعیفیم و همان تمرین براى ما هم لازم است.
فاجعه سهمگین قانا دلهای ما را لبریز از درد و اندوه کرده و ما و دیگر ملتهای مسلمان و همه آزادگان جهان را سوگوار و خشمگین ساخته است.
آن کودکان معصوم , آن تن های ضعیف و رنجور , آن دلهای وحشت زده و کوچک به چه گناهی کشته شدند؟ , دل آتش گرفته مادران و پدران آنان چرا باید به دست صهیونیستهای خونخوار و حامیان مست و مغرور امریکایی این چنین کباب میشد , بیست روز بمباران بی وقفه لبنان , بیست روز جنایت در حجم انبوه , ویرانسازی یک کشور و قتل عام غیرنظامیان در آن و فاجعهای همچون کشتار قانا از کدام پشتوانه منطق و استدلال برخوردار است که دنیای مدعی تمدن و سازمان ملل و دولتها و سازمانهای مدعی حقوق بشر اینگونه در برابر آن خونسرد و بی تفاوتند.
دنیای اسلام تا کی باید وجود سراپا فتنه و شر رژیم صهیونیستی را تحمل کند, دولتهای اسلامی تا کی باید دست امریکای جنگ افروز و مستکبر را در این منطقه حساس بازبگذارند.
آنچه در لبنان اتفاق افتاد , حقوق بشر امریکایی را برای همه معنا کرد و خاورمیانهای را که دولت امریکا در پی آن است نشان داد.
امروز برای همه روشن شده است که تهاجم به لبنان نقشهای از پیش طراحی شده و اقدامی امریکایی , صهیونیستی به عنوان گامی اساسی در راه تسلط بر خاورمیانه و جهان اسلام بوده است.
بوش و همکاران امریکایی وی به همان اندازه در فجایع لبنان گنهکارند که سران خبیث و رو سیاه رژیم صهیونیستی و سکوت سازمان ملل و بیشتر دولتهای غربی و حمایت برخی از دولتها همچون دولت بدسابقه و بدنام انگلیس آنان را نیز به اندازههای مختلف در قضاوت امروز و فردای بشریت و در مواخذه و عقوبت عظیم الهی مسئول و شریک جرم می سازد.
امروز ملتهای مسلمان بیش از همیشه از امریکا متنفر و بر آن خشمگینند.
دولتهای آنان نیز حتی آنها که ملاحظات سیاسی موجب محدودیت آنها است , از این همه تعدی وقاحت آمیز و مستکبرانه بیزار و بر آن معترضند.
رژیم امریکا با حمایتش از جنایتها و جنایتکاران صهیونیست و با تجاوز آشکارش به حقوق ملتهای مسلمان باید منتظر سیلی سخت و مشت کوبنده امت اسلامی باشد.
ایستادگی ملت لبنان و مجاهدت قهرمانانه حزب الله و اقتدار برخاسته از ایمان و صبر و توکل آنان نماد دیگری از بیداری دنیای اسلامی و عزم راسخ آن در برابر دشمنی ها و کین توزی ها است.
مشت پولادین جوانان مومن و شجاع و مظلوم لبنانی اکنون بر چهره زشت متجاوزان فرود آمده و شیشه غرور مستانه آنان را شکسته است.
سیاست راهبردی امریکا ایجاد ناامنی و بحران و جنگ در این منطقه است.
بدانند که هرچه ناامنی را گسترش دهند ملتها را بر خود خشمگین تر و دنیا را برای خود ناامن تر خواهند کرد.
رفتار و خوی تجاوزگرانه امریکا و اسرائیل , روح مقاومت را بیش از پیش در دنیای اسلام زنده خواهد کرد و ارزش جهاد را برای انان نمایانتر خواهد ساخت.
دنیای اسلام و جوانان مسلمان در همه کشورهای اسلامی بدانند که راه مقابله با گرک وحشی صهیونیزم و تجاوزگری شیطان بزرگ جز مقاومت فداکارانه نیست.
تسلیم و انقیاد در برابر دولتمردان ماجراجو و فتنه گر امریکا بر طمع و جسارت انان می افزاید و کار را بر ملتها سخت تر می کند.
اگر لبنان تسلیم تجاوز اسرائیل و امریکا می شد و اگر جوانان مجاهد حزبالله و مردم مظلوم جنوب رنج این دفاع مقدس را به جان نمی خریدند , محنتی بلند مدت و ذلتی روز افزون همه ملت لبنان را تهدید می کرد و ادامه این روند تهاجمی تمام این منطقه را در بر می گرفت.
امروز حزب الله خط مقدم دفاع از امت اسلامی و همه ملتهای این منطقه است.
برای دشمن صهیونیستی دین و آئین و مسجد و کلیسا و شیعه و سنی فرق نمیکند , رژیمی است نژادپرست و متجاوز و سفاک , اگر مانعی در راه خود نبیند , از هیچ جنایتی به هر گروه و هر ملت روگردان نیست.
ملتهای منطقه و فرقه های اسلامی و پیروان دینهای مختلف در لبنان و در همه کشورهای اسلامی باید دست اتحاد به یکدیگر دهند و نگذارند , تفرقه آنان موجب قوت دشمن شود.
ایران اسلامی مقاومت در برابر زوگویی ها و تجاوزگری های امریکا و شرارت های رژیم صهیونیستی را وظیفه خود میداند و در کنار همه ملتهای مظلوم به ویژه مردم عزیز لبنان و ملت مبارز فلسطین خواهد ایستاد.
امریکا که با حمایت صریح خود از کشتار غیرنظامیان لبنانی و مخالفت صریح با آتش بس در لبنان و کمک تسلیحاتی مالی و سیاسی به متجاوزان صهیونیست عملا مجرم صحنه این فجایع بزرگ است , اکنون درصدد آن است که با تحمیل شرایط خود بر ملت و دولت لبنان ظلمی مضاعف را بر آنان وارد آورد.
بی شک آن ملت مقاوم و آن مجاهدان شجاع زیر بار چنین ظلمی نخواهند رفت و جز بر اساس مصالح خود تصمیمی نخواهند گرفت.
اینجانب مصائب وارد امده بر ملت لبنان به ویژه فاجعه بزرگ قانا را به آن ملت عزیز و به مجاهدان نستوه و به برجستگان و مسئولان سیاسی آن کشور تسلیت می گویم و همدردی ملت بزرگ ایران را با آنان اعلام می کنم.
سلام بر ملت لبنان , سلام بر حزب الله پیروز و سلام بر رهبر دلاور و مومن عربی سید حسن نصرالله.
قال الله تعالی : فاصبر ان وعدالله حق و لایستخفنک الذین لایوقنون.
دهم مرداد 1385
مسلمانان لبنان و نیروهاى مؤمن در آن کشور، ثابت کردند که ارادهى انسان و ایمان مؤمن، بر هر گونه سلاح و تجهیزاتى تفوّق دارد. همین جوانان و مؤمنین بودند که توانستند تجاوز چند سال قبل اسرائیل را که تا نزدیک بیروت پیش آمده بود، متوقف کنند و دشمن را به عقبنشینى مجبور نمایند. همان جوانان مؤمن در لبنان بودند که امریکاییها و فرانسویها را که نیروى نظامى وارد لبنان کرده بودند، با حال خفت و خوارى، وادار به عقبنشینى از لبنان کردند. این کار، نه بهخاطر آن که اینها تجهیزات زیادى داشتند - این جوانان دستشان از مادّیات خالى است و تهىدستند - بلکه بهخاطر ایمان آنهاست. این ایمان، آنچنان قوّت و قدرتى به انسان مىبخشد که یک جمع مستضعف مظلوم محدود که از همه طرف - یعنى از جانب صهیونیستها و مارونیهاى وابسته و دیگران - در زیر فشار دشمنان قرار گرفتند، توانستند امریکا و فرانسه و صهیونیستها را به عقبنشینى وادار کنند.
امروز هم، همین ایمان در لبنان و در میان جوانان آن کشور وجود دارد و خوب است که قدرتهاى اروپایى و امریکایى که نسبت به لبنان خط و نشان مىکشند، وجود قدرت جوانان مؤمن در لبنان را فراموش نکنند. ما مطمئنیم که با این روح ایمان و اخلاص، دنیاى اسلام خواهد توانست بار دیگر عزت از دست رفتهى خود را بهدست آورد.
امیدواریم که خداوند متعال، به همهى مؤمنین و مبارزان فىسبیلاللَّه و مجاهدان مقاوم در همه جاى جهان، توفیق دهد و آنها را حفظ کند و فضل و لطف و رحمت خودش را نیز، بر شما ملت عزیز و مؤمن نازل فرماید.
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
عالم مجاهد جناب حجةالاسلام آقاى سیدحسن نصراللَّه (دامبقائهوعزه)
سلام علیکم بما صبرتم؛ حوادث خونین چند روز اخیر در لبنان که به دست جنایتکار صهیونیستهاى غاصب و خونخوار و پشتیبانى صریح دولت مستکبر و طغیانگر ایالات متحدهى امریکا انجام گرفته، اینجانب و عموم ملت ایران و خدمتگزاران آنان در دولت جمهورى اسلامى را در غمى سنگین و عمیق فرو برده است. این فاجعهى بزرگ بشرى که قربانیانش کودکان و زنان و مردان غیر نظامىاند ثابت مىکند که حکومت غاصب کشور فلسطین تا چه اندازه در تجاوز به جان و مال و استقلال ملتها، گستاخ و بىبهره از کمترین ملاحظهى اخلاقى و تعهدات بینالمللى است و چگونه از سکوت و سازشکارى برخى دولتهاى عربى براى ادامهى تجاوز بر سرزمینهاى عربى و اسلامى بهره بردارى مىکند.
در این امتحان بزرگ، ملت و دولت لبنان از خود شجاعت و غیرت نشان داده و در مقابل دشمن خبیث و افزون طلب تسلیم نشدهاند. این موضع در خور ستایش است. نیروهاى فداکار حزباللَّه در این حادثهى بزرگ مانند همیشه در موضع سربازان جان برکف و مدافع از کشور و ملت لبنان، حماسه آفریدند و خدا را از خود خشنود کردند.
عزیزان من! شرف دنیا و آخرت در این است که در مقابل متجاوزان به جان و مال و دین و استقلال، ایستادگى کنید و ضربات خود را بر آنان وارد کنید تا از تجاوز خود پشیمان شوند. کوچکترین نرمش در برابر صهیونیستها، آنان را گستاختر و درندهتر مىکند، این محصول تجربهى پنجاه سالهى همسایگان فلسطین و مردم فلسطین است. به خداوند توکل کنید، از او کمک بخواهید، بر ناملایمات صبر کنید تا پیروزى همراه با سربلندى و شرف را خداوند بر شما ارزانى دارد. امروز شما در خط مقدم دفاع از سرزمینهاى اسلامى در برابر تجاوزگران قرار گرفتهاید. بر همهى مسلمانان جهان و همهى دولتهاى اسلامى واجب است که از لبنان دفاع و به مدافعان از ملت و دولت آن کمک کنند.
از خداوند متعال مىخواهم که همهى دولتها و ملتهاى مسلمان را با این وظیفهى بزرگ آشنا فرماید. اینجانب شما و رزمندگان جان بر کف حزب اللَّه و ملت لبنان را متضرعانه دعا مىکنم و صبر و پیروزى شما را از خداوند متعال مسألت مىنمایم و براى شهداى این واقعه، علو درجات و براى کسان آنان صبر و اجر مىطلبم.
والسّلام علیکم و على جمیع عباد اللَّه الصالحین -
جمعه سىام ذىالقعدة 1416 - 31/01/1375
سید على الحسینى الخامنهاى
اعتماد به خدا و احکام الهی، عامل پیشرفت
یقیناً یکى از عناصرى که عامل پیشرفت اسلام بود، اعتماد به خدا و احکام الهى بود: «امن الرسول بما انزل الیه من ربه و المؤمنون کل امن باللَّه و ملائکته و کتبه و رسله» (بقره.285 ) خود پیامبر و مؤمنینِ صدر اوّل، از اعماق دل به پیام اسلام و شعارهاى اسلامى، حقایق اسلامى و کافى بودن اسلام را براى نجات بشریت، حقیقتاً از بن دندان قبول داشتند. این ایمان، عامل بسیار مهمّى است.
بسماللهالرحمنالرحیم
حمله شقاوتآمیز صهیونیستها به صفوف نمازگزاران در شهر اشغالی الخلیل که دهها کشته و صدها زخمی برجای نهاد، یکی از آن جنایتهای نمونهای است که منحصرا دست ظلم و تعصب صهیونیستها مانند آن را همواره پدید آورده و متناسب با شقاوت و: خباثت غصب کنندگان فلسطین است. این فاجعه دردناک یادآور کشتارهای دست جمعی دیگر صهیونیستعها در طول دوران اشغال است با این فرق که امروز این جنایت بزرگ در برابر چشم همه مردم دنیا واقع میشود. آیا وجدانهای بیاعتنا به آنچه در خانه فلسطینیان بر سر آنها میآید با این حادثه بیدار خواهند شد؟ آیا مدعیان صلح دروغین با دشمن غاصب پیبه اشتباه خود خواهند برد؟ آیا مجامع و دولتهای داعیهدار حقوق بشر که سالهاست بزرگتر نقض حقوق یک ملت در فلسطین را ندیده گرفتهاند، این بار به سکوت شرمآور خود خاتمه خواهند داد و به گناه خود در گذشته اعتراف خواهند کرد؟ آیا دولت امریکا خواهد پذیرفت که در خون بیگناهان فلسطین شریک است زیرا همواره بیقید و شرط از دولت صهیونیستی حمایت کرده است یا اینکه این بار هم همه از کنار این حادثه تکان دهنده خواهند گذشت بیآنکه به ابعاد آن توجه کنند و معنای عبرتآمیز آن را بفهمند؟ همانطور که از فاجعه بزرگ این دوران در بوسنی و هرزگوین تغافل کردهاند؟ اما ملت فلسطین بیشک عبرت لازم را از آن خواهد گرفت. امروز یک بار دیگر این حقیقت تلخ برای آن ملت مظلوم آشکار شد که در خانه خود مجبور است مبارزه کند تا بتواند در آن زندگی کند. آشکار شد که صهیونیستها علیرغم اظهارات نزاکتآمیز بعضی از سرانشان همان وحشیهای نژادپرست و متعصب پنجاه سال قبلند. و اگر اندک فرصتی یا بهانهای پیدا کنند شقاوتآمیزترین ضربات را بر مسلمانان صاحبخانه وارد خواهند کرد. بر دیر باورترین افراد فلسطینی نیز ثابت شد که رژیمهای استکباری که این همه دم از امنیت صهیونیستها میزنند، کمترین اهمیتی به امنیت مسلمانان فلسطینی نمیدهند و گرنه ارتش اسرائیل جرأت نمیکرد صفوف مقدس نمازگزاران را چنین قتل عام کند. فلسطینیها با مسلح شدن و ضربه زدن به منافع دولت غاصب است که میتوانند حق حیات و حق زندگانی در خانه خود را بدست آورند. این است عبرت حادثه صبح جمعه الخلیل. دولتها و ملتهای مسلمان نیز مسئولیتی بزرگ دارند. کمترین چیزی که دولتهای مسلمان میتوانند مطالبه کنند تحویل دادن قاتلین و همکارانشان در ارتش صهیونیست، به فلسطینیان مسلمان برای اجرای قصاص شرعی و عزل فرماندهان آن ارتش است. البته علاج نهایی منحصر بفرد خلع ید از صهیونیستهای غاصب و تحویل فلسطین به فلسطینیان از هر مذهب و ملت است. اینجانب ضمن عرض تسلیت به ملت مظلوم فلسطین بویژه کسان شهداء این حادثه از خداوند متعال غفران درگذشتگان و شفای مجروحان روزهدار و اصلاح حال مسلمین و حل عادلانه مسأله فلسطین را مسئلت میکنم و از همگان درخواست میکنم که این قضیه را با همه توان خود دنبال کنند.
جمعه_ چهاردهم ماه رمضان 1414
سیدعلی خامنهای
ای مسلمانان تا کی می خواهید نسبت به فرمان ولی دست روی دست بگذارید؟
طبق روایت، روز - سوم جمادىالثّانى - شهادت سیّدهى زنان عالم، فاطمهى زهرا(سلامالله علیها) است...رفتار این بزرگوار با همسر و فرزندان از یک سو و انجام وظایف خود به عنوان یک انسان مجاهد، غیور، زحمتکش و تسلیم ناپذیر در برخورد با حوادث سیاسی از سوی دیگر همراه با عبادت و خضوع و خشوع در برابر خداوند آن حضرت را به یک انسان کامل مبدل ساخته است.
خداوند متعال این سوره را بر پیامبر نازل کرد، تا هم قلب پیامبر را تسلى بدهد، هم حقیقتى را براى آن بزرگوار و براى مسلمانان روشن کند؛ لذا فرمود: ((انّا اعطیناک الکوثر))؛ ما به تو کوثر بخشیدیم؛ آن حقیقت عظیم و کثیر و فزاینده.
مصداق کوثر براى نبىاکرم(ص)، چیزهاى گوناگون است. یکى از برجستهترین مصادیق کوثر، وجود مقدس فاطمهى زهراست؛ که خداوند متعال در این وجود مبارک، دنبالهى معنوى و مادى پیامبر را قرار داد. برخلاف تصور دشمنان ملامتگر، این دختر بابرکت، این وجود ذىجود، آنچنان مایهى بقاى نام و یاد و مکتب و معارف پیامبر شد که از هیچ فرزند برجسته و باعظمتى، چنین چیزى مشاهده نشده است. اولاً از نسل او یازده امام و یازده خورشید فروزان، معارف اسلامى را بر دلهاى آحاد بشر تابانیدند؛ اسلام را زنده کردند؛ قرآن را تبیین کردند؛ معارف را گسترانیدند؛ تحریفها را از دامن اسلام زدودند و راه سوء استفادهها را بستند. یکى از این یازده امام، حسینبنعلى (علیهالسّلام) است که پیامبر طبق روایت فرمود: ((انا من حسین و حسین سفینة النّجاة و مصباح الهدى)). با آن همه آثار و برکاتى که در آن شخصیت، در آن شهادت و بر آن قیام در تاریخ اسلام مترتب شده است، او یکى از ذرارههاى فاطمهى زهراست. یکى از این خورشیدهاى فروزان، امام باقر، و یکى دیگر امام صادق (علیهماالسّلام) است که معارف اسلامى، مرهون زحمات آنهاست. نه فقط معارف شیعى، که ائمهى معروف اهل سنت، یا بىواسطه، یا باواسطه، بهرهمندان از فیض دانش آنها هستند. این کوثر فزایندهى روزبهروز درخشندهتر، نسل عظیم پیامبر را در تمام اقطار اسلامى پراکند؛ که امروز هزاران، بلکه هزاران هزار خاندانهاى مشخصِ شناخته شدهى در همهى دنیاى اسلام، نمودار بقاى نسل جسمانى آن بزرگوارند؛ همچنان که هزاران مشعل هدایت در دنیا نمودار بقاى معنوى آن مکتب و آن وجود مقدسند؛ این کوثر، فاطمهى زهراست. سلام خدا بر او، درود همهى انبیا و اولیا و فرشتگان و آفریدگان پروردگار بر او تا روز قیامت.
این غلط است که ما کشور یا فعالان سیاسى را به اصولگرا و اصلاحطلب تقسیم کنیم: اصولگرا و فلان؛ نه. اصولگرایى متعلق به همهى کسانى است که به مبانى انقلاب معتقد و پایبندند و آنها را دوست مىدارند؛ حالا اسمشان هر چه باشد.
این «اصول» چه هستند؟
در درجهى اول، ایمان و هویت اسلامى و انقلابى و پایبندى به آن. این، وظایفى را بر عهدهى دولت مىگذارد. نمىشود گفت دولت به ایمان مردم کارى ندارد؛ نه. مدتى این فکر را ترویج کردند؛ اما این غلط است. دولت وظیفهدار است. چطور وزارت بهداشت با داروفروشهاى مصنوعى ناصرخسرو مبارزه مىکند؛ اما وزارت ارشاد با مخدر فروشهاى فرهنگى مبارزه نکند؟! با سمپراکنان فرهنگى مبارزه نکند؟! این، وظیفهى دولت است؛ صدا و سیما یک جور، وزارت ارشاد یک جور و دستگاههاى گوناگون یک جور. وظیفهى مهم این است که ما پایههاى یک ایمان روشنبینانه و استوار را در ذهن نسلهاى جوان و رو به رشد خودمان تقویت کنیم؛ ایمانِ دور ازخرافهگرى و سستاندیشى، ایمانِ روشن بینانه، ایمانِ به دین، ایمانِ به نظام، ایمانِ به مردم، ایمانِ به آینده، ایمانِ به خود، ایمانِ به استقلال کشور و ایمانِ به وحدت ملى و ایمانى که در هیچ بخشى برافروزندهى آتشهاى تعصب فرقهاى نباشد.
در این بخش، یکى از وظایف مهم دیگرى که بر عهدهى دولت و نظام جمهورى اسلامى است، این است که هویت اسلامى را در دنیاى اسلام برجسته و شفاف کنیم، تا این یک معیارى باشد در جلوى چشم ملتهاى مسلمان؛ تدین دور از خرافه و کاوش در منابع دینى و نوآورى. بعضیها خیال مىکنند که نوآورى در دین امکان ندارد! گنجینهى منابع اسلامى و دینى ما بىپایان است؛ ما به قدر وسع خودمان، فقط چند سطل آب از این چشمهى جوشان برداشتهایم؛ تلاش کنیم و فکرهاى نو و حرفهاى نو در زمینههاى مختلف تولید کنیم. پرچم برادرى اسلامى را با همهى ملتهاى اسلامى بلند کنیم و فضیلتهاى اخلاقى را در جامعه رشد بدهیم: همکارى، گذشت، کمک، صبر، حلم؛ اینها خلقیات اسلامى است؛ اینها را در جامعه رشد بدهیم. این، همان ایمان و هویت اسلامى و انقلابى است که اصل اول است.
اصل دوم، عدالت است. فلسفهى وجودى ما، عدالت است. رشد اقتصادى باید همپاى عدالت پیش برود؛ برنامهریزى کنند و راهش را پیدا کنند. حالا عدالت چیست؟ البته ممکن است درمعنا کردن عدالت، افرادى، کسانى یا گروههایى اختلاف نظر داشته باشند؛ اما یک قدر مسلّمهایى وجود دارد: کم کردن فاصلهها، دادن فرصتهاى برابر، تشویق درستکار و مهار متجاوزان به ثروت ملى، عدالت را در بدنهى حاکمیتى رایج کردن - عزل و نصبها، قضاوتها، اظهار نظرها - مناطق دوردست کشور و مناطق فقیر را مثل مرکز کشور زیر نظر آوردن، منابع مالى کشور را به همه رساندن، همه را صاحب و مالک این منابع دانستن، از قدرِ مسلّمها و مورد اتفاقهاى عدالت است که باید انجام بگیرد. بنابراین، عدالت یک اصل است و نیازمند قاطعیت. عدالت، با من بمیرم، تو بمیرى درست نمىشود؛ عدالت، با تعارف درست نمىشود؛ اولاً قاطعیت مىخواهد، ثانیاً ارتباط با مردم مىخواهد، ثالثاً سادهزیستى و مردمى بودن لازم دارد و بالاتر از همه، خودسازى و تهذیب مىخواهد؛ اول، باید خودمان را درست کنیم و یک دستى به سر و صورت خودمان بکشیم، تا بتوانیم عدالت را اجرا کنیم؛
اصل سوم، حفظ استقلال سیاسى است. این استقلال، استقلال سیاسى، اقتصادى و فرهنگى است. ما باید این بندهاى اختاپوس فرهنگىِ تحمیل شدهى به وسیلهى غرب را از دست و پاى خودمان باز کنیم؛ این هم یکى از اصول ماست. آن حرکتى، آن جریانى، آن شعارى و آن برنامهریزىاى که در آن استقلال کشور و ملت دیده نشود، اصولگرایانه نیست.
اصل چهارم، تقویت خودباورى و اعتماد به نفس ملى است. این اعتماد به نفس، در همه جاست. ما اکنون در زمینهى مثلاً علوم تجربى،نمونههایىاش را دیدهایم که حالا یکىاش فناورى هستهاى است، یکىاش تولید سلولهاى بنیادى است، یکىاش کارهاى خوبى است که در بخشهاى گوناگون انجام دادهاند. استقلالِ اعتماد به نفس ملى و خودباورى، فقط به این چیزها منحصر نمىشود که ما مىتوانیم سد درست کنیم؛ مىتوانیم نیروگاه درست کنیم و مىتوانیم بدون کمک خارجى کارهاى بزرگ و پروژههاى عظیم را راهاندازى کنیم، بلکه باید در سیاست، فلسفه، ابتکارهاى مردمى و ارزشهاى اخلاقى هم خودباورى داشته باشیم. ببینید! دیگران یک حرکت ابلهانهى دیوانهوارى مثل گاوبازى در خیابانهایشان راه مىاندازند، تلفات جانى مىدهند، خودشان را مسخره مىکنند؛ اما افتخار هم مىکنند که این سنّت ملى ماست! کار، غلط است؛ اما خودباورى خوب است؛ خجالت نمىکشند. حالا فرض بفرمایید اگر ما یک سنّت اسلامى داریم که منطقى هم برایش داریم و آن را هم پذیرفتهایم، نبایستى در انجام دادن آن خجالت بکشیم.
اصل پنجم، جهاد علمى است. چند سال است من تکرار کردهام: باید نهضت تولید علم در کشور راه بیفتد. من خوشحالم؛ وقتى با دانشجوها و جوانها مواجه مىشوم که غالباً آنها حرف مىزنند و مطالبى را مىگویند، مىبینم آنها همین مسئلهى تولید علم و اتصال علم و صنعت، و پشتیبانى دولت از پیشرفت و ابتکارات علمى را به عنوان توقع از ما مطرح مىکنند. من مىگویم خیلى خوشحالم و اینها حرفهاى ماست و حالا در بین مجموعهى دانشگاهى عرف شده؛ لیکن این کافى نیست؛ باید به سمت کارهاى بزرگ برویم. ببینید! یک وقت هست شما مىتوانید هواپیمایى را که دیگران اختراع کردهاند و ساختهاند، خودتان بدون کمک دیگران در داخل کشور بسازید، این خیلى خوب است؛ این بهتر از خریدن هواپیماى ساخته شده است؛ اما یک وقت هست شما خودتان یک چیزى در سطح هواپیما در کشورتان تولید مىکنید؛ این است آنچه که ما لازم داریم؛ ما باید بر ثروت علمى بشر بیفزاییم. نگویند نمىشود؛ مىشود. یک روزى بشریت فناورى ریزترینها - نانوتکنولوژى - را نمىشناخت، بعد شناخت. امروز صد تا میدان دیگر ممکن است وجود داشته باشد که بشر نمىشناسد؛ اما مىتوان آنها را شناخت و مىتوان جلو رفت. البته مقدمات دارد؛ اما آن مقدمات را هم مىشود با همت فراهم کرد.
اصل ششم، تثبیت و تأمین آزادى و آزاداندیشى است. آزادى را نباید بد معنا کرد. آزادى یکى از بزرگترین نعمتهاى الهى است که یکى از شعبش آزاداندیشى است. بدون آزاداندیشى، این رشد اجتماعى، علمى، فکرى و فلسفى امکان ندارد. در حوزههاى علمیه، دانشگاه و محیطهاى فرهنگى و مطبوعاتى، هو کردن کسى که حرف تازهاى مىآورد، یکى از بزرگترین خطاهاست؛ بگذارید آزادانه فکر کنند. البته من فهم غلط از آزادى را تأیید نمىکنم؛ من باز گذاشتن دست دشمن را در داخل براى اینکه مرتباً گاز سمّى تولید کند و در فضاى فرهنگى یا سیاسى کشور بدمد، تأیید نمىکنم؛ من براندازى خاموش را - آنچنانى که خود امریکاییها گفتند و عواملشان چند سال قبل در اینجا سادگى و بىعقلى کردند و به زبان آوردند - برنمىتابم و رد مىکنم؛ اما توسعهى آزادى و رها بودن میدان براى پرورش فکر و اندیشه و علم و فهم، ربطى به اینها ندارد. ظرافتى لازم است که آدم این دو منطقه را از همدیگر باز بشناسد و مرز اینها را معین بکند.
اصل هفتم، اصلاح و تصحیح روشهاست؛ اصلاحات جزوِ مبانى اصولگرایى است. من در سفر کرمان، با جوانها و مجموعهى دانشجوها و دانشگاهیها که روبهرو شدم، گفتم که اصلاحاتِ اصولگرایانه و اصولگرایىِ مصلحانه در هم تنیده هستند. آن اصلاحاتى که بخواهد با معیار امریکایى در کشور انجام بگیرد، مثل همان اصلاحات رضاخانى است. مىدانید که رضاخان در مهمترین بخشها و سالهاى سلطنتش، شعارش اصلاحات بود! همهى این فجایع و جنایاتى که شما در دورهى رضاخان سراغ دارید، تحت نام و زیر پرچم اصلاحات انجام گرفته است؛ اسناد بازماندهى از دورهى رضاخان را بخوانید. افراد را برکنار مىکردند؛ چون مىگفتند اینها ضداصلاحاتند؛ افرادى را سر کار مىآوردند؛ چون مىگفتند اینها مؤمن به اصلاحاتند. آن اصلاحاتى که با معیار رضاخانى، با معیار امریکایى و با معیار فرهنگ غربى انجام بگیرد، اصلاحات نیست، افسادات است. معیار اصلاحات، قانون اساسى است؛ بر این اساس، باید ما اصلاحات کنیم؛ ما به اصلاحات احتیاج داریم. اصلاحات، تصحیح روشهاى ماست؛ تصحیح هدفهاى مرحلهاى ماست؛ تصحیح تصمیمگیریهاى ماست؛ تعصب نورزیدن روى تصمیمگیریها ناحق است. این، غیر از ساختارشکنى و مبارزهى با قانون اساسى، مبارزهى با اسلام و مبارزهى با استقلال یک کشور است.
آخرین اصل هم - که البته در این فهرست کوتاهى که من عرض مىکنم، آخرین نیست - شکوفایى اقتصادى است؛ رسیدگى به زندگى مردم است و رسیدگى به اقتصاد کشور. ما احتیاج داریم که از سرمایهگذارى حمایت بشود؛ کارآفرینى بشود؛ تولید داخلى ترویج بشود؛ با قاچاق و فساد مجدّانه مبارزه بشود؛ اشتغال به عنوان یک مبناى اصلى و یک هدف مهم دنبال بشود؛ ثبات و شفافیت و انسجام سیاستها و مقررات اقتصادى انجام بشود - مقررات اقتصادىاى که امروز یک چیزى بگوییم، فردا عوضش بکنیم، فایدهاى ندارد - مقررات اقتصادى و قوانین ما باید هم ثبات داشته باشند که مردم بتوانند روى آن برنامهریزى کنند، هم باید منسجم باشد و با هم بخواند و شفاف باشد.
کارگزاران نظام اسلامی
سیاست داخلی ایران
سیاست بین الملل
حوزه علمیه و طلاب
دانشگاه و دانشجویان
اسلام ناب محمدی
آموزش و پرورش
ارتش بیست میلیونی
گنجینه دفاع مقدس
الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت
پاسخ به شبهات ولایت فقیه
فرهنگ بومی و ملی
جنگ نرم و تبلیغات
اتحاد و انسجام اسلامی
بیداری اسلامی ملتها
همت مضاعف
شرح حدیث
انتخابات
ماه مبارک رمضان
راه نمای همسران جوان
درباره امام خامنه ای
چرا می گوییم امام خامنه ای؟
آرشیو سایت
رهسپاریم با ولایت تا شهادت
وبلاگ علمی مقالات مدیریت
.: شهر عشق :.
منطقه آزاد
گروه اینترنتی جرقه داتکو
در برابر نسیم
صل الله علی الباکین علی الحسین
کشکول
انا مجنون الحسین
من هیچم
وبلاگ سید حسن نصرالله
حدائق ذات بهجة
ایــ عزیـــــز ـــــــران
با سید علی تا فتح قدس
رهروان ولایت
بصیرت
امیر قافله صبر و بصیرت
هدایتگر آسمانی
سربازان سید علی خامنه ای
از رهبر چه میدانید؟
جانم فدای رهبر جانبازم
فرمانبر
بسیج شهید چمران شیراز
مرد دفاع
جانم فدای رهبر
شمشیر ولایت
یار ولایت
ما اهل کوفه نیستیم
من باتو هیچگاه نبودم تو با منی
www.خامنه-ای.net/
طرفداران عدالت
موج رهروان ولایت
فدایی رهبر
امام خامنه ای
عشق من امام خامنه ای
فیـــــه ما فیـــــه
رهروان ولایت و امام
دانش آموزان پیرو خط ولایت
عمار امام سیدعلی
مثبت
مکتب ولایت
ولایت فقیه و دفاع از آن
فدائیان ولایت گرگان