این اظهارنظرى که از یک شخصیتِ روحانى مسیحى دربارهى اسلام با یک میلیارد و نیم انسانِ متدینِ به اسلام و با میلیونها کتابِ نوشتهشدهى دربارهى اسلام، صادر شد، از دو جنبه قابل توجه است:
جنبهى اول که بیشتر هم امروز در دنیاى اسلام و در این چند روز به آن توجه شده، مسألهى تهمتى است که به اسلام متوجه شده است و این ایراد و این تهمت، ظلم به اسلام و بىانصافى دربارهى اسلام است. اسلام را متهم کردن به اینکه از عقلانیت جداست و نسبت به عقل بىاعتناست، همانقدر ظالمانه است که انکارِ یک امر بدیهى؛ انکار منافع خورشید یا انکار نور خورشید. در کدام کتاب آسمانى این همه مخاطبان امر شدهاند به تفکر، به تعقل؛ «لعلّکم تتفکّرون»، «لعلّکم تعقلون»؛ به تدبر در آیات تکوینى الهى. در کدام کتاب آسمانى در اولین خطاب به علم، به قلم، به تعلیم، توجه شده و اهمیت داده شده است. و امروز اگر دنیاى غرب در کار علم و پیشرفت علمى موفقیتى دارد، کدام مورخ و مطلعِ باانصافى است که تصدیق نکند که این را از دنیاى اسلام گرفته است. قرون وسطى که قرون تاریکى و ظلمت و سیاهى دنیاى غرب و اروپا بود، دوران شکوفایى علم و تعقل و اندیشه و فلسفه و ابنسیناها و فارابىها و افرادى اینچنین، در دنیاى اسلام است.
جنبهى دوم قضیه، به نظر من از جنبهى اول مهمتر است و آن، سیاستهاى پشتپردهى اینگونه بیانات است، که مسأله را براى ما روشن مىکند. مسألهى بحرانآفرینى مذهبى در دنیا، قرار دادن اصحاب ادیان مختلف و مذاهب مختلف در مقابل هم، جلوگیرى از همکارى ملتهایى که داراى عقاید مختلفند، ایجاد جنگ، ایجاد درگیرى و ایجاد بحران، که این خواست قدرتهایى است که ادامهى حیاتشان منوط به بحرانآفرینى است؛ باید بحرانآفرینى کنند تا بتوانند مقاصد خبیث خودشان را در میان جامعهى بینالمللى دنبال بکنند. من از این نگرانم که پشت سر این بیانات، بدبینى مسلمانان و مسیحیان نسبت به یکدیگر، کینهورزى ملتهاى مسیحى و مسلمان با یکدیگر، زشت کردن چهرهى مسلمین - بخصوص در کشورهایى که در آنجا در اقلیتند؛ مثل کشورهاى اروپایى و امریکا - ایجاد بهانههایى براى سرکوب جوامع مسلمان در این کشورها با اتهام واهى تروریست و امثال اینها فراهم شود. آنچه که پشت سرِ این قضیه هست، اینجور سیاستهاست؛ این را باید توجه داشت. و گمان مىکنم خود پاپ هم در این زمینه فریب خورده و توجه نکرده که پشت سر این حرف چیست و آن کسانى که وادار مىکنند؛ زمینهسازى مىکنند براى بیان این حرفها، چه مقاصدى دارند.
روح الله تولایی ::: پنج شنبه 85/6/30::: ساعت 9:18 صبح
اقتدار ملى براى یک کشور، حفظ کننده هویت او، مایه عزّت او و وسیله رسیدن او به آرمانهاست. تلاشى که براى نابودى ملتها و به زنجیر کشیدن آنها - از دورانهاى گذشته تا امروز - مىشود، همیشه در جهت نابود کردن یا ضعیف کردن اقتدار ملى آنها بوده است؛ و بعکس، ملتهایى که در راه تعالى و کمال قدم برمىدارند، باید در اقتدار ملىِ خودشان بکوشند. اقتدار ملى، فقط به معناى توانایی هاى نظامى نیست؛ اقتدار ملى یک مسئله همه جانبه است و بر دوش همه دستگاههاست و به عنوان یک وظیفه اصلى، بر دوش هر سه قوّه اساسى کشور نهاده شده است. اقتدار ملى به معناى این است که یک ملت، در مسئولان کشور جلوههاى قدرت و توانایى و عزّت خود را مشاهده کند و کارها با سیاست هاى درست، با برنامهریزى صحیح، با جدّیت و پشتکار و با هماهنگى و انسجامِ کامل پیش برود. در سایه اقتدار ملى است که مردم مىتوانند به قدر استعدادشان و با شکوفایى این استعدادها، تلاش خودشان را مبذول کنند. هر سه قوّه باید تلاش کنند تا با جدّیت و پشتکار و توکّل به خدا و اعتماد به مردم و همکارى با یکدیگر، اقتدار ملى را تجلّى بخشند و مظهر اقتدار ملى شوند.
روح الله تولایی ::: سه شنبه 85/6/28::: ساعت 11:0 صبح
استقرار امنیت
امنیت، یکى از اساسىترین و اصلىترین نیازهاى یک ملت و یک کشور است. مهمترین مشکل براى یک کشور وقتى به وجود مىآید که در محیط کار، در محیط زندگى، در محیط تحصیل و در فضاى عمومى جامعه، مردم احساس امنیت نکنند. اینجاست که مغزهاى فعّال، دستهاى توانا و سرانگشتان ماهر، هیچیک نخواهند توانست مسئولیت مهمّى را که هر کدام بر دوش دارند، به انجام برسانند. در فضاى امنیت است که هم تلاش علمى، هم تلاش اقتصادى، هم روحیه و نشاط و هم همه فعالیتهاى یک کشور مىتواند بهدرستى برنامهریزى شود و با دقّت دنبال گردد و به نتایج خود برسد.... جوانان ایرانى در دوران مبارک انقلاب اسلامى به اثبات رساندند که کار ناممکن براى آنها وجود ندارد. نشان دادند که اراده و همت آنان مىتواند بر همه مشکلات فائق آید. همت کنید، اراده کنید، سعى کنید، خود را آماده کنید؛ براى اینکه بتوانید آنچه را که این ملت بزرگ و شجاع از شما انتظار دارد - یعنى استقرار امنیت کامل - به او هدیه کنید. این یک وظیفه بزرگ است و بازوان توانایى که این کار را متعهّد است، نیروى انتظامى است..... امنیت، یک مقوله اساسى است. امنیت اجتماعى، امنیت فردى، امنیت در همه محیطهاى زندگى، امنیت فکرى و معنوى و روانى، همه اینها جزو انتظارات مردم است. بخش مهمى از این وظیفه بر دوش نیروى انتظامى است. جوانهاى بااستعداد، جوانهاى مؤمن، بحمداللَّه در این نیرو خود را آماده مىکنند که به این وظایف بزرگ برسند.
روح الله تولایی ::: یکشنبه 85/6/26::: ساعت 11:0 صبح
ارکان چهارگانه
هدف عمده عبارت است از ساختن کشوری نمونه که در آن، رفاه مادی همراه با عدالت اجتماعی و توأم با روحیه و آرمان انقلابی، با برخورداری از ارزشهای اخلاقی اسلام تأمین شود. هریک از این چهار رکن اصلی، ضعیف یا مورد غفلت باشد، بقای انقلاب و عبور آن از مراحل گوناگون ممکن نخواهد شد. رفاه مصرفگرایی نیست ـ که خود، یکی از سوغاتهای شوم فرهنگ غرب است ـ بلکه بدین معنی است که کشور از نظر آبادی و عمران، استخراج معادن و استفاده از منابع طبیعی، تأمین سلامت و بهداشت جامعه، رونق اقتصادی و رواج تولید و تجارت، با تکیه بر استعدادهای ذاتی نیروهای انسانی خودی، به حد قابل قبول برسد و علم و فرهنگ و تحقیق و تجربه همگانی شود و نشانههای فقر و عقبافتادگی رخت بربندد. عدالت اجتماعی، بدین معنی است که فاصلهی ژرف میان طبقات و برخورداریهای نابحق و محرومیتها از میان برود و مستضعفان و پابرهنگان که همواره مطمئن ترین و وفادارترین مدافعان انقلابند، احساس و مشاهده کنند که به سمت رفع محرومیت، حرکتی جدی و صادقانه انجام میگیرد. با قوانین لازم و تأمین امنیت قضایی در کشور، بساط تجاوز و تعدی به حقوق مظلومان و دستاندازی به حیطهی مشروع زندگی مردم جمع شود. همهکس احساس کند که در برابر ظلم و تعدی میتواند به ملجأ مطمئن پناه برد، و همه کس بداند که با کار و تلاش خود خواهد توانست زندگی مطلوبی فراهم آورد. روحیه و آرمان انقلابی، بدین معنی است که میل به زندگی راحت و مرفه، جامعه و مسئولان را به سازشکاری و تسلیم در برابر زورگویی قدرتهای جهانی و غفلت از توطئهی استکبار و بیاعتنایی به پیام جهانی انقلاب نکشاند. آن روزی که خدای نخواسته جمهوری اسلامی، رفاه و آبادی را هدف عمدهی خویش قرار داده و در این راه حاضر به چشمپوشی از آرمانهای انقلابی و جهانی و فراموشی از پیام جهانی انقلاب شود، روز انحطاط و زوال همهی امیدها خواهد بود; و خدا چنین روزی را انشاءالله هرگز نخواهد آورد. بیشک، ملت ایران برای دفاع از اسلام عزیز و استقلال ملی آماده است که همه چیز خود را فدا کند. برخورداری از ارزشهای اخلاقی اسلام بدین معنی است که روح فضیلت و پرهیزکاری و وارستگی و بردباری و اجتناب از شهوات ممنوع و دوری از حرص و آز و دنیاطلبی و حقکشی و نامردمی و مالاندوزی و رویآوردن به خلوص و پاکی و پارسایی و دیگر خصلتهای اخلاقی در جامعه رواج یابد و به صورت ارزشهای اصلی به حساب آید. بر این چهار ستون اصلی است که جامعهی رو به رشد اسلامی شکل میگیرد و قوام و استحکام مییابد و استعدادها شکوفا و سرچشمههای نیکی و بهروزی جوشان میشود و جامعهی اسلامی الگوی جذابی برای همهی ملتها میگردد
روح الله تولایی ::: جمعه 85/6/24::: ساعت 11:0 صبح
آرمانگرائی
عدم سازش وتسلیم در برابرظلم و زور گویی امروز هم ملت ایران، یک ملت آرمانگراست و با ظلم و زورگویى و تحمیل و تبعیض مخالف است. همه کسانى که اهل ظلمند، همه کسانى که اهل تبعیضند، همه کسانى که اهل زورگویى هستند و همه کسانى که اهل چپاولگری اند، طبعاً با این ملت میانه خوبى ندارند. البته بعضی ها مىگویند و ترویج مىکنند که ما توهّم مىکنیم که علیه مان توطئه هست و دشمنى وجود دارد! خیلى خوب؛ کسانى که دلشان مىخواهد چشم خودشان را روى هم بگذارند و بگویند انشاءاللَّه گربه است، بگذارند؛ اما واقعیت که عوض نمىشود. وجود دشمن، با به خواب رفتن من و شما که از بین نمىرود. اگر دشمن، کمین گرفته و منتظر فرصت است که ضربه وارد کند، چه من و شما بدانیم، چه ندانیم؛ اگر به فرض خود را به ندانستن هم بزنیم، بالاخره دشمنى خودش را مىکند، چون دشمن است. با ندانستن ما، یا خود را به ندانستن زدن، دشمن از دشمنىِ خود دست برنمىدارد. افرادى مایلند اثبات کنند که نخیر؛ ملت ایران هیچ دشمنى ندارد! کنار خانه خودتان بنشینید و به کار خودتان سرگرم باشید؛ خاطرتان هم جمع باشد که همه جا امن و امان است! نه؛ این حرفها واقعیت ندارد. یک ملت زنده نمىتواند اینگونه فکر کند. حتّى ما بعضى از ملتها و دولتها را سراغ داریم که در دورانى، که یا دشمنانشان آنقدر هم خطرناک نبودند، یا دشمنانشان آنقدر به آنها نزدیک نبودند، اینطور وانمود مىکردند که دشمن در خانه آنهاست؛ براى اینکه بتوانند از خودشان درست دفاع کنند! در همین سالهاى طولانى جنگ سرد بین شرق و غرب، غالباً در کشورهاى غربى و عمدتاً در امریکا اینطور بود. حتّى دشمن موهوم درست مىکردند؛ دشمنى که شاید آنقدرها هم دشمنى او نزدیک نبود؛ اما آنچنان دشمن را به افکار عمومىشان نزدیک جلوه مىدادند که بتوانند کارهاى بزرگ و اقدامات مورد نظر خودشان را انجام دهند! این مربوط به کسانى است که دشمن اینقدر نزدیک به آنها هم نیست. آنوقت در کشورى مثل ایران، با این دشمنیها و توطئههاى آشکار، با آنچه که در داخل کشور مىبینیم، با آنچه که از اطراف و اکناف علیه ما بهطور دائم توطئه و دشمنى انجام مىگیرد، عاقلانه نیست که بگوییم: «نه آقا، ما دشمنى نداریم. دشمنمان، دشمن نیست و در فکر توطئه نیست.» این حرف قابل اعتنایى نیست. پس، آن کسانىکه نمىخواهند خودشان را به حماقت بزنند و بگویند دشمن نداریم، ناچارند در هر مرحلهاى هدفهاى دشمنشان را بشناسند و بدانند که دشمن در فکر چیست.
روح الله تولایی ::: چهارشنبه 85/6/22::: ساعت 11:0 صبح
On 18th April 1939, a few months before the outbreak of World War II, the future leader of Islamic Iran was born in the holy city of Mashhad, Khorasan. Sayyed Ali was the second son of the clerical family of Sayyed Javad Khamenei, a humble, poor theological scholar who taught all members of his family how to lead a simple, humble way of life. "My father, though a well-known religious figure, was a bit of an ascetic. We had a hard life. Sometimes for supper we had nothing but bread with some raisins, which our mother had somehow improvised.... our house, some sixty-five square meters, consisted of a single room and a gloomy basement. When visitors came to see my father as the local cleric to consult about their problems, the family had to move into the basement while the visit went on.... Years later some charitable persons bought the small, empty lot adjacent to our house, so we were able to build two more rooms! "
At the age of four Sayyed Ali, accompanied by his elder brother Mohammad, was sent to maktab , an old-fashioned primary-school, to learn the alphabet and the Quran. Later, he was transferred to a newly established, Islamic school to continue his learning.
.
After this primary schooling, he pursued his studies at the theological seminary in Mashhad. " The main encouraging factors for this enlightened decision were my parents, especially my father ", says Ayatollah Khamenei today. At Soleiman Khan and Nawwab Religious schools and under the supervision of his father and the tutorships of some great religious scholars, he took up all the "intermediate level " curricula including logic, Philosophy and Islamic Jurisprudence in the surprisingly short course of about 5 years and started his " advanced studies " called darsi kharij with such eminent scholars and tutors as Grand Ayatollah Milani...
روح الله تولایی ::: دوشنبه 85/6/20::: ساعت 4:32 عصر
دفاع از سرافرازی و عزت
انقلاب اسلامى نشان داد که اسلام مىتواند به یک ملت، سرافرازى و عزّت دهد؛ یک ملت را از زیربار فشار و تحمیل بیگانگان نجات دهد و از حالت تحقیرى که بر آن ملت تحمیل کردهاند، بیرون بکشد. مىتواند استعدادهاى یک ملت را در همه میدانها بروز و ظهور بخشد؛ مىتواند به یک ملت، قدرت دفاع از خود، قدرت دفاع از عقاید و از هویت و شخصیت خود بدهد. انقلاب اسلامى این را نشان داد. لذا آن وقتى که انقلاب اسلامى پیروز شد و وقتى امام بزرگ ما - آن شخصیت عظیم، آن شخصیت بىنظیر در زمان ما - توانست از زبان این ملت، سخن بگوید، همه مسلمانان عالم احساس افتخار و حیات کردند؛ احساس کردند که زنده شدهاند. این خون تازهاى که در رگهاى امّت اسلامى دوید، دشمنان را بسیار دستپاچه و سراسیمه کرد. آنها نیروهایشان را روى هم گذاشتند تا با این پدیده عظیم - یعنى اسلام انقلابى که امروز آن را یک ملت فریاد مىکند - مبارزه کنند. از روزِ اوّل تا امروز - در طول این بیست سال - مبارزه کردند! مبارزه با چیست؟ مبارزه با عزّت و استقلال ملت ایران و مبارزه با هویت ملت ایران است؛ اما چون اسلام است که این عزّت را داده و به ملت ایران، هویت بخشیده است؛ چون اسلام است که به ملت ایران قدرت بخشیده است تا بتواند آرمانها، آرزوها و خواستهاى خود را علناً بر زبان آورد و آن را دنبال کند و از اخم قدرتها و دست نشاندگان آنها و حکومتهاى فاسد نترسد؛ چون اسلام است که این امتیاز را به ملت ایران بخشیده است، با اسلام دشمنند. دشمنى با اسلام انقلابى، اسلام امام، اسلام زندگىبخش، اسلامى که وقتى پرچمش برافراشته مىشود، همه دنیا را به خود متوجّه مىکند؛ همچنانى که امروز هم همینطور است. دشمنى با این اسلام بهخاطر این است که اسلام، دست بیگانگان را از این جا کوتاه کرد و منابع این کشور را از دست بیگانگان نجات داد. لذا امروز خدمت به ایران و خدمت به ملت ایران، عبارت از خدمت به اسلام است. هرکس که امروز اسلام انقلابى، اسلام امام، اسلام زندگى بخش و اسلام مبارزه با ظلم و ستم را گرامى بدارد - نه آن چیزى که به نام اسلام در مقابل ظلم و ستم، تعظیم مىکند! آن اسلام نیست، فریب است - هرکس که امروز اسلام حقیقى و به تعبیر امام بزرگوار ما اسلام ناب محمّدى را تأیید و حمایت کند، اوست که براى ایران و ملت ایران، براى تاریخ ایران و آینده ایران و یکایک آحاد این ملت خدمت مىکند.
روح الله تولایی ::: دوشنبه 85/6/20::: ساعت 11:0 صبح
شعار استقلال، یکى از مهمترین شعارهاست. اگر استقلال نباشد، یک ملت به آزادى خود و به شعار آزادى خود هم نمىتواند خوشبین باشد. استقلال را بعضى عمداً، بعضى سهواً، بعضى از روى غفلت و بعضى از روى خباثت، مىخواهند به دست فراموشى بسپارند. من امروز دربارهى مسئله استقلال - در وقتى که گنجایش این سخن را داشته باشد - در برابر شما برادران و خواهران عزیز مطالبى را عرض مىکنم. معنى استقلال چیست؟ براى یک ملت، استقلال چه مفهوم و چه ارزشى دارد؟ استقلال، یعنى اینکه یک ملت بتواند بر سرنوشت خود مسلّط باشد؛ بیگانگان دست دراز نکنند و سرنوشت او را خائنانه و مغرضانه رقم نزنند. این معناى استقلال است. اگر از ملتى استقلال او گرفته شد؛ یعنى اگر بیگانگان - که یقیناً دلسوز او نیستند - بر سرنوشت او مسلّط شدند، دو چیز را از دست مىدهد: اوّل، عزّت نفس خود را، افتخارات خود را، احساس هویّت خود را؛ دوم، منافع خود را. دشمنى که بر سرنوشت یک ملت مسلّط شود، دلسوز آن ملت نیست و منافع آن ملت براى او اهمیت ندارد. آنکه مىآید یک ملت را مسخّر سرپنجه قدرت خود مىکند، در درجه اوّل - در حقیقت، در اوّل و آخر- به فکر منافع خود است. آنچه براى او کمترین اهمیتى ندارد، منافع آن ملتى است که استقلال خود را از دست داده است. ما در این زمینه نمونههاى فراوانى در قرن نوزدهم و سپس به دنبال آن در قرن بیستم، داریم...... . عزیزان من! برادران و خواهران من! نبودن استقلال، با یک کشور اینطور عمل مىکند. هویّت ملى را از مردم آن کشور مىگیرد؛ افتخارات را از آنها مىگیرد؛ سابقه تاریخى را از آنها مىگیرد؛ منافع مادّى آنها را چپاول مىکند؛ هویّت فرهنگى و زبان آنها را هم مىگیرد. این وضع تسلّطِ یک قدرت بر یک کشور است. در دوران استعمار اینگونه بود. در دوران بعد از استعمار - که معروف به دوران استثمار است - طور دیگرى بود. البته کشور ما هرگز استعمار نشد؛ یعنى بیگانگان نتوانستند به این کشور بیایند و یک حکومت غیر ایرانى - حکومت مثلاً انگلیسى؛ چون انگلیسیها اینجا مسلّط بودند - تشکیل دهند. ملت ایران این را اجازه نداد؛
روح الله تولایی ::: یکشنبه 85/6/19::: ساعت 7:0 صبح
مجهز شدن به قدرت درس دیگرى که اعتقاد به مهدویّت و جشنهاى نیمه شعبان باید به ما بدهد، این است: عدالتى که ما در انتظار آن هستیم - عدالت حضرت مهدى علیهالسّلام که مربوط به سطح جهان است - با موعظه و نصیحت به دست نمىآید؛ یعنى مهدى موعودِ ملتها نمىآید ستمگران عالم را نصیحت کند که ظلم و زیادهطلبى و سلطهگرى و استثمار نکنند. با زبان نصیحت، عدالت در هیچ نقطه عالم مستقر نمىشود. استقرار عدالت، چه در سطح جهانى - آن طور که آن وارث انبیا انجام خواهد داد - و چه در همه بخشهاى دنیا، احتیاج به این دارد که مردمان عادل و انسانهاى صالح و عدالتطلب، قدرت را در دست داشته باشند و با زبان قدرت با زورگویان حرف بزنند. با کسانى که سرمست قدرت ظالمانه هستند، نمىشود با زبان نصیحت حرف زد؛ با آنها باید با زبان اقتدار صحبت کرد. آغاز دعوت پیغمبران الهى با زبان نصیحت است؛...
در زمینه اقتصادى، چیزهایى که ما به آنها اهمیت مىدهیم، رونق اقتصادى و اشتغال و کاهش تورّم و خودکفایى در مواد اساسى کشاورزى است؛ یعنى امنیت غذایى کشور. اینها مسائل بسیار مهم و اساسى است و باید در این دوره، ما به حدّ مطلوب به این اهداف نائل شویم. ما باید تورّم را یکرقمى کنیم. البته در بعضى از کشورهایى که اسم بردند، آن طور که آمار نشان مىدهد، تورّم خیلى بالاست. البته پیشرفتها و رشدهایى داشتهاند، اما سطح تورّم خیلى بالاست؛ اصلاً غیرقابل تحمّل است و زندگى خیلى سخت است، که من نمىخواهم اسم این کشورها را بیاورم. در عرصه اجتماعى، توسعه باید با مردم گره بخورد؛ مردم باید محور توسعه باشند. عدالت حتماً یکى از شاخصهاى اصلى است. برنامهریزى و سیاستگذارىاى که عدالت و توزیع عادلانه ثروت را در جامعه ندیده بگیرد، نمىتواند چشمانداز مورد نظر ما را تأمین کند....: توجّه کنید حتماً عنصر عدالت اجتماعى و اقتصادى و توزیع عادلانه ثروت رعایت شود. نمىگوییم همه درآمد برابر داشته باشند - اینکه مورد بحث نیست - اما نمىتوانیم از عنصر عدالت که یکى از اساسىترین عناصر در نظام جمهورى اسلامى است، صرفنظر کنیم؛ باید حتماً رعایت شود. رفع فقر و ایجاد امنیت مدنى و قضایى هم بسیار مهمّ است و باید حتماً ملاحظه شود. آزادى باید به شکل منطقى و صحیح در جامعه تأمین شود؛ همان آزادىاى که انقلاب اسلامى و نظام اسلامى پرچمش را در دنیاى اسلام بلند کرد؛ نه آزادى به شکل افراطى، تقلیدى و مندرآوردى. کجا بحث آزادى در این منطقه از دنیا مطرح بود؟ در دنیاى اسلام، پرچم آزادى را نظام جمهورى اسلامى بلند کرد؛ در شعارهایش «استقلال» و «آزادى» طنینانداز بود. البته خیلى از کشورها ادّعاى آزادى دارند و شعارش را هم مىدهند؛ اما آزادى مدنى در بخشهایى بهشدّت نقض مىشود. هم در اروپا و هم در خودِ ایالات متّحده امریکا اینگونه است. در امریکا آزادى تا آنجایى است که به منافع اساسى سرمایهداران - که صحنهگردانهاى پشت صحنه نظام امریکای هستند - لطمه نخورد. هرجا مختصر خدشهاى وارد آید، آزادى بهشدّت سرکوب مىشود؛ از هیچکس هم ملاحظه و تقیّه نمىکنند. ما به آزادى معتقدیم. اعتقاد ما به آزادى و تأمین حقوق شهروندى در مسائل اجتماعى هم، ریشهدار و داراى مبناى دینى است.
روح الله تولایی ::: پنج شنبه 85/6/16::: ساعت 12:18 عصر