بازخوانى حوادث تاریخى اساساً به این منظور است که درسهاى آن و عبرتهاى آن براى نسلهاى بعد باقى بماند. درس این حادثه (حادثه ای که در روز نوزدهم بهمن در سال 57 اتفاق افتاد) براى ملت ایران در همهى دورانها یک درس زنده است. اقدام شجاعانه، قدرتمندانه، با اتکاء به نفس و برخاستهى از یک عقلانیت صحیح و برخاستهى از یک ایمان شورانگیز. اگر ایمان هم نبود، نمیتوانست این حرکت اتفاق بیفتد. و مجموعهى انقلاب ما از آغاز تا انجام، مظهر یک چنین حقیقتى است: یک فکر درست و هوشمندانه، همراه با ایمان شورانگیز، همراه با شجاعت و اقدام و نهراسیدن از آنچه که در این راه پیش خواهد آمد. این عناصر اصلى است که یک ملت را بالا میکشد؛ فقدان اینهاست که یک ملت را تحقیر میکند.
انقلاب اسلامى عزت را جایگزین تحقیرى کرد که بیگانگان بر این ملت روا میداشتند؛ استقلال را جایگزین آن وابستگى تلخ و ذلتبار میکرد؛ ایستادگى و اقتدار را جایگزین آن تسلیم محض در مقابل بیگانگان کرد. آن روز، مسئولین کشور بزرگِ ما در مقابل بیگانگان، در ردههاى مختلف و در اساسىترین مسائل کشور تسلیم بودند؛ یعنى در هر مسئلهاى که اراده بیگانگان - یک دوره انگلیس، در دورهى چند ده سالهى بعد هم امریکا - به آن تعلق میگرفت، در داخل تحققپذیر بود؛ تا آنجائى که به دست مسئولان این کشور بود. و ملت مجبور بود تحمل کند؛ تسلیمپذیرى مطلق. انقلاب این حالت تسلیمپذیرى را به حالت اقتدار و ایستادگى تبدیل کرد؛ آن وابستگى را به استقلال تبدیل کرد؛ آن حقارت را به عزت تبدیل کرد؛ آن حکومت مطلقهى موروثىِ غیرمنطقىِ بىمبنا (سلطنت) را به حکومت مردم و مردمسالارى تبدیل کرد. انقلاب بکل پایههاى ویرانگر انسانى را که ارزشهاى انسانى را ویران میکرد و در داخل کشور به وسیلهى رژیم طاغوت در طول سالهاى متمادى بنا گذاشته شده بود، ویران کرد؛ پایههاى جدیدى ساخت که هویت جدیدى براى کشور به وجود آورد.
ادامه مطلب...
موضع ما در مقابل اسرائیل، همان موضع همیشگى است. اسرائیل در منطقه، یک غدهى بدخیم سرطانى است که باید قطع شود و ریشهکن گردد. برخلاف تصور ظاهربینان که به پشتیبانى ابرقدرت امریکا از اسرائیل نگاه مىکنند و این کار را محال مىدانند، این کار محال نیست؛ این شدنى است و خواهد شد. ابرقدرتها جاودانه نیستند. قدرتهاى مادّى، یک روز هستند و یک روز نیستند. دیروز قدرتى به نام اتحاد جماهیر شوروى در دنیا بهعنوان ابرقدرت بود؛ اما امروز نیست. این صحنهى تجربهى تاریخ، پیش چشم ماست.
من گمان نمىکنم که برخى از دولتهاى غیور عربى حاضر باشند این ذلت را تحمل کنند؛ و نباید بکنند، و ملتها به هیچوجه تحمل نخواهند کرد. امریکاییها اگر خیال مىکنند که مسألهى خاورمیانه را به این شکل حل خواهند کرد، اشتباه مىکنند. آنها باید بدانند هر رژیمى که پشت میز مذاکره با رژیم غاصب صهیونیست بنشیند، موقعیتش در میان ملتش متزلزل خواهد شد و بىثباتى در منطقه روزبهروز بیشتر خواهد گردید. ملتها راه خود را مىروند. رژیمهاى متضاد با ملتها، همان سرنوشتى را خواهند داشت که دیروز در مذاکرهکنندگان «کمپدیوید» دیدیم. حضور ملت پشت سر دولت، پشت سر ارتش و پشت سر دستها و بازوهاى کارآمد، این خاصیت بزرگ را دارد که ارتش و نیروى مسلح احساس قدرت مىکند؛ احساس غربت نمىکند. شما از این امتیاز برخوردارید؛ آن را حفظ کنید.
برادران و خواهران عزیز من! انقلاب ما فقط این نبود که یک حکومتى برود، یک حکومتى بیاید قدرت را به جاى او در دست بگیرد. مسئله این نبود. اگر این بود، ملت با این فداکارى چرا وارد میدان بشود؟ خوب، دو گروه با هم رقابت مىکنند؛ یکى مىآید علیه آن یکى. مثل اینکه مىبینید در کشورهاى دیگر؛ وارد میدان میشوند، میزنند یا میبرند یا میبازند. اینى که یک ملت با همهى وجود، با همهى تن و جان، با همهى توان، با جوانش، با مالش وارد میدان میشود، این معناش این است که این حرکتى که دارد اتفاق مىافتد، فقط دست به دست شدن قدرت بین دو گروه نیست؛ این یک تحول عظیم، متوجه و معطوف به یک سلسله آرمانهاى مردمى و ملى است؛ معناش این است.
انقلاب ما یک آرمانهائى را ترسیم کرد. مردم مؤمن ما وقتى به هدایت دین خودشان نگاه کردند، دیدند این آرمانها همان چیزهائى است که به آن نیاز دارند. لذا در راه او حرکت کردند؛ جوانشان را هم دادند، جانشان را هم دادند، مالشان را هم دادند، پاش ایستادند. ما میخواهیم به این آرمانها برسیم. این آرمانها چیست؟ اگر در یک جمله بخواهیم این آرمانها را بگوئیم، «جامعهى اسلامى» است. ما امروز در راه جامعهى اسلامى داریم حرکت مىکنیم.
برادران و خواهران عزیز من! مردم عزیز یزد! ملت عزیز ایران! اگر بخواهیم به آن آرمان برسیم، احتیاج دارد به اعتماد به نفس. باید بگوئیم میتوانیم؛ همچنانیکه تا امروز آن کارهائى را که ارادهى ملى به آن تعلق گرفت، توانستیم انجام بدهیم. مگر شوخى بود در یک کشورى که زیر فشار استکبار و استعمار است، فاسدترین حکومتهاى جهان بر آن حکومت میکند و شرق و غرب عالم، منافعشان را در حکومت آن خاندان منحوس مىبینند، این خاندان را به زیر کشیدن؛ بنیاد پوشالى حکومت سلطنتى موروثى را بکلى از بین بردن؛ یک نظام مردمى، متکى به آراء ملت، متکى به عواطف مردم، در یک چنین کشور استبدادزدهى در طول قرنهاى متمادى به وجود آوردن؛ این کار شوخى است؟! این کار را ملت ایران کرد. امروز در این منطقه، هیچ کشورى از لحاظ اتکاء به آراء و عواطف مردم، به جمهورى اسلامى نمی رسد.
زن غربى با ورود در منجلاب فساد، دستاوردش نابودى خانواده بود. اینجور نبود که زن با برداشتن حجاب در میدان علم یا در میدان سیاست یا در میدان فعالیتهاى اجتماعى پیشرفت کند؛ همهى اینها با حفظ حجاب و عفت ممکن بود و ما در نظام اسلامى این را تجربه کردیم. برداشتن حجاب، مقدمهاى براى برداشتن عفت بود؛ براى برداشتن حیا در جامعهى اسلامى بود؛ براى سرگرم کردن مردم به عامل بسیار قوى و نیرومند جنسى بود؛ براى اینکه از همهى کارهاى دیگر بمانند؛ و یک مدتى هم موفق شدند، اما ایمان عمیق ملت ایران نگذاشت. زنهاى مسلمان ما با وجود سختگیریها در طول زمان، در مقابل این فشار سرکوبگر مقاومت کردند؛ بعد از رفتن رضاخان به نحوى، در زمان خود او به نحوى، در طول دوران بقیهى طاغوت هم به نحوى. لذا در همان دیماه 1356، روز هفدهم دیماه در مشهد، یک اجتماع عظیمى، تظاهراتى از زنان مسلمان با شعار «حفظ حجاب» راه افتاد. ما آنوقت در تبعید بودیم؛ خبر آن را شنیدیم که زنان مؤمن و مسلمان و شجاع یک چنین حرکتى را به راه انداختند. این، گوشهاى از فجایع رژیم طاغوت بود؛ نابود کردن آرمانهاى دینى، ارزشهاى اخلاقى، پیشرفتهاى اقتصادى، عزت بینالمللى و خلاصه بر باد دادن سرمایههاى یک ملت جزو کارهائى بود که آن رژیم طاغوت و سیاهکار انجام داد.
جامعهى اسلامى آن جامعهاى است که در او عدالت به نحو کامل استقرار داشته باشد؛ اخلاق اسلامى به صورت گسترده در میان مردم وجود داشته باشد؛ مردمان همان ترازى را به دست بیاورند که پیامبران الهى میخواستند این تراز ساخته بشود در میان جامعهى اسلامى؛ قدرتمند، شجاع، عزیز، برخوردار از مواهب زندگى و در عین حال عبد خدا؛ تسلیم ارادهى پروردگار. آزادى حقیقى براى یک ملت و براى یک انسان این است که ارادهى خودش را، همت خودش را، نیرو و توان خودش را به کار بیندازد براى بهروزى خود و آن بهروزى را در عبودیت خدا و بندگى خدا ببیند. ما دنبال این هستیم.
امروز خلأ بزرگ دنیاى لیبرال دموکراسى غرب همین است. کارخانهها را زیاد کردند، چرخهاى گردنده را زیاد کردند، دامنهى علم را گسترش دادند؛ اما عدالت اجتماعى را نتوانستند تأمین کنند. اخلاق انسانى به انحطاط کشیده شده؛ این حرفى نیست که من اینجا بگویم. مگر میشود در یک تریبون و منبر جهانى، که امروز این حرفها در دنیا منعکس میشود، چیزى برخلاف آنچه که احساس مردم آن کشورهاست، بر زبان آورد؛ حرفى است که خودشان میزنند.
امروز بحران اخلاقى گریبانگیر لیبرال دموکراسى غرب است. امروز بحران جنسى، بحران اقتصادى، بحران اخلاقى، بحران خانوادگى، گرفتاریهاى همان کشورهائى است که از لحاظ علمى چشم تاریخ را خیره کردند از پیشرفتهاى خودشان.
بشر سعادتمندىاش به این نیست که دانش او پیشرفت کند - دانش ابزار سعادت است - سعادت بشر به آسایش فکر است، به آسایش روح است، به زندگى بىدغدغه است، به زندگى همراه با امنیت اخلاقى و معنوى و مادى است، به احساس عدالت در جامعه است. این را غرب ندارد؛ نه اینکه ندارد، روزبهروز هم از او دارد دورتر میشود. ما این را براى نشان دادن به دنیا به عنوان آرمان خودمان ترسیم کردیم؛ ما نکردیم، خدا کرد. ملت ایران به اقتضاى ایمان خود به این راه، دنبال این راه افتاد.
یکى از نمونههاى عظمت این نظام، همین انتخابات است. براى همین هم هست که انتخابات ملت ایران - این پدیدهى به این وضوح - را انکار میکنند. مردمسالارى، این چیز واضح را که وابستهى به انتخابات مردمى است - که در ایران در طول این بیست و هشت نه سال، هر سالى یک بار به طور متوسط اتفاق افتاده است - دشمنان عنود و لجوج انکار میکنند. چرا؟ چون میدانند که این یکى از آن شاخصههاى مهم پیروزى ملت ایران است.
در انقلابهاى گوناگون، در فاصلههاى زمانى گوناگون، آن کسانى که پیشواها و به اصطلاح رهبران ملتها بودند، بالاخره درماندند؛ گفتند آقا ! ما اختیارات تام و تمام میخواهیم. دکتر مصدق دو سال و خردهاى در این کشور حکومت کرد، بخش عمدهاى از این دو سال، دو مجلس آن روز را منحل کرد و اختیارات مجلس را هم در اختیار گرفت؛ گفت بدون این، نمیتوانم، حالا مصدق که یک حکومت مردمى بود، اما طاقت نیاورد؛ نتوانست. حالا یک انقلاب مردمى به وجود بیاید؛ یک انقلاب با این جمعیت کشور که امروز سه برابر جمعیت آن روز است، با این همه توطئهاى که علیه این ملت میشود و این همه تبلیغات، اما این انقلاب با شجاعت تمام بر آراء مردم تکیه میکند؛ خاطرش جمع است و میخواهد این انتخابات که به معناى دخالت مردم، حضور مردم، تصمیمگیرى مردم است، به هر قیمتى باشد؛ این را اصرار میکند، که در دورهى قبل - چهار سال قبل از این - یک ماجرائى راه انداختند؛ یک نمایشى بود؛ یک بازىاى بود و هدف هم همین بود که بلکه انتخابات را تعطیل کنند، خداى متعال نخواست و نگذاشت؛ ایستادگى مردم مؤمن نگذاشت که انتخابات را اینها بتوانند تعطیل کنند.
این لحظههاى حوادث بزرگ تاریخى، در واقع عوامل پیشرفت تاریخ ملتها هستند. عاشورا یک نیمهروز بیشتر نبود؛ تاریخ را تکان داد و متحول کرد. یک حادثه، گاهى به قدرى عمیق و حکیمانه و بجا در طول زندگى یک ملت اتفاق مىافتد که تأثیرات آن براى سالهاى متمادى، گاهى براى قرنهاى متوالى باقى میماند. محرّم، یکى از همین مقاطع تاریخى است. عاشورا را شیعه، با همهى وجود نگه داشتند. شما ببینید در طول سالهاى متمادى، قرنهاى متمادى، یاد امام حسین، نام امام حسین، تربت امام حسین، عزاى امام حسین هرگز از بین مردم پیرو اهلبیت و مؤمنِ به اهلبیت خارج نشد؛ این را رها نکردند؛ هرچند خیلى تلاش شد. حالا شما قضیهى متوکل و بستن راه را شنیدهاید. اینها آن کارهاى چاروادارى، مخالفتهاى چاروادارى بوده است. مخالفتهاى بسیار زیادى در طول زمان به شکلهاى ظاهراً علمى، به شکل احساساتى، به شکل تجربهاى انجام دادند، ولى شیعه نگه داشته است و باید نگه دارد.
میگویند چرا ماتم و گریه و اشک را در بین مردم رواج میدهید؟ این ماتم و اشک براى ماتم و اشک نیست، براى ارزشهاست. آنچه پشت سر این عزاداریها، بر سر و سینه زدنها، اشک ریختنها وجود دارد، عزیزترین چیزهائى است که در گنجینهى بشریت ممکن است وجود داشته باشد؛ او همان ارزشهاى معنوىِ الهى است. اینها را میخواهند نگه دارند که حسینبنعلى مظهر این ارزشها بود. یادِ آنهاست؛ زنده نگه داشتن آنهاست.
حج، بازخوانی و فراگیری این درسهای بزرگ است. برائت از مشرکان و بیزاری از بتها و بتگران، روح حاکم بر حج مؤمنان است. جایجای حج، نمایشگر دلسپردن به خدا و سعی و تلاش در راه او، و برائت از شیطان و رمی و طرد او و جبههگیری در برابر اوست. و جایجای حج، مظهر اتحاد و انسجام اهل قبله و رنگباختنِ تفاوتهای طبیعی و اعتباری و برجستهشدن وحدت و برادری حقیقی و ایمانی آنها است.
اینها درسهائی است که ما مسلمانان از هر نقطهی جهان باید فرا گیریم و براساس آن برای زندگی و آیندهی خود برنامهریزی کنیم.
انسجام اسلامى یعنى کشورهاى مسلمان قدر امت بزرگ اسلامى را بدانند. ما از تکه تکه شدن سودى نمی بریم. ما از دشمنى با یکدیگر سودى نمیبریم. ما از تشدید اختلافات قومى، فرقهاى، شیعه و سنى، عرب و عجم سودى نمیبریم. امت اسلامى یک مجموعهى عظیم است با امکانات بسیار، با سرمایههاى بسیار؛ اما دنیاى غرب ما را تکهپاره کرده است، ما را در مقابل هم قرار داده است. قومیتهاى ما را سلاحى براى برخورد با برادران مسلمان قرار داده است و ما هم نادانسته و جاهلانه، این توطئه و این ترفند را پذیرفتیم و در این دام قرار گرفتیم. باید به خود بیائیم.
ما تعارف نکردیم که گفتیم امسال، سال انسجام اسلامى است. مىبینیم توطئههاى دنیاى اسلام را؛ مىبینیم تلاشهائى را که انجام میگیرد؛ پولهائى را که خرج میشود براى اینکه بین برادران جدائى بیندازند، نیروهاى ما را علیه هم به کار بیندازند، نگذارند پیش برویم. ما خیلى عقبماندگى داریم. دنیاى اسلام خیلى عقبماندگى دارد. در میدان علم و فناورى باید جلو برویم؛ بالاتر از آن، در میدان تهذیب نفس، پرداختن به خود، باید حرکت کنیم؛ باید جلو برویم.
امروز هم بشریت در نهایت نیاز و احتیاج به پیام بعثت و به پیروى از تعالیم انبیاء عظام الهى است، که همهى آنها به نحو کامل در تعالیم اسلام و قرآن جمع شده است. در رأس برنامههاى دعوت اسلامى، سه چیز از همه مهمتر است که در آیات کریمهى قرآن به آنها تصریح شده است:
علم و حکمت ، تزکیه و اخلاق ، و عدالت و انصاف.
اگر درست نگاه کنیم، امروز هم بشر محتاج همین سه چیز است. علم بشر، امروز پیشرفتهاى زیادى داشته است؛ منتها در یک بُعد خاص. علوم مادى و طبیعى - علوم مربوط به زندگى مادى - در بین بشریت پیشرفت کرده است؛ اما بشر در علوم معنوى - چیزهائى که ذهن بشر را نسبت به مبدأ آفرینش و به توحید الهى روشن میکند؛ دل او را هدایت میکند به آن سمتى که بشر براى آن آفریده شده است - محتاج آموختن و فرا گرفتن است. دعوت اسلام به علم، یک دعوت همهجانبه است. مسئلهى اخلاق و تزکیهى معنوى و روحى، از این هم امروز مهمتر است. گرفتاریهاى بشر، ناشى از دور افتادن از تزکیهى اخلاقى است.
در درجهى اول نخبگان ملتها، مسئولان امور کشورها و جوامع، مخاطب این سخنند. اگر در قلههاى جوامع بشرى - که نخبگان سیاسى و علمى و فرهنگى قرار دارند - اخلاق و معنویت و تزکیه وجود داشته باشد، این سرچشمهى فیاض به دامنهها خواهد رسید و مردم هم از اخلاق نیک برخوردار خواهند شد. مسئولان کشور اسلامى در درجهى اول مخاطب این سخنند. حب دنیا، حب شهوات، پایبندى به امیال و هوسهاى حیوانى، دوستیها و دشمنیهائى که منشأ آنها منشأ حیوانى و مادى است؛ جنگافروزیهائى که منشأ آنها قدرتطلبى و میل به توسعهى قدرت مادى است؛ ناامنیهائى که منشأ آنها خباثتها و رذالتهاى سیاسى دستاندرکاران امور سیاست کشورهاست، گرفتارى عمدهى بشرى است.
تزکیهى اخلاقى براى یک کشور، یک امر ضرورى است؛ مهرورزى انسانها با یکدیگر، انصاف انسانها نسبت به یکدیگر، رعایت حال انسانهاى دیگر در برنامهریزى زندگى انسان، رحم و مروت بین افراد بشر، چیزهائى است که زندگى بشر را آرامش میبخشد. اگر ملاحظه میکنیم که دنیا امروز بیش از گذشته در آتش ناامنیها میسوزد - ناامنى، امروز بزرگترین بلاى بشر یا لااقل یکى از بزرگترین بلایاى بشرى است؛ انسانها در درون خانوادهشان امنیت ندارند؛ در محیط زندگى اجتماعى امنیت ندارند؛ در میان کشور و میهن خودشان امنیت ندارند - این ناامنى ناشى از سوء سیاستها، ناشى از قدرتطلبیها، ناشى از بىاخلاقیها، ناشى از دورى انسانها از تزکیه است. و اسلام ما را به تزکیه دعوت میکند و این یک قلم بسیار عمده از تعالیم اسلام است. «یتلوا علیکم ایاتنا و یزکیکم و یعلّمکم الکتاب و الحکمة»؛ آیات الهى را تلاوت میکند و آنها را تزکیه میکند؛ آنها را تعلیم میدهد.
و عدالت. استقرار عدالت، دستور همهى انبیاء الهى است، که فرمود ارسال رسل و فرستادن کتابها و این همه تلاشى که انبیاء و پیروان انبیاء انجام دادند، براى این است که: «لیقوم النّاس بالقسط»؛ زندگى مردم، زندگى همراه با قسط باشد.
کارگزاران نظام اسلامی
سیاست داخلی ایران
سیاست بین الملل
حوزه علمیه و طلاب
دانشگاه و دانشجویان
اسلام ناب محمدی
آموزش و پرورش
ارتش بیست میلیونی
گنجینه دفاع مقدس
الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت
پاسخ به شبهات ولایت فقیه
فرهنگ بومی و ملی
جنگ نرم و تبلیغات
اتحاد و انسجام اسلامی
بیداری اسلامی ملتها
همت مضاعف
شرح حدیث
انتخابات
ماه مبارک رمضان
راه نمای همسران جوان
درباره امام خامنه ای
چرا می گوییم امام خامنه ای؟
آرشیو سایت
رهسپاریم با ولایت تا شهادت
وبلاگ علمی مقالات مدیریت
.: شهر عشق :.
منطقه آزاد
گروه اینترنتی جرقه داتکو
در برابر نسیم
صل الله علی الباکین علی الحسین
کشکول
انا مجنون الحسین
من هیچم
وبلاگ سید حسن نصرالله
حدائق ذات بهجة
ایــ عزیـــــز ـــــــران
با سید علی تا فتح قدس
رهروان ولایت
بصیرت
امیر قافله صبر و بصیرت
هدایتگر آسمانی
سربازان سید علی خامنه ای
از رهبر چه میدانید؟
جانم فدای رهبر جانبازم
فرمانبر
بسیج شهید چمران شیراز
مرد دفاع
جانم فدای رهبر
شمشیر ولایت
یار ولایت
ما اهل کوفه نیستیم
من باتو هیچگاه نبودم تو با منی
www.خامنه-ای.net/
طرفداران عدالت
موج رهروان ولایت
فدایی رهبر
امام خامنه ای
عشق من امام خامنه ای
فیـــــه ما فیـــــه
رهروان ولایت و امام
دانش آموزان پیرو خط ولایت
عمار امام سیدعلی
مثبت
مکتب ولایت
ولایت فقیه و دفاع از آن
فدائیان ولایت گرگان