بنده یک ترسیم کلى و اجمالى از وضع کنونى در کشور می کنم؛ نه مىخواهیم به دام خوشبینى افراطى و گمراهکننده بیفتیم، نه مىخواهیم به دام بدبینیهاى افراطى و گمراهکننده بیفتیم. هم نقاط مثبت زیادى داریم، هم نقاط منفى داریم؛ هر دو را باید ببینیم تا بتوانیم درست انتخاب کنیم.
نقاط مثبت ما در درجهى اول، تراکم موفقیتهاى بزرگى است که پىدرپى براى کشور ما پیش آمده است که برخى محصول تلاش دولتهاى گذشته است و برخى محصول تلاش دولت کنونى است؛ مجموعاً موفقیتهاى عظیمى براى کشور ما پیش آمده است که براى کشور یک نقطهى مثبت است.
یکى از نقاط مثبت، همین روح امیدى است که در مردم هست؛ مردم احساس نشاط مىکنند.
یکى دیگر از نقاط مثبت، یک دولت تازهنفس و مصمم و پرکار است که بر سر کار آمده است. این، نقطهى مثبتى است.
از دیگر نقاط مثبت ما، وجهه و جایگاه عزتمند بینالمللى ماست که شواهد پى در پى آن مشاهده مىشود. جایگاه بینالمللى ما خیلى جایگاه محکم، عزتمند و برجستهاى شده است. هر کسى که با مسائل بینالمللى و جریانهاى خبرى دنیا آشنا باشد، این را بروشنى مىیابد. یکى از نشانه هایش هم همین سفرهاى موفقى است که رئیس جمهور محترم در جاهاى مختلف داشته که نشانههاى موفقیت را انسان در این سفرها مشاهده مىکند.
باز از نقاط مثبت، همین پیشرفتهاى علمى است که این پیشرفتها در بخشهاى مختلف وجود دارد و امیدواریم خداى متعال به این جوانان و مدیران لایقى که در این بخشها مشغول فعالیتند، کمک کند تا اینها را به نتایج مطلوب خودشان برسانند و در مقابل چشم مردم قرار بدهند و احساس عزت مردم را افزایش بدهند.
از نقاط مثبت دیگر، پیشرفتهاى علمى و زیرساختهاى توسعه در کشور است، که عمدتاً محصول تلاش دولتهاى گذشته است. امروز سرمایهگذاریهاى خوبى که در وسایل ارتباطاتىمان مانند بخش مخابرات، بخش حمل ونقل و بخشهاى گوناگون شده است و کارهاى زیربنایى و زیرساختهاى خوب، در کشور مشهود و محسوس است.
یکى دیگر ازنقاط مثبت، آرامش سیاسى است، که همهى تلاشهاى دستهاى پنهان خنثى شده است. شما مشاهده کردید که سعى کردند اختلاف مذهبى راه بیندازند، نشد؛ اختلاف قومى راه بیندازند، نشد؛ اختلاف صنفى راه بیندازند، نشد. این، نشاندهندهى این است که این دریاى عمیق، آرامشى دارد که این تحرکهاى تدبیر شده و برنامهریزى شدهى به وسیلهى دستهاى پنهان یا پنهان و آشکار، نمىتواند این دریا را به تلاطم در بیاورد.
هماهنگى قوا با یکدیگر، یکى از بزرگترین نقاط مثبت ماست. امروز مجلس، دولت، قوهى قضائیه، به هم حسن ظن دارند؛ این کجا و اینکه مجلس به دولت بدبین، دولت به مجلس بىاعتنا، قوهى قضائیه از هر دو گلهمند، کجا؛ این خیلى وضعیت بدى است. امروز بحمداللَّه اینطور نیست؛ هماهنگى هست، همدلى هست و دستگاههاى مختلف و جریانهاى گوناگون با هم همکارى مىکنند؛ اتفاق و اتحاد وهماهنگى هست.
در طرف دیگر، مانیازهاى فورىاى داریم که برآورده نشدن آن نیازها جزو نقاط منفى و مشکلات ماست. در کشور خلأهاى خطرناکى وجود دارد؛ مسئلهى اشتغال، مسألهى مهم ماست. در دولت قبلى هم من روى مسئله اشتغال خیلى تکیه کردم و براى راهاندازى جریان اشتغال، با دولت خیلى همکارى و کمک کردم. الان هم مسئلهى اشتغال براى ما، یک مسئلهى اساسى است. مسئلهى تورم، مسئلهى مناطق محروم، مبارزهى با فساد، مسائل مهمى است و نمىتوانیم اینها را رها کنیم. «فساد» مثل رخنهها و ترکهایى است که در یک استخر واقع مىشود. شما لولههایى چندین اینچى را مىگذارید و مرتب از اینها به داخل استخر آب میریزید؛ اما پُر نمىشود - این همه تلاش، به جایى نمىرسد - چرا؟ چون رخنه و ترک وجود دارد و آبها بدون اینکه جمع شود تا قابل هدایت شدن باشد به آنجایى که باید هدایت شود، هدر مىرود؛ فساد اینگونه است.
ما به مسئلهى امنیت سرمایه گذارى هم احتیاج داریم، تا در داخل کشور سرمایه گذارى شود. باید امنیت سرمایهگذارى به طور کامل تأمین شود، تا بتوان از ثروتهایى که در اختیار آحاد مردم هست، براى پیشرفت، کارآفرینى و راهاندازى جریان اقتصادى کشور استفاده کرد.
مسئله دیگر، تثبیت همین جایگاه بینالمللى است. اینطور نیست که ما هر طور که رفتار کنیم و هرکارى که بکنیم، این جایگاه بینالمللى به طور کامل باقى بماند؛ تضمین شده نیست؛ باید این را تثبیت کرد. این تدبیر و نگاه دقیق مىخواهد و فعالیت فراوان و متراکم لازم دارد.
پیرایش چهرهى فرهنگى کشور، یکى از مسائل عمدهى ماست. چهرهى فرهنگى کشور باید چهرهى نورانى، اسلامى و کاملاً منطبق با فضیلتهاى اخلاق اسلامى باشد؛ این یکى از خلأهاى ماست. البته، دولت و مجلس اصولگرا مىتوانند با شکر آن نعمتهایى که عرض کردیم - پافشارى بر اصول و کار مستمر - بر حجم این توفیقات بیفزایند و از این خلأها پى در پى بکاهند.
شما براى اینکه ایران را تهدید کنید، مىگویید ما قادریم کارى کنیم که حرکت انرژى در این منطقه تأمین شود؛ اشتباه مىکنید. دست از پا در مورد ایران خطا کنید، حتماً حرکت انرژى در این منطقه به خطر جدى خواهد افتاد؛ این را بدانید. و شما هرگز قادر نیستید امنیت انرژى را در این منطقه تأمین کنید.
ما شروع کنندهى جنگ نیستیم؛ ما با هیچ دولتى سر جنگ نداریم؛ ما آرمان بلندى داریم که همهى نیروى خودمان را مىخواهیم صرف کنیم، تا به آن آرمان برسیم و آن، ساختن ایرانى است که خوشبختى مادى و معنوىِ این ملت را تأمین کند و بتواند الگویى باشد براى ملتهاى دیگر. (ملتهاى دیگر خودشان مىدانند؛ خودشان تلاش مىکنند.) ما مىخواهیم این کشور بزرگ و این ذخایر عظیم انسانى و طبیعى را - که خداى متعال به دست این ملت و به دست مسؤولان سپرده است - در جاى خود، به شکل صحیح خود، به کار بگیریم و این ملت را از زیر بار تحقیرى که در طول چند صد سال نسبت به او انجام گرفته، خارج کنیم. این ملت احساس عزت مىکند؛ احساس قدرت مىکند، حق هم دارد؛ این ملت، عزت دارد؛ قدرت دارد؛ منتها ما را عقب نگه داشتهاند؛ هم دستگاههاى استبداد و حکومتهاى دیکتاتورى فاسد و هم پشتیبانان خارجى خبیث و بدخواه و بددل آنها.
امروز ملت ما، ملت آزادى است. ما مىخواهیم این راه را با قدرت، با چشم باز، با همبستگى ملى برویم و کارى به کسى نداریم؛ تهدیدى براى کسى نیستیم؛ اما به آرمانهاى خودمان پابندیم؛ به منافع ملىمان پایبندیم و آن کسى که منافع ما را تهدید کند، تیزى خشم این ملت را خواهد دید.
من چند سال قبل در مقایسهى بین نظام جمهورى اسلامى و نظام شوروى سابق - که امریکایىها و غربىها توانستند نظام شوروى را مضمحل کنند و طمع بسته بودند که همان جریان را نسبت به انقلاب اسلامى انجام بدهند - گفتم که تفاوتهاى این دو نظام، تفاوتهایى است که نمىتواند محکومِ یک قانون باشند.
در نظام جمهورى اسلامى، اساس حرکت بر پایبندى به مبانى است. آن چیزى که به عنوان مبدأ مشروعیت این نظام محسوب مىشود، یعنى ولایت الهى که منتقل مىشود به فقیه، مشروط است به پایبندى بر احکام الهى. آن کسى که در رتبهى رهبرى نشسته است، اگر نسبت به آرمانهاى اسلامى، نسبت به قوانین اسلامى از لحاظ نظرى یا عملى، بىقید شود، از مشروعیت مىافتد و دیگر اطاعت او بر کسى واجب نیست، بلکه جایز نیست. این، در خود قانون اساسى، یعنى در خود سند اصلى انقلاب، ثبت شده است.
بنابراین، شما اگر امروز به امواج دشمنى و کینهورزىِ دشمنان انقلاب اسلامى نگاه کنید، مىبینید که مهمترین آماج دشمنى آنها با همین دو سه اصلى است که مربوط به این عامل تضمینکننده و نگهدارندهى انقلاب است. لذا این انقلاب شکستخوردنى نیست؛ این انقلاب فرود آمدنى نیست؛ این انقلاب از سیر و حرکت خود باز نمىایستد؛ چون جامعهى ما یک جامعهى مؤمن و دینى است و دین و ایمان اسلامى در اعماق دل مردم، از همهى قشرها، نفوذ دارد؛ مردم به معناى حقیقى کلمه به دین معتقدند. بنابراین، آن چیزى که جزو ارزشهاى دینى باشد، براى مردم معتبر است و حراست از آن که در قانون آمده است، از نظر مردم یک وظیفه است.
الان شما مشاهده مىکنید که شانزده سال بعد از رحلت امام و بیستوشش سال بعد از پیروزى انقلاب اسلامى، دولتى بر سر کار مىآید که شعار اصلىِ آن، پیروى از آرمانهاى اسلام و انقلاب و عدالت است و مردم هم رأى و دل و خواست و جهت حرکتشان همین است. هر چند دشمنان، مخالفان و کینهورزان بینالمللىِ این ملت و این انقلاب و نظام جمهورى اسلامى دربارهى این ملت جور دیگرى فکر مىکنند؛ اما ما مردم خودمان را مىشناسیم و این مردم حقیقت خودشان، دل خودشان، جهتگیرى خودشان را که همان جهتگیرى عمیق اسلامى است، در انتخابهاى خود و در حرکت و شعارهاى خود بهروشنى نشان مىدهند.
اولین کار بزرگ او، احیاى اسلام بود. دویست سال است که دستگاههاى استعمارى سعى کردند تا اسلام به دست فراموشى سپرده شود. یکى از نخستوزیرهاى انگلیس در جمع سیاستمداران استعمارى دنیا اعلام کرده بود که ما باید اسلام را در کشورهاى اسلامى منزوى کنیم! قبل و بعد از آن نیز پولهاى گزافى خرج شد تا اسلام در درجهى اول از صحنهى زندگى، و در درجهى دوم از ذهن و عمل فردى انسانها خارج شود؛ چون مىدانستند این دین، بزرگترین مانع در راه چپاول قدرتهاى بزرگ و استکبارى است. امام ما اسلام را دوباره زنده کرد و به ذهن و عمل انسانها و صحنهى سیاسى جهان برگرداند.
دومین کار بزرگ او، اعادهى روح عزت به مسلمین بود. اینگونه نبود که اسلام صرفاً در بحثها و تحلیلها و دانشگاهها و صحن جامعه و زندگى مردم مطرح شود؛ بلکه بر اثر نهضت امام ما، مسلمانها در همه جاى عالم احساس عزت کردند.
یک نفر مسلمان از کشورى بزرگ که مسلمین در آن در اقلیت قرار دارند، به من مىگفت: قبل از انقلاب اسلامى، مسلمان بودن خود را هرگز اظهار نمىکردیم. طبق فرهنگ آن کشور، همه اسم محلى داشتند، و هرچند خانوادههاى مسلمان روى بچههاى خود اسم اسلامى مىگذاشتند، اما جرأت نمىکردند آن اسم را اظهار کنند و از بیان آن خجالت مىکشیدند! اما بعد از انقلاب شما، مردم ما با افتخار اسم اسلامى خود را مىگویند، و اگر از آنها بپرسند که شما چه کسى هستید، اول آن اسم اسلامى را با افتخار بر زبان مىآورند.
بنابراین، با کار بزرگى که امام(ره) انجام داد، مسلمانها در همه جاى دنیا احساس عزت مىکنند و به مسلمانى و اسلام خود مىبالند.
سومین کار بزرگ او این بود که به مسلمانها احساس درک امت اسلامى داد. قبل از این، مسلمانها در هر جاى دنیا که بودند، چیزى به نام امت اسلامى برایشان مطرح نبود و یا اصلاً جدى تلقى نمىشد. امروز همهى مسلمانها در اقصاى آسیا تا قلب آفریقا و تمام خاورمیانه و در اروپا و امریکا، احساس مىکنند که جزو یک جامعهى جهانىِ بزرگ به نام امت اسلامى هستند. امام احساس شعور نسبت به امت اسلامى را ایجاد کرد، که بزرگترین حربه براى دفاع از جوامع اسلامى در مقابل استکبار است.
چهارمین کار بزرگ او، ازالهى یکى از مرتجعترین و پلیدترین و وابستهترین رژیمهاى منطقه و جهان بود. ازالهى حکومت پادشاهى در ایران، یکى از بزرگترین کارهایى بود که کسى مىتوانست آن را تصور کند. ایران مهمترین دژ استعمار در منطقهى خلیجفارس و خاورمیانه بود. این دژ، به دست امام ما در هم فرو ریخته شد.
کار پنجم او، ایجاد حکومتى بر مبناى اسلام بود؛ چیزى که به ذهن مسلمانها و غیرمسلمانها خطور نمىکرد، و خواب خوشى بود که مسلمانهاى سادهلوح هم هرگز آن را با خود تصور نمىکردند و نمىدیدند. امام(ره) در حد یک معجزه، به این خیال افسانهآمیز لباس واقعیت پوشاند.
کار ششم او، ایجاد نهضت اسلامى در عالم بود. قبل از انقلاب اسلامى، در بسیارى از کشورها و از جمله کشورهاى اسلامى، گروهها و جوانها و ناراضیها و آزادىطلبها، با ایدئولوژیهاى چپ وارد میدان مىشدند؛ اما بعد از انقلاب اسلامى، پایه و مبناى حرکتها و نهضتهاى آزادیبخش، اسلام شد. امروز در هر نقطهیى از دنیاى وسیع اسلام که جمعیت یا گروهى به انگیزهى آزادیخواهى و ضدیت با استکبار حرکت مىکنند، مبنا و قاعدهى کار و امید و رکنشان، تفکر اسلامى است.
هفتمین کار بزرگ او، نگرشى جدید در فقه شیعه بود. فقاهت ما پایههاى بسیار مستحکمى داشته و دارد. فقاهت شیعه، یکى از محکمترین فقاهتها و متکى به قواعد و اصول و مبانى بسیار مستحکمى است. امام عزیزمان این فقه مستحکم را در گسترهیى وسیع و با نگرشى جهانى و حکومتى مورد توجه قرار داد و ابعادى از فقه را براى ما روشن کرد که قبل از آن روشن نبود.
کار هشتم او، ابطال باورهاى غلط در باب اخلاق فردى حکام بود. در دنیا پذیرفته شده است که کسانى که در رأس اجتماعات قرار مىگیرند، اخلاق فردىِ خاصى داشته باشند! تکبر ورزیدن، برخوردار بودن از زندگى راحت و مسرفانه، تجملگرایى، خودرأیى و خودخواهى و امثال اینها، چیزهایى است که مردم دنیا قبول کردند که کسانى که در رأس حکومتها قرار مىگیرند، این اخلاق را داشته باشند. حتّى در کشورهاى انقلابى، انقلابیونى که تا دیروز زیر چادرها زندگى مىکردند و در دخمهها مخفى مىشدند، به مجرد اینکه به حکومت مىرسند، وضع زندگیشان عوض مىشود و اخلاق حکومتیشان تغییر مىکند و همان وضعیتى را به خود مىگیرند که بقیهى سلاطین و رؤساى عالم داشتند! ما از نزدیک چنین چیزى را دیدهایم؛ براى مردم هم مایهى تعجب نیست.
امام ما این باور غلط را عوض کرد و نشان داد که رهبر محبوب و معشوق یک ملت و دیگر مسلمانان عالم، مىتواند زندگى زاهدانهیى داشته باشد و به جاى کاخهاى مجلل، در یک حسینیه از دیدارکنندگان پذیرایى کند و با لباس و زبان و اخلاق انبیا با مردم برخورد کند.
اگر دلهاى حکام و زمامداران به نور معرفت و حقیقت روشن شده باشد، تجمل و تشریفات و اسراف و برخورداریهاى زیاد و خودرأیى و تکبر و استکبار، جزو لوازم حتمى زمامدارى آنها محسوب نمىشود. از معجزات بزرگ آن بزرگوار این بود که هم در زندگى خود و هم در آن دستگاهى که به وجود آورده بود، نور معرفت و حقیقت تجلى یافته بود.
کار نهم او، احیاى روحیهى غرور و خودباورى در ملت ایران بود. برادران عزیز! حکومتهاى استبدادى و فردى، سالهاى متمادى ملت ما را به صورت ملتى ضعیف و مستضعف و توسرىخور در آورده بودند؛ ملتى که از استعداد جوشان و خصلتهاى جمعىِ فوقالعاده ممتاز برخوردار است و در طول تاریخ بعد از اسلام، اینهمه افتخارات علمى و سیاسى دارد.
قدرتهاى خارجى - مدتى انگلیسیها و مدتى هم روسها و دیگر دولتهاى اروپایى، و پس از آن امریکاییها - ملت ما را تحقیر کرده بودند. ملت ما هم باور کرده بود که قابلیت و لیاقت کارهاى بزرگ را ندارد، سازندگى از او بر نمىآید، ابتکار از او ساخته نیست و دیگران باید بر او آقایى کنند و به او زور بگویند! بنابراین، روح غرور و افتخار ملى را در ملت ما کشته بودند؛ ولى امام عزیز ما، روح غرور و افتخار ملى را در ملت ایران بیدار و زنده کردند.
در همان حال که ملت ما از احساسات و نخوتهاى بیجاى ناسیونالیستى - که استکبار عامل آن، و رژیم منحوس پهلوى مروجش بود - مبرا هستند، اما احساس عزت و قدرت مىکنند. امروز ملت ما از دست به دست هم دادن و توطئهى مشترک شرق و غرب و ارتجاع نمىترسند و احساس ضعف هم نمىکنند. جوانهاى ما احساس مىکنند که خودشان مىتوانند کشورشان را بسازند. مردم ما احساس مىکنند که قدرت و توان آن را دارند که در مقابل تحمیلها و زورگوییهاى شرق و غرب بایستند. این روح عزت و خودباورى و غرور ملى و افتخارات حقیقى و اصیل را امام(ره) در ملت ما زنده کرد.
و بالاخره دهمین کار بزرگ او، اثبات این نکته بود که «نه شرقى و نه غربى»، یک اصل عملى و ممکن است. دیگران خیال مىکردند که یا باید به شرق متکى بود و یا به غرب، یا باید نان این قدرت را خورد و ستایشش کرد و یا آن قدرت را ! فکر نمىکردند که یک ملت بتواند هم به شرق و هم به غرب «نه» بگوید و بایستد و بماند و خود را روزبهروز ریشهدارتر کند؛ اما امام(ره) این نکته را ثابت کرد.
(رهبر انقلاب 23/04/1368)
در آن زمان بنده هم از نزدیک شاهد بودم نیرویى که باید خرمشهر را آزاد می کرد، به وسیلهى چه عوامل و چه ابزارها و چه امکانات و چه کانون عظیمى از ایمان و تصمیم شکل گرفت و همین نیرو رفت مثل گلوله ایى خورد توى سینهى دشمن و آن حادثهى عجیب را بهوجود آورد؛ که وقتى ما خرمشهر را پس گرفتیم، ورق برگشت و دنیا عوض شد. قبل از آن هم میانجىهای بین المللی مىآمدند و مىرفتند؛ اما بعد از پیروزى در خرمشهر، اولین دسته از میانجىها وقتى به ایران آمدند، طور دیگرى حرف مىزدند و اصلاً سبک حرف زدنشان با گذشته فرق کرده بود. یکى از همین آقایان که رئیسجمهور یک کشور آفریقایى و جزو شخصیتهاى برجستهى سیاسى آفریقا و بلکه دنیا محسوب مىشد، خصوصى به من گفت شما با پیروزى در خرمشهر، معادلهها را عوض کردید و امروز دنیا با شما به چشم دیگرى نگاه می کنند.
همیشه حمله کردن سختتر از دفاع کردن است. اگر نیرویى بخواهد حمله کند، بر اساس روشهاى کلاسیک نظامى، توان آن باید سه برابر آن نیرویى باشد که مورد حمله قرار مىگیرد. ما باید سه برابر نیروهاى عراقى توان و نیرو مىداشتیم تا مىتوانستیم حمله کنیم و خرمشهرِ خودمان را از دست آنها نجات دهیم. آن موقع نیروى ما اصلاً قابل مقایسه با آنها نبود؛ یک برابر و نیم برابر و یک سوم برابر هم نبود. در این شرایط، امام گفتند خرمشهر باید آزاد شود. این به نظر من حقیقت عجیبى را در خودش دارد که باید روى آن فکر و تدقیق و مطالعه کرد؛ با گفتن و تشریح زبانى هم بهدست نمىآید. چقدر اعتماد به نفس، توکل، عزم راسخ و جدّ در تصمیم و امید و خوشبینى به نیروهاى پنهانى که ماها آنها را کشف نکردیم، باید در آن دل بزرگ و نورانى به نور الهى و نور ایمانِ حقیقى متمرکز باشد تا آنطور قرص و محکم بگوید خرمشهر باید آزاد شود. امام نمىگفت که حرفش تحقق پیدا نکند. انسان حرفى را که بداند زمین مىافتد، به زبان نمىآورد؛ آن هم به این قرصى. مىگفت و مىدانست این حرف زمین نخواهد افتاد؛ و زمین نیفتاد و تحقق پیدا کرد و خرمشهر آزاد شد.
فاصلهى بین آزادى خرمشهر و وضعیتى که آن روز ما آنجا داشتیم، یک فاصلهى ناپیمودنى بود. دشمن به منطقهى غرب اهواز و شمال غربى و جنوب غربى آمده بود و تمام منطقه را از نیروها و لشکرهاى زُبدهاش پر کرده بود محکم در زمین فرو رفته بود؛ نمىشد او را تکان داد. از کارون هم عبور کرده و نیم دایرهى نسبتاً کاملى را درست کرده بود؛ بهطورى که افراد ما وقتى مىخواستند از اهواز به طرف آبادان بروند - که آبادانِ آن وقت دست دشمن نبود و مىشد رفت - از جادهى معمولى نمىشد بروند؛ از جادهى غیرمعمول هم که آن طرف رودخانه بود، نمىشد بروند؛ از جادهى ماهشهر هم نمىشد بروند؛ باید مسیر مثلثى را طى می کردند تا به خرمشهر بروند. از داخل دریا با لنچ مبالغى مىرفتند و خود را به نقطهییى از جزیرهى آبادان مىرساندند و آنجا پیاده مىشدند. در این شرایط، نیروهاى ما معدود بودند و تیپ زرهى ما که حداقل باید صدوپنجاه دستگاه تانک مىداشت، حدود بیست دستگاه تانک داشت. بچههاى سپاه و بقیهى نیروهاى داوطلب هم وقتى به آنجا مىآمدند، با زحمت زیاد، بنده را ببین، مرحوم چمران را ببین، این طرف بدو، آن طرف بدو، تا دو سه دستگاه خمپارهانداز به دست مىآوردند و از آنها استفاده می کردند.
قائدنا:
زندگی یعنی عشق!
یعنی تو
یعنی که با تو صبح شدن تا اوج خیال
و معنای وصال را
در شعری نا تمام جستجو کردن...
رهبرا: زیر شمشیر غمت رقص کنان خواهیم رفت
امام خمینی(ره)، رهبری با جامع صفات
شخصیت عظیم رهبر کبیر و امام عزیز ما، حقاً و انصافاً پس از پیامبران خدا و اولیاى معصومین، با هیچ شخصیت دیگرى قابل مقایسه نبود. او ودیعهى خدا در دست ما، حجت خدا بر ما، و نشانهى عظمت الهى بود. وقتى انسان او را مىدید، عظمت بزرگان دین را باور مىکرد. ما نمىتوانیم عظمت پیامبر(ص)، امیرالمؤمنین(ع)، سیّدالشّهداء(ع)، امام صادق(ع) و بقیهى اولیا را حتّى درست تصور کنیم؛ ذهن ما کوچکتر از آن است که بتواند عظمت شخصیت آن بزرگمردان را در خود بگنجاند و تصور کند؛ اما وقتى انسان مىدید شخصیتى با عظمت امام عزیزمان و با آن همه ابعاد گوناگون: ایمان قوى، عقل کامل، داراى حکمت، هوشمندى، صبر و حلم و متانت، صدق و صفا، زهد و بىاعتنایى به زخارف دنیا، تقوا و ورع و خداترسى و عبودیت مخلصانه براى خدا، دستنیافتنى است، و مشاهده مىکرد که همین شخصیت عظیم، چگونه در برابر آن خورشیدهاى فروزان آسمان ولایت، اظهار کوچکى و تواضع و خاکسارى مىکند و خودش را در مقابل آنها ذرهیى به حساب مىآورد، آنوقت انسان مىفهمید که پیامبران و اولیاى معصومین(ع) چهقدر بزرگ بودند.
امام (ره)شخصیتى آنچنان بزرگ بود که در میان بزرگان و رهبران جهان و تاریخ، به جز انبیا و اولیاى معصومین(علیهمالسّلام)، به دشوارى مىتوان کسى را با این ابعاد و این خصوصیات تصور کرد.
آن بزرگوار، قوّت ایمان را با عمل صالح، و ارادهى پولادین را با همت بلند، و شجاعت اخلاقى را با حزم و حکمت، و صراحت لهجه و بیان را با صدق و متانت، و صفاى معنوى و روحانى را با هوشمندى و کیاست، و تقوا و ورع را با سرعت و قاطعیت، و ابهت و صلابت رهبرى را با رقت و عطوفت و خلاصه بسى خصال نفیس و کمیاب را که مجموعهى آن در قرنها و قرنها بندرت ممکن است در انسان بزرگى جمع شود، همه و همه را با هم داشت. الحق شخصیت آن عزیز یگانه، شخصیتى دستنیافتنى، و جایگاه والاى انسانى او، جایگاهى دور از تصور و اساطیرگونه بود.
او، رهبر و پدر و معلم و مراد و محبوب ملت ایران و امید روشن همهى مستضعفان جهان و بخصوص مسلمانان بود. او، عبد صالح و بندهى خاضع خدا و نیایشگر گریان نیمهشبها و روح بزرگ زمان ما بود. او، الگوى کامل یک مسلمان و نمونهى بارز یک رهبر اسلامى بود. او، به اسلام عزت بخشید و پرچم قرآن را در جهان به اهتزاز درآورد. او، ملت ایران را از اسارت بیگانگان نجات داد و به آنان غرور و شخصیت و خودباورى بخشید. و او، صلاى استقلال و آزادگى را در سراسر جهان سرداد و امید را در دلهاى ملل تحت ستم جهان زنده کرد. و او، در عصرى که همهى دستهاى قدرتمند سیاسى براى منزوى کردن دین و معنویت و ارزشهاى اخلاقى تلاش مىکردند، نظامى بر اساس دین و معنویت و ارزشهاى اخلاقى پدید آورد و دولت و سیاستى اسلامى بنیان نهاد. و او، جمهورى اسلامى را ده سال در میان طوفانهاى سهمگین و حوادث سرنوشتساز، قدرتمندانه اداره و حراست و هدایت کرد و به نقطهیى مطمئن رسانید. ده سال رهبرى او براى مردم و مدیران ما، یادگارى فراموشنشدنى و ذخیرهیى بس گرانبهاست.
امام خمینی (ره) به ایشان فرمودند: بله، ملت ها با شما هستند
ما که رفتیم، مردم ما را تحویل گرفتند؛ چون نماینده این کانون بودیم؛ نه اینکه ما به آنجا برویم و مردمى بىخبر باشند، آن وقت ما بگوییم چنین حادثه اى اتفاق افتاده است. هنوز هم همینطور است. شما در این کشورهایى که نمایندگى نداریم، براى بار اول که وارد مىشوید، اگر توفیق پیدا کنید که خودتان را به محافل مردمىِ متوقع برسانید - حالا آن گروههایى را که از این مسائل دورند، نمىگوییم - اگر به محافل دانشجویى و روشنفکرى و محافل انسانهاى متعهد و دلسوز و مخلص بروید، مىبینید که این پیام، قبل از شما به آنجا رفته است. من در سفرهایى که در دورههاى مختلف به جاهاى گوناگون داشتهام، بلااستثنا در همۀ کشورها - اعم از کشورهاى اسلامى و غیر اسلامى؛ حتى کشورهاى کمونیستى - این را دیدم. ...
در زمان ریاست جمهورى مىخواستم به چند کشور سفر کنم. قبل از آن، در سطح جهانى و بینالمللى براى ما حادثه اى اتفاق افتاده بود که تبلیغات صهیونیستى و امریکایى و استکبارى به آن دامن مىزد. من براى خداحافظى و گرفتن رهنمود و سفارشهایى که معمولاً امام در هر سفر به ما مىفرمودند، خدمت ایشان رفتم؛ گفتم اتفاقاً در آستانه سفر ما این قضیه هم اتفاق افتاد و دولتها و دشمنان، روى این موارد، حسابى حساسند. ایشان گفتند: بله، لیکن ملتها با شما هستند. من در همان سفر این حرف را به وضوح مشاهده کردم، که با صد نوع استدلال هم نمىشد اینگونه واضح براى من ثابت شود.
یک وقتى نظام جمهورى اسلامى و ملت ایران را به حملهى نظامى، جنگ و این چیزها تهدید مىکردند، حالا هم گاهى مىکنند، نه اینکه نمىکنند؛ اما خودشان مىدانند که این کار برایشان چقدر خسارت دارد، و من حالا مىگویم؛ این مسئولان امریکایى براى اینکه کارهاى خودشان را پیش ببرند - همیشه اینطور است؛ نه با ما، با همهى دنیا - زبان تهدیدشان همیشه باز است و تهدید مىکنند. بعضى از دولتها و ملتها هم دچار ضعف نفسند و در مقابل تهدید اینها خودشان را رها مىکنند و تسلیم مىشوند؛ اینها هم تشویق مىشوند به اینکه همیشه تهدید کنند. یک ملت بیدار، یک ملت داراى اعتماد به نفس و یک ملت عازم و مصمم، به این تهدیدها اعتنایى نمىکند؛ مسئولانش هم همینطور. دولتى که به مردم متکى است، نظامى که به وسیلهى خودِ مردم حمایت و حفاظت مىشود، او از تهدید واهمهاى نمىکند. من الان اینجا مىگویم: امریکاییها بدانند، اگر تعرضى به ایران اسلامى بکنند، ایران اسلامى به منافع آنها در هر نقطهى عالم که امکان داشته باشد، لطمه وارد خواهد کرد. ما آن آدمهایى نیستیم که بنشینیم کسى ضربه بزند، جواب ضربهى او را ندهیم؛ ما اهل صلحیم، اهل آرامشیم و به کسى تعرض نمىکنیم؛ دلیلش هم واضح است، ببینند؛ ما به کدام کشور حمله کردیم؟ ما با کدام کشور جنگ شروع کردیم؟ ما کدام کشور را تهدید کردیم؟ ما اهل این چیزها نیستیم؛ اما اهل این هستیم که اگر کسى ضربهاى بزند، ضربهى او را با دوچندان شدت، پاسخ بدهیم.
بهترین راه مبارزهى با استکبار و دشمنان، همین است که ما در ساختن و پیشرفت کشورمان، هر چه مىتوانیم سعى کنیم؛ پیشرفت علمى، پیشرفت فناورى، پیشرفت اخلاقى، همبستگى ملى و محکم کردن پایهى ایمان و انگیزههاى معنوى؛ هر چه که در این چیزها ما پیشرفت کنیم، دشمن بیشتر عقب مىنشیند و این مهمترین مبارزهى ملت ایران است.
کارگزاران نظام اسلامی
سیاست داخلی ایران
سیاست بین الملل
حوزه علمیه و طلاب
دانشگاه و دانشجویان
اسلام ناب محمدی
آموزش و پرورش
ارتش بیست میلیونی
گنجینه دفاع مقدس
الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت
پاسخ به شبهات ولایت فقیه
فرهنگ بومی و ملی
جنگ نرم و تبلیغات
اتحاد و انسجام اسلامی
بیداری اسلامی ملتها
همت مضاعف
شرح حدیث
انتخابات
ماه مبارک رمضان
راه نمای همسران جوان
درباره امام خامنه ای
چرا می گوییم امام خامنه ای؟
آرشیو سایت
رهسپاریم با ولایت تا شهادت
وبلاگ علمی مقالات مدیریت
.: شهر عشق :.
منطقه آزاد
گروه اینترنتی جرقه داتکو
در برابر نسیم
صل الله علی الباکین علی الحسین
کشکول
انا مجنون الحسین
من هیچم
وبلاگ سید حسن نصرالله
حدائق ذات بهجة
ایــ عزیـــــز ـــــــران
با سید علی تا فتح قدس
رهروان ولایت
بصیرت
امیر قافله صبر و بصیرت
هدایتگر آسمانی
سربازان سید علی خامنه ای
از رهبر چه میدانید؟
جانم فدای رهبر جانبازم
فرمانبر
بسیج شهید چمران شیراز
مرد دفاع
جانم فدای رهبر
شمشیر ولایت
یار ولایت
ما اهل کوفه نیستیم
من باتو هیچگاه نبودم تو با منی
www.خامنه-ای.net/
طرفداران عدالت
موج رهروان ولایت
فدایی رهبر
امام خامنه ای
عشق من امام خامنه ای
فیـــــه ما فیـــــه
رهروان ولایت و امام
دانش آموزان پیرو خط ولایت
عمار امام سیدعلی
مثبت
مکتب ولایت
ولایت فقیه و دفاع از آن
فدائیان ولایت گرگان