3- صداقت و مسئولپذیری دو ویژگی کارگزار
آنچه من مىخواهم عرض کنم این است که دولت در واقع فعّالِ اصلى در صحنه کشور است و هر گونه موفّقیتى که براى دولت بهوجود آید، موفّقیت نظام اسلامى است..... صداقت و مسئولیتپذیرى باید در مدیران وجود داشته باشد. هنر یک مدیر این است که مسئولیتپذیرى داشته باشد. بر مبناى یک پایه منطقى، کار را انجام دهید و مسئولیتش را هم به گردن بگیرید؛ بگویید این کار را کردم، مسئولیتش هم با من است. از مسئولیت نباید هراس داشت. آن چیزى که پیش خداى متعال و پیش مسئولان ارشد نظام و پیش مردم عذر واقعى شمرده مىشود، همین است که انسان بگوید من این اقدام را بر این اساس منطقى کردهام. پس باید یک اساسِ منطقىِ قانونى وجود داشته باشد، که ملاک هم قانون است. بنابراین هیچ مشکلى نباید وجود داشته باشد.
..... به نظر من اصلِ قضیه این است که ما اگر در کار خود احساس مسئولیت داشته باشیم و کار را بر مبانى منطقى استوار کنیم، چنانچه نقصى هم در کار به وجود آید، علاوه بر اینکه خداى متعال ما را مؤاخذه نخواهد کرد - چون «لا یکلّف اللَّه نفساً الّا وسعها» ( بقره: (286 - مردم هم ما را مؤاخذه نخواهند کرد؛ مردم هم خلاف توقّعشان نخواهد بود. ما باید تلاش خود را بکنیم و کار را بر پایه منطقى استوار سازیم. وقتى مىگوییم پایه منطقى، معنایش این نیست که حتماً و صددرصد درست است؛ نه، ممکن است منطق ما درست هم نباشد؛ اما باید تلاشمان را براى جستجو از یک منطقِ درست آغاز کنیم و کار را بر پایه درستى استوار سازیم و مشورتهاى لازم را هم بکنیم......
2- پرهیز از اسراف وتجمل گرایی
مسئولان اسلامى نباید در رفتار و عملِ خودشان مسرفانه و متجمّلانه زندگى کنند. بالاتر از آن، نباید طورى زندگى کنند که روش اسرافآمیز و تجمّلآمیز به یک فرهنگ تبدیل شود. این هم نقطه بعدى است که اهمیتش از اوّلى بیشتر است، یا لااقل کمتر نیست. فرض بفرمایید اگر به وسیله یک نفر در سطح عالى و در میان صاحبان مناصب حکومت اسلامى، کیفیّت آرایش محلّ زندگى و محلّ کار، کیفیّت زندگى خانوادگى، چگونگى ازدواج فرزندان، مهریهها و جهیزیهها و از این قبیل، به شکل غیر اسلامى آن - به معناى مسرفانه - انجام گیرد، این به فرهنگ تبدیل مىشود؛ به این معنا که بقیه نگاه مىکنند و یاد مىگیرند؛ مهریهها بالا مىرود، ازدواجها مشکل مىشود، زندگى سخت مىشود و همین رفتار بتدریج آثارش در طول مدتى کوتاه یا بلند، در متن جامعه منعکس مىگردد. بنابراین مهمترین مطلب اصلى امیرالمؤمنین در باب حکومت این است: حاکم نباید حکومت را براى خود وسیلهی اعاشه و زندگى و کسب درآمد و اندوختن ثروت قرار دهد، بلکه باید آن را یک مسئولیت بداند. بارى است بر دوش او؛ باید همه همّت خود را بگذارد که این بار را به منزل برساند.
نقطهی محورى همین مسئولیت هم رعایت حدود و حقوق مردم، رعایت عدالت در میان مردم، رعایت انصاف در قضایاى مردم و تلاش براى تأمین امور مردم است. براى حاکم اسلامى، حوائج و نیازهاى مردم اصل است...
1- داشتن انگیزهی کار تا آخرین لحظه
من اولین نکتهاى را که مىخواهم به شما مدیران ارشد این مجموعه عرض کنم، این است که «انگیزه»ى کار در آغاز و در انجام کار نباید هیچ تفاوت کند. یک مؤلف وقتى کتابى را مىنویسد، صفحهى آخر را با همان همت و با همان انگیزهیى مىنویسد که صفحهى اول را شروع کرده؛ زیرا اگر صفحهى آخر را شما ننویسید، یا دقت به خرج ندهید، یا با خط خوب ننویسید، کتاب ناقص خواهد شد. به نظر من، مهمترین مسئله در آخرین سال مسئولیت و خدمت این دولت این است که دوستان و برادران و مدیران با همان انگیزه و با همان تلاشى که در آغاز ورودشان به عرصهى خدمتگزارى داشتند، کار بکنند؛ نگذارید خداى نکرده همتهایتان کاستى بگیرد.
نکتهى دیگر این است که همهى ما نسبت به آنچه که انجام مىدهیم، مسئولیم؛ منتها مسئولیتها غالباً با پایان دورهى مسئولیت تمام نمىشود؛ چون کارهاى ما تأثیراتى در کارهاى افراد بعد از ما مىگذارد. همانطور که ما بر روى بناى افراد قبلى شروع به کار کردیم، دیگران هم بر روى بناى ما شروع به کار خواهند کرد. بنابراین، پىها را بایستى محکم گذاشت و ساختمان را بایستى استوار بنا کرد، تا هرچه که خواستند روى آن بسازند، بتوانند. و این، افتخارش براى شما خواهد بود. اگر شما سیاستهاى خوبى را امروز بگذارید و اجرا کنید - که این سیاستها در آینده سارى و جارى خواهد بود - هر کسى که بر اساس این سیاستها کار کند، ثواب و افتخار آن، براى شما خواهد بود؛ اما اگر خداى نکرده کوتاهى هم بکنید، باز همینطور است؛ یعنى «من سنّ سنّة حسنة کان له اجرها و اجر من عمل بها الى یوم القیامة و من سنّ سنّة سیّئة کان علیه وزرها و وزر من عمل بها الى یوم القیامة». کارهاى ما تأثیراتى در آینده مىگذارد. با این دید، با این نگاه، بایستى به همهى کارهایمان نگاه کنیم.
مسئلهى کسوت -سپاهیگرى و نظامیگرى - که ما آن را یک امر مقدس به حساب مىآوریم - در منطق اسلامى، به کلى با آنچه که در منطق مادى امروز و دیروز دنیا وجود داشته است، متفاوت است. در منطق قدرتمندان مادى، نظامى و نظامیگرى وسیلهاى است براى اطفاء شعلههاى قدرتطلبى خود آنها؛ که این شعله اطفاء نمىشود و روزبهروز هم در دل دنیاطلبان و قدرتطلبان و دنیاپرستان مشتعلتر مىشود. در طول تاریخ، فجایعى که به وسیلهى قدرتمندان و صاحبانِ زر و زور به وجود آمده است، غالباً متکى به همان وسیله و ابزارى بوده است که تلقى و برداشت آنها از نظامیگرى در اختیار آنها قرار مىداده است. منطق اسلام به کلى با این منطق متفاوت است. در اسلام مسلح شدن، براى دفاع از حقوق ملتها و ضعفا و عدالت، و براى اقامهى حق و عدل به عنوان یک ارزش، به همه توصیه شده است. همهى آحاد امت اسلامى موظفند که خود را براى دفاع از حق و حقیقت، براى دفاع از حقوق خود در مقابل متجاوزان، براى استقرار امنیت و براى حفظ عزت خود آماده کنند. منتها در مجموعهى همهى آحاد ملت براساس تقسیم وظایف، یک عده از انسانهاى مصمم و صاحبان عزم و اراده، مانند پیشقراولان ملت به عنوان حصن و حصار امن و امنیت ملى، این لباس مقدس را بر تن مىکنند. نظامیگرى، سپاهیگرى و مسلح بودن در اسلام به این معناست
ادامه مطلب...
سالگرد تشکیل بسیج مستضعفان، یادآور خاطره پرشکوه مجاهداتی است که در دوران هشت ساله جنگ تحمیلی، زیباترین تابلوهای ایثار و فداکاری همراه با نجابت و فروتنی و توأم با شجاعت و رشادت را ترسیم کرده است. خاطره جوانمردان پاکدامن و غیوری که شیران روز و زاهدان شب بودند و صحنه نبرد با شیطان زر و زور را با عرصه جهاد با نفس اماره به هم آمیختند و جبهه جنگ را محراب عبادت ساختند. جوانانی که از لذات و هوسهای جوانی برای خدا گذشتند و پیرانی که محنت میدان جنگ را بر راحت پیرانه سر ترجیح دادند و مردانی که محبت زن و فرزند و یار و دیار را در قربانگاه عشق الهی فدا کردند؛ خاطره انسانهای بزرگ و کم ادعایی که کمر به دفاع از ارزشهای الهی بستند و از هیبت دروغین قدرتهایی که برای حفظ فرهنگ و ارزشهای جاهلی غرب به مصاف ارزشهای الهی آمده بودند، نهراسیدند.
بسیج عبارت است از مجموعهای که در آنها پاک ترین انسانها، فداکارترین و آماده به کارترین جوانان کشور، در راه اهداف عالی این ملت و برای کمال رساندن و به خوشبختی رساندن این کشور جمع شده اند. ... مجموعهای که دشمن را بیمناک و دوستان را امیدوار و خاطرجمع می کند.
اگر نبود آن همه تلاش و جهاد مخلصانه که شما رزمندگان نیروهای مسلح و بسیج مردمی در دوران جنگ هشت ساله نشان دادید و حقیقتاً اسلام را روسفید و امت رسول الله (صلی الله علیه و آله) را سربلند ساختید و اگر نبود خونهای مطهر و معطری که در راه خدا بر زمین ریخته شد؛ یقیناً امروز از نظام اسلامی اثری نبود و پرچم قرآن چنین سربلند نمی شد.
امروز هم، بسیجی برای کشور دل می سوزاند برای آبادانی کشور تلاش می کند، برای حفظ استقلال ملی، هرچه بتواند کار می کند و از جان خود هم می گذرد، امروز هم اگر احساس کند دشمن می خواهد از روزنهای، چه اقتصادی و سیاسی و چه فرهنگی – به داخل کشور نفوذ کند در مقابل او می ایستد و با مشت به صورتش می کوبد.
شما بسیجی ها باید به گونه ای رفتار کنید که احترام و محبت مردم جلب شود. شما باید نمونه اخلاق و تواضع و مهربانی و رعایت مقررات باشید. آن کسی بسیجی تر است که مقررات را بیشتر رعایت می کند، به خاطر آنکه این فرد بیشتر از همه برای نظام دل می سوزاند و مقررات، لوازم قطعی اداره درست نظام است.
هفته بسیج در حقیقت فرصت و بهانهای برای زنده نگه داشتن ارزشها و روح بسیجی در آحاد ملت، مخصوصاً جوانان پرشور و مدافعان عاشق صادق است. ... همان طور که امام و پیشوای راحل عظیم الشأن ما فرمودند، من هم آرزو می کنم و از خدا میخواهم که با بسیجیان محشور باشم. بسیج یک افتخار و یک ارزش است. سعی کنید این روحیه بسیجی را برای کشور و انقلاب و اسلام حفظ کنید.
بسیج یعنی حضور بهترین و بانشاط ترین و باایمان ترین نیروهای عظیم ملت در میدان هایی که برای منافع ملی، برای اهداف بالا، کشورشان به آنها نیاز دارد، همیشه بهترین و خالص ترین و شرافتمندترین و پرافتخارترین انسانها این خصوصیات را دارند. بسیج در یک کشور، معنایش آن زمرهای است که حاضرند این پرچم افتخار را بر دوش بکشند و برایش سرمایه گذاری کنند.
چرا در تبلیغات جهانی و رادیوها به بسیج اهانت می شود؟ بسیج را که در خور تشویق و تعظیم و تحسین است مورد اهانت و بی مهری قرار میدهند؟ چون نقش بسیج را در حفظ استقلال ملی، در حفظ غرور ملی در حفظ افتخارات ملی، در تأمین منافع ملی، و بالاخره از همه در اعلاء پرچم اسلام و نظام جمهوری اسلامی میدانند به جد با بسیج دشمنند، امّا دشمنی آنها فایدهای ندارد.
بسیج یکی از برکات انقلاب و از پدیده های بسیار شگفت آور و مخصوص این انقلاب است. این هم یکی از آن چیزهایی است که امام بزرگوار ما با دید الهی خود، با حکمتی که خدای متعال به او ارزانی کرده بود، برای کشور و ملت و انقلاب ما به یادگار گذاشت.
بسیج به معنی حضور آمادگی در همان نقطهای است که اسلام و قرآن و امام زمان (ارواحنا فداه) و این انقلاب مقدس به آن نیازمند است. لذا پیوند میان بسیجیان عزیز و حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) مهدی موعود عزیز، یک پیوند ناگسستنی و همیشگی است.
آنچه که روى کاغذ و در عزم و اراده و ذهن ما هست، با آنچه که در خارج و واقعیت اتفاق مىافتد، فاصله دارد. هنر ما این است که بتوانیم آن ذهنیتها را عینیت و تحقق خارجى ببخشیم؛ و بشود. درست است که تا این نقشِ ذهنى نباشد، چیزى در خارج اتفاق نخواهد افتاد؛ اما لازم است که بدانند چه کار مىخواهند بکنند و تصمیم بگیرند که بکنند؛ اما بین تصمیم گرفتن و خواستن و شوق پیدا کردن تا رسیدن به آن نقطهى مطلوب، یک فاصلهاى وجود دارد که این فاصله جز با همت، با تلاش، با قبول زحمت، با عرق ریختن و کار را دنبال کردن، به دست نمىآید. مثالِ کوهنوردى را من دیروز براى جوانهاى دانشجو در دانشگاه گفتم. انسان نگاه مىکند به بالاى کوه؛ آدمهایى رفتهاند آن بالاها که یا به قله رسیدهاند یا به نزدیک آن. وقتى انسان از این پایین نگاه مىکند، دلش پرواز مىکند که: آه! بعد هم که همت مىکند که راه بیفتد؛ اما دو، سه تا پیچ که رفت، مىبیند عجب! سخت است! خیلىها از وسط راه برمى گردند؛ خیلىها خسته مىشوند؛ خیلىها هم آنجا مىمانند. آن آرزو و تصویر ذهنى مطلوب، در آن نقطهى بالاست. براى رسیدن و عینیت بخشیدن به آن، کارِ مداوم لازم است. مسئولان این کارِ مداوم را باید انجام بدهند؛ دنبال کنند و بخواهند؛ صادقانه، با امانت کامل و با همت، تا انشاءاللَّه بشود.
به نام خدا
آن هنگام که رویاهای کودکی ام جان می گرفت معنای اشک های بی پایان مادر ، قد خمیده ی مادر بزرگ و عصای دست پدر بزرگ را نمی دانستم . آن گاه که با همسالان پر هیجان خود مشغول بازی و جنب و جوش بودم و دنیای کودکانه مرا در خویش فرو برده بود ، معنای عکس قاب گرفته ات را روی دیوار نمی دانستم .
من نمی دانستم معراج شهدا را کجای شهرمان می توان زیارت کرد و گریه ی بی اندازه آن همه مرد و زن آشنای دور و نزدیک در مراسم وداعت چه مفهومی دارد ؟ من فقط در ذهنیت کودکانه و ساده ام ، همواره منتظر مسافری بودم که چند وقت پیش از سفر به من و برادرم گفته بود .
حالا من بودم و معراج شهدای شهرمان و اندوه و اشک آشنایان دور و نزدیک و لباس تیره ی مادر . من آن وقت ها چه می دانستم وقتی پا به مدرسه می گذارم باید از همان آغاز به تمرین کلمه ای مشغول شوم که مدتها منتظرش بودم . وقتی معلم سر مشق « بابا آب داد » را روی تخته نوشت با خود گفتم : راستی ! بابا کی از سفر بر می گردد ؟ آه که چقدر دوست داشتم وقتی به خانه می آیم تو را در آغوش بگیرم و نمره های بیست ام را نشانت دهم .
در کلاس اول راهنمایی وقتی معلم از بچه ها می خواست خود را معرفی کنند و شغل پدرشان را بگویند با اندوهی تلخ تو را مسافر نامیدم و گفتم پدرم هنوز در سفر است .
هنوز در سفری پدر جان ، و هنوز یادم هست که مهربانانه هنگام وداع گفتی : بچه ها ! هوای مادر را داشته باشید . اما نیستی که ببینی مادر این سالها چقدر شکسته شده ! این مادر شکسته همان است که صبر و استقامتش نگذاشت خم بر ابروی بچه ها بیاید با گریه هامان گریست و با خنده هامان لبخند زد این مادر شکسته همان است که جوانی اش را پای بچه ها گذاشت و اجازه نداد بی پدری به اندوهی مجسم مبدل مان کند و جای خالی تو در خانه احساس شود .
پدر ، نگاه کن ! حالا من بزرگ شده ام بزرگتر از درخت آلبالویی که در حیاط خانه مان قد کشید . هنوز چشم به راه توام و هنوز دوست دارم تو را گاهی در خواب ببینم تا بوسه ای هر چند کوتاه بر گونه هایم بنشانی .
گاهی به پروانه ها ، قاصدکها ، آینه ها و ابرها التماس می کنم پیغام مرا به تو برسانند ، گاهی که نام تو را می شنوم و نسیم خسته را می بویم بی اختیار گریه ام می گیرد .
من فرزند جوان توام پدر ! اما هنوز وقتی عکست را پیش رویم می گذارم بغض و گریه امانم نمی دهد .
من فرزند جوان توام ! اما هنوز کودکانه دلم برایت پر می زند و تو خوب می دانی که چقدر دلتنگ نگاه پدرانه و نوازشگر و مهربان توام .
من فرزند جوان توام ! اما با همه ی این دلتنگی ها حالا خوب می دانم که دلیل رفتنت چه بود حالا خوب می دانم که چقدر از عشق سرشار بودی و چه خوب راه و رسم عاشقی را می دانستی .
پدر ! تو عاشقانه پر کشیدی و حالا خون عاشقانه ی تو در رگ های من است حالا من نیز عاشقم .
عاشقم میهن خویش را که با سرخی خون تو و همسنگرانت رنگین است . عاشقم انقلابمان را که یادگار پیر سفر کرده و راحل ماست .
عاشقم آرمانهای امام عزیز و شهدای شور آفرین مان را .
و عاشقم راه و رسم و رای و فرمان رهبر عز یزم را که همواره تماشای چهره و شنیدن کلامش آرامم کرده .
از خدا می خواهم این عشق را در مسیر ولایت مداری و پیروی از رهبر مهربان و ولی زمان به بالاترین حد و رتبه و درجه برساند .
در دنیاى اسلام هم مسئله همین است. امروز مسئلهى اول بینالمللى دنیاى اسلام، مسئلهى فلسطین است. البته مسئلهى عراق، مسئلهى لبنان و مسئلهى افغانستان، مسائل دنیاى اسلام است؛ همه هم مهم است. در همهى اینها هم که نگاه مىکنیم، دست خاطى و گنه کار استکبار جهانى و امریکا و صهیونیسم را داریم مىبینیم. وظیفه هم روشن است. ملتها و دولتهاى مسلمان باید به فکر بازگشت به هویت خود باشند و قدرت پیدا کنند تا به آنها زور نگویند. امروز در منطقهى خاور میانه براى قدرت امریکا مصلحت برتر، عبارت است از مصلحت صهیونیستها و اسرائیل. بعضى از دولتهاى عرب و مسلمان هم با امریکا روابط خوب و نزدیکى دارند؛ اما مصالح آنها در درجهى اول نیست. در مقابل مصلحت اسرائیل، مصلحت آنها اصلاً ملاحظه نمىشود. این را همه باید بفهمند و به آن توجه کنند. در خود فلسطین هم خیلى سعى کردند فلسطینیها را به جان هم بیندازند.
یک بعد در این مقولهى خود جنگ، مسئلهى پایان جنگ است؛ که با این بگومگوهاى بیخودى، یک شبهههاى بىمعنى و بىمحتوایى در بعضى از ذهنهاى آمادهى شبه و شبههپذیر ایجاد کردند. چه کسى میتواند شک کند در اینکه جمهورى اسلامى در دفاع هشت ساله، پیروز مطلق شد؟! اصلاً این قابل تردید نیست. با همان تفاصیلى که گفتیم، یک رژیمى با نیروى نظامى تجهیز شده و به شدت آماده، به قصد ساقط کردن رژیم یک کشور و تجزیهى آن، وارد آن کشور میشود، بخشى از آن را اشغال نظامى میکند و همهى دنیا هم به آن کمک میکنند؛ هشت سال هم همینطور فشار میآورد و آخر سر مجبور میشود دست خالى از این کشور خارج شود؛ در حالى که تعداد کشتهها، مجروحان و اسرایش بیش از این کشور مورد تهاجم است؛ کشور مورد تهاجم در بخشهاى مختلف در طول جنگ، به قابلیتهاى فراوانى دست پیدا کرده؛ اما او از کیسه خورده و از چشم قدرتهاى پشتیبان خودش هم افتاده و یک وجب هم از خاک این کشور در دست او باقى نمانده است؛ خوب، در این قضیه، چه کسى پیروز است؟ چه کسى شکستخورده است؟ جاى تردید است؟! جاى شبهه است؟! این پایان جنگ، یکى از مسائل و بخشهاى مهم جنگ است که مایهى افتخار است.
در مورد قضیهى اصل جنگ: اولاً این جنگ ما، یک جنگ دفاعى بود. جنگ دفاعى با جنگ تهاجمى دو فرق عمده در معنا و مضمون دارد؛ یک فرق این است که جنگ تهاجمى، حاکى از خوى تجاوزطلبى است؛ اما جنگ دفاعى اینطور نیست. دوم اینکه جنگ تدافعى و دفاعى، محل بروز غیرت و تعصب و وفادارى عمیق انسانها به آرمانهایى است که به آنها پایبند است؛ حالا یا این آرمانها وطن است یا بالاتر از آن؛ یعنى دین و عقیده و اسلام. در جنگ تهاجمى، این مطرح نیست. فرض کنید امریکا که به عراق حمله میکند، سرباز امریکایى نمیتواند ادعا کند که این کار را دارد براى عشق به وطن خود میکند؛ عراق به وطن او چه ربطى دارد؟! در خدمت اهداف دیگرى است. اما اگر عراقى در داخل کشور خود، در مقابل این حمله و این هجوم نظامى و حضور نظامى ایستادگى کرد، معناى این ایستادگى، دفاع از وطن، دفاع از هویت ملى و دفاع از ارزشهایى است که این به آن پایبند است. جنگ دفاعى و جنگ هجومى، این دو تفاوت را دارد.
بعد از اینکه جنگ تمام شده بود - به نظرم آخر سال 67 بود - در سفرى که بنده - آنوقت رئیسجمهور بودم - و مسئولان به یوگسلاوى سابق - که از هم پاشید و یکى از مراکز مهم پشتیبانى عراق بود - داشتیم، پس از یک مذاکرهى طولانى و مفصل، حاضر نشد حتّى تانگش را به ما بفروشد! در حالى که هر وقت عراقیها در جبهه کم میآوردند، بلافاصله انواع و اقسام تانگهاى شرقى و غربى برایشان میآمد؛ وقتى یک تانگشان ضربت میخورد، معطّلش نمیشدند، جرثقیل را میآوردند و آن را به داخل هور یا رودخانه پرتاب میکردند و از دُوْر خارجش میکردند؛ برایشان اهمیتى نداشت. حالا بچههاى ما با چه زحمتى این تانگهاى غنیمتى را گیر میآوردند، وصلهپینه میکردند و استفاده میکردند. یعنى از امکانات جنگى - انواع و اقسام مهمات و ابزار - از تاکتیک، از اطلاعات فضایى، از همهى انواع پشتیبانیها - پول، پشتیبانى سیاسى و غیره - در اختیار یک طرف جنگ بود - که رژیم بعثى بود - و همه در آنجا متمرکز شده بودند؛ یک طرف هم جمهورى اسلامى به تنهایى - تنهایىِ واقعى - بود. این هم یک بعد جنگ است.
کارگزاران نظام اسلامی
سیاست داخلی ایران
سیاست بین الملل
حوزه علمیه و طلاب
دانشگاه و دانشجویان
اسلام ناب محمدی
آموزش و پرورش
ارتش بیست میلیونی
گنجینه دفاع مقدس
الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت
پاسخ به شبهات ولایت فقیه
فرهنگ بومی و ملی
جنگ نرم و تبلیغات
اتحاد و انسجام اسلامی
بیداری اسلامی ملتها
همت مضاعف
شرح حدیث
انتخابات
ماه مبارک رمضان
راه نمای همسران جوان
درباره امام خامنه ای
چرا می گوییم امام خامنه ای؟
آرشیو سایت
رهسپاریم با ولایت تا شهادت
وبلاگ علمی مقالات مدیریت
.: شهر عشق :.
منطقه آزاد
گروه اینترنتی جرقه داتکو
در برابر نسیم
صل الله علی الباکین علی الحسین
کشکول
انا مجنون الحسین
من هیچم
وبلاگ سید حسن نصرالله
حدائق ذات بهجة
ایــ عزیـــــز ـــــــران
با سید علی تا فتح قدس
رهروان ولایت
بصیرت
امیر قافله صبر و بصیرت
هدایتگر آسمانی
سربازان سید علی خامنه ای
از رهبر چه میدانید؟
جانم فدای رهبر جانبازم
فرمانبر
بسیج شهید چمران شیراز
مرد دفاع
جانم فدای رهبر
شمشیر ولایت
یار ولایت
ما اهل کوفه نیستیم
من باتو هیچگاه نبودم تو با منی
www.خامنه-ای.net/
طرفداران عدالت
موج رهروان ولایت
فدایی رهبر
امام خامنه ای
عشق من امام خامنه ای
فیـــــه ما فیـــــه
رهروان ولایت و امام
دانش آموزان پیرو خط ولایت
عمار امام سیدعلی
مثبت
مکتب ولایت
ولایت فقیه و دفاع از آن
فدائیان ولایت گرگان