در مسألهى زنان آنچه که در درجهى اول اهمیت قرار دارد، مسألهى «خانواده» است؛ نقش زن به عنوان عضوى از خانواده. به نظر من از همهى نقشهائى که زن میتواند ایفاء کند، این اهمیتش بیشتر است. البته بعضىها اینطور حرفها را در همان نظر اول با شدت رد میکنند و میگویند آقا شما میخواهید زن را توى خانه اسیر کنید، محبوس کنید، از حضور در صحنههاى زندگى و فعالیت باز بدارید؛ نه، به هیچ وجه قصد ما این نیست؛ اسلام هم این را نخواسته. اسلام وقتى که میگوید: «والمؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر»،(1) یعنى مؤمنین و مؤمنات در حفظ مجموعهى نظام اجتماعى و امر به معروف و نهى از منکر همه سهیم و شریکند؛ زن را استثناء نکرده. ما هم نمیتوانیم زن را استثناء کنیم. مسئولیت ادارهى جامعهى اسلامى و پیشرفت جامعهى اسلامى بر دوش همه است؛ بر دوش زن، بر دوش مرد؛ هر کدامى به نحوى بر حسب توانائىهاى خودشان. بحث سر این نیست که زن آیا میتواند مسئولیتى در بیرون از منزل داشته باشد یا نه - البته که میتواند، شکى در این نیست؛ نگاه اسلامى مطلقاً این را نفى نمیکند - بحث در این است که آیا زن حق دارد به خاطر همهى چیزهاى مطلوب و جالب و شیرینى که در بیرون از محیط خانواده براى او ممکن است تصور شود، نقش خود را در خانواده از بین ببرد؟ نقش مادرى را، نقش همسرى را؟ حق دارد یا نه؟ ما روى این نقش تکیه میکنیم. من میگویم مهمترین نقشى که یک زن در هر سطحى از علم و سواد و معلومات و تحقیق و معنویت میتواند ایفاء کند، آن نقشى است که به عنوان یک مادر و به عنوان یک همسر میتواند ایفاء کند؛ این از همهى کارهاى دیگر او مهمتر است؛ این، آن کارى است که غیر از زن، کس دیگرى نمیتواند آن را انجام دهد. گیرم این زن مسئولیت مهم دیگرى هم داشته باشد - داشته باشد - اما این مسئولیت را باید مسئولیت اول و مسئولیت اصلى خودش بداند. بقاى نوع بشر و رشد و بالندگى استعدادهاى درونى انسان به این وابسته است؛ حفظ سلامت روحى جامعه به این وابسته است؛ سَکن و آرامش و طمأنینه در مقابل بیقرارىها و بىتابىها و تلاطمها به این وابسته است؛ این را نباید فراموش کنیم.
در نظام اسلامى محدودیتى که به وجود مىآید، که این محدودیت بر طبق فطرت انسانىِ زنانه است؛ هم براى مردها محدودیت است، به یک کیفیتى؛ هم براى زنها به کیفیت دیگرى محدودیت است، کمک کنندهى به این است که نیروهاى آنها هرز نرود و حتىالمقدور در جهت درستى به کار بیفتد؛ که آن وقت نتیجهاش میشود رشد فکرى و علمى و عملى در جامعهى زنان، که امروز شاهدش هستیم. اینکه گفته میشد - و البته هنوز هم بعضىها با غفلتِ تمام میگویند - مگر میشود با حجاب و با رعایت حدود شرعى و اسلامى، جامعهى زنان رشد کند، تکلیف مسألهى زن در نظام اسلامى چه میشود، این جواب عملىاش، جواب عینىاش، همین وجود مجموعهى عظیم نخبگان زن در جامعهى ماست، که هیچ وقت ما در کشور چنین وضعى را نداشتیم؛ در دورهى طاغوت هم نبوده، قبل از آن هم که وضع تعلیم و تربیت از جهت دیگرى اشکال داشته. امروز در نظام اسلامى بحمداللَّه این فراهم است. حالا تعداد بیشتر برگزیدگان دختر در دانشگاهها و امثال آن، اینها مسائل درجهى دو است؛ مسألهى درجهى یک این است که همین مجموعهى زنان نخبه توانستهاند در نظام جمهورى اسلامى در بخشهاى مختلف بدرخشند.
ما در مسألهى حقوق زنان از دنیا طلبگاریم؛ ما مدعى دنیائیم. حالا مؤسسات وابسته به سازمان ملل یا غیر آنها یا فلان مجموعهى روزنامهنگار بیایند به اسم حقوق بشر، موضوع حجاب و بعضى از این قبیل چیزها را زیر سؤال بکشند و اظهار طلبگارى کنند، این واقعیت قضیه را عوض نمیکند. ما از دنیا طلبگاریم. دنیا که عرض میکنم، یعنى دنیاى غرب. ما هستیم که به دنیا خطاب میکنیم و میگوئیم: شما به بشریت عموماً و به زن خصوصاً خیانت کردهاید؛ با کشاندن زن و مرد به وادى ابتلائات جنسى و برافروختن و دامن زدن به آتش زیادهروىهاى جنسىِ بىقانون و بىنظم در جامعه، با آوردن زن به شکل متبرج به وسط میدان. معلوم است که زن، آن بخش زیباى آفرینش بشر است. این بخش زیبا به طور طبیعى با اندکى در پرده بودن همراه است؛ این خاصیت این بخش زیبا و لطیف وجود انسانى است. این پرده را دریدن و آنچه را که باید با نظم و قانون پیگیرى شود - آن نیاز غریزى انسانى، چه در زن و چه در مرد - بىقانون و بىنظم در جامعه رواج دادن، بزرگترین خیانتى است که در درجهى اول به زن و در درجهى بعد به همهى بشریت - زن و مرد - انجام گرفته؛ این کار را سیاستهاى غربى کردهاند. البته اولین ضرر و بزرگترین ضرر را هم خودشان بردهاند. الان مسألهى همجنسگرائى در دنیاى غرب یکى از ابتلائات است. البته به رو نمىآورند؛ اما حقیقت قضیه این است که امروز براى اندیشمندان و آنها یکى از دردهاى بزرگ و غیرقابل علاج شده است؛ چارهاى هم ندارند. آنطور حرکت کردن، آنطور ادبیاتِ پردهدرانه و عریان در زمینهى مسائل جنسى و ارتباط زن و مردم را به میان آوردن، آنطور جنس زن را - یعنى همان بخش زیبا و لطیف و مستور و در پردهى وجود بشر را - براى شغل، براى تبلیغات، براى کار، به میدان کشاندن، از لبخند او، از زیبائىهاى او، از جسم او، از چهرهى او براى ترویج فلان جنس بىارزش و پست، براى به دست آوردن پول استفاده کردن، این چیزها را هم دنبال خودش دارد؛ طبیعى است. این کارها را دنیاى غرب کرده، این کارها را سیاستهاى غربى کردهاند؛ مربوط به ادیان هم نیست، مربوط به مسیحیت و یهودیت هم نیست؛ مربوط به سیاستهاى جدیدى است که از حدود صد و پنجاه سال پیش در دنیا رایج شده است.
انسجام اسلامى یعنى عصبیتهاى بینالمذاهبى مسلمانها نباید تحریک شود. شما نباید کارى کنید که عصبیت آن مسلمانِ غیرشیعه علیه شما تحریک شود؛ او هم متقابلاً نباید کارى کند که غیرت و عصبیت شما را علیه خودش تحریک کند. دشمنان ما همین را میخواهند. الان شما ببینید دو تا گروه فلسطینى در فلسطین دارند با هم میجنگند! براى اسرائیل چه از این بهتر! به جاى اینکه تفنگها به طرف آنها متوجه شود، علیه همدیگر دارند میجنگند! خوب، این خیلى چیز خوبى براى اسرائیل است. چقدر خرج کند، مىارزد که یک چنین وضعى پیش بیاید. فرض بفرمائید در لبنان هم یک گروهى پیدا میشوند و بنا میکنند با یک گروه دیگرى مبارزه کردن و جنگیدن. چه نعمتى بزرگتر از این براى اسرائیل و امریکا! این بهتر است یا اینکه یک گروهى مثل حزباللَّه بیاید جلو، همه هم دنبالش - بعضى از روى دل و ایمان، بعضى هم از روى ترس از افکار عمومى - و اسرائیل را شکست بدهند؟ معلوم است که وضعیت اختلاف براى آنها بهتر است. در دنیاى اسلام، قضیه همین است. آیا مسلمانهاى مصر و اردن و عراق و پاکستان و هند و ترکیه و جاهاى دیگر، اگر به خیابانها بیایند و به نفع جمهورى اسلامى شعار بدهند، براى امریکا بهتر است یا کارى کند که اگر در یک مسئلهاى، ایران اسلامى صدائى بلند کرد، همهى این ملتها خاموش بشوند؛ بعضیها اظهار مخالفت هم بکنند؟ پیداست دنبال دومىاند. چه جورى میشود؟ چطور ممکن است این کار؟ خیلى آسان است. کارى کنند که عصبیتهاى شیعه و سنى را زنده کنند. به آنها تفهیم کنند اینها شیعهاند؛ اینها صحابه را سب میکنند؛ اینها مقدسین شما را چنین و چنان میکنند. جدائى بیندازند؛ آنها این را میخواهند. منادى وحدت شیعه و سنى، از اوّلى که این فکرها پیدا شده، این چیزها مورد نظرش بوده است. یک عدهاى چرا نمیفهمند؟ امام بزرگوار ما که منادى اتحاد بین مسلمین بود، از همهى اینهائى که مدعىاند، ولایتش و اعتقادش و ارادتش و عشقش به ائمه (علیهمالسّلام) بیشتر بود. او بهتر میفهمید ولایت را یا فلان آدم عامى که حالا به اسم ولایت کارهاى خلاف میکند، حرفهاى بىربط میزند در مجالس عام و خاص؟ وحدت را حفظ کنید.
اگر دیدید در جامعه بین شما کسانى هستند که عکس این رفتار میکنند، آنها را طردشان کنید؛ مخالفت خودتان را به آنها ابراز و اعلام کنید؛ اینها ضرر میزنند؛ ضربه میزنند. ضربهاى به اسلام میزنند، ضربهاى به تشیع میزنند، ضربهاى به جامعهى اسلامى میزنند. این از جمله مسائل بسیار مهم است.
امروز وحدت اسلامى به نفع نظام اسلامى است؛ به نفع جمهورى اسلامى است. علیه این جهتگیرى حرکت کردن، به نفع امریکاست؛ به نفع صهیونیستهاست؛ به نفع همان گردنکلفتهائى است که در دنیاى اسلام جیبهایشان را از دلارهاى نفتى پُر کردند و دلشان نمیخواهد که عنصرى مثل جمهورى اسلامى، مثل ملت ایران اصلاً وجود داشته باشد. به هر حال، از خداى متعال میخواهیم همهى ما را هدایت کند.
امام ابرقدرتها را خوب شناخته بود؛ با قدرتهاى سلطهگر و تجاوزگر نمیشود با التماس حرف زد. تا وقتى شما التماس کنید، عقبنشینى کنید، نرمش بخرج بدهید، طبیعت سلطهطلب این است که مُشتهاى خود را گرهتر میکند، تهدید خود را جدیتر میکند، چهرهى خود را خشمگینتر میکند و جلوتر مىآید. حق را با ایستادگى باید گرفت. ملت ایران به حقِ استدلال خود دست یافت، عزت خود را تأمین کرد، مرزهاى خود را امن کرد، یک حکومت باثبات در کشور به برکت همین ایستادگى، به برکت همین مجاهدت به وجود آورد؛ احساس قدرت کرد.
عزیزان من! ملت بزرگ ایران! جوانان عزیز! خودتان را جدى بگیرید. خودتان را باور کنید. توانستید و خواهید توانست. آن چیزى که قدرتهاى سلطهطلب بخواهند به یک ملت اعطا بکنند، ارزشِ گرفتن ندارد. حق دستیابى به انرژى هستهاى را ملت ایران التماس کند تا قدرتمندان زورگوى دنیا و عزیزان بىجهت دنیا بپذیرند که او داراى حق هستهاى است! نه؛ این، رویهى یک ملت آزاد و مستقل نیست. همهى حقوق دیگر هم از این قبیل است.
پیوند برادرى میان ملت لازم است، اما کافى نیست؛ پیوند برادرى علاوهى بر درون ملت، باید میان امت اسلامى با کشورها و ملتهاى دیگر برقرار باشد. جنگ شیعه و سنى از جملهى توطئههاى بزرگ دشمنان است. یک گروه متعصبِ متحجرِ بىخبر از حقایق عالَم و بىخبر از معنویت را در مقابلهى با فِرق اسلامى به راه مىاندازند - در عراق یکجور، در لبنان یکجور، در مناطق دیگر یکجور - براى اینکه اختلاف ایجاد کنند.
برادران مسلمان چه در ایران، چه در عراق، چه در پاکستان، چه در لبنان، چه در فلسطین، چه در دیگر مناطق عالَم، از هر مذهبى که هستند، این را میدانند که نظر ما این است و نظر علماى حقیقى اسلام این است که: «آلودن دست به خون برادر مسلمان، جزو گناهان غیرقابل بخشش است». کسانى دست خود را به خون برادران مسلمانشان مىآلایند به عنوان پیروى از اسلام؟! به نام پایبندى به اسلام؟! این خروج از اسلام است. همه بدانند: برادرى ملت ایران با ملتهاى مسلمان دیگر، یک برادرى واقعى است؛ اختلاف مذهبى در جاى خود هست - شیعه، شیعه است؛ سنى، سنى است - در میان اهل تسنن و در میان شیعه، اختلافهاى فکرى و مذهبى باز هم وجود دارد؛ اما همهى اینها زیر پرچم لا اله الّا اللَّه و محمد رسول اللَّه باید برادر باشند و در مقابله با دشمنان اسلام و دشمنان امت اسلامى بتوانند ایستادگى کنند.
Childhood and Education
Sayyed Ali Khamenei was born in Mashad, the holiest city, in the north-eastern
Political Activities before Victory of The Islamic Revolution
During the rule of the deposed shah, Ay. Khamenei was a favourite pupil of Imam Khomeini, the leader of the Islamic Revolution, he was also considered to be one of the most eminent and dependable leaders of the movement of the Iranian Muslims, this movement entered a new phase in 1962 after Imam Khomini`s pronouncements against the Shah regime.
Responsibilities After the Victory
In the course of these struggles, Ay. Khamenei was arrested many times and spent three years in prison between 1964 and 1978. He was also exiled to a place with worst climate condition for almost a year.
In 1978, upon return from exile and the height of the revolutionary of the Iranian Muslims, he, together with a few close associates led the struggle of the people in Khorasan.
Later, in the same year when Leader of the Revolution was temporarily in
At about this time, Imam Khomeini chose him to lead the Friday congregational Prayers in
Ay. Khamenei was one of the founding members of the Islamic Republic Party in
Ay. Khamenei was the victim of an assassination attempt on 27th June 1981. having delivered an important speech at the consultative assembly, which ended in the dismissal of Bani-Sader from the Presidency of IRAN, he was addressing the faithful at poor residential area in Tehran, after leading the congregational prayer, when a time-bomb exploded nearby which injured him in the hand, chest and face. He was immediately transferred to a hospital by the deboted people of
Presidency
In the 1981, following the martyrdom of the second President of the Islamic republic of Iran, he becomes a candidate and, in September of the same year, he was elected the Third President of the Islamic Republic of Iran with %95 of the votes cast in his favour by the Iranian people (the total number of votes was 16,847,717). He was reelected as president in 1985 for a second four-year term.
Ay. Khamenei heads the Supreme Council of Defence and the Supreme Council of the Cultural Revolution.
Since the beginning of the imposed war, he has often visited various war fronts and has often inspected the frontline in order to help remove any shortcoming or to advise on organizational matters.
Leadership
In 4th June 1989, One day after demise of Imam Khomeimi, Assembly of Experts closed Ayatollah Khamenei to lead the Islamic Revolution of IRAN.Since 1994, Ayatollah Khamenei has been introduced as the Religious authority in religious authority for Shi`ait people in the world by the Ulama from different countries.
Works & Books
He has a good command of the Arabic and Turkish and English language and, in addition to writing, he is a good judge of literary and poetic works. He has translated and written numerous books on Islam and history. His translations include " Future of the Islamic lands," " A Thdictment against the Western Civilization," and " Imam Hassan`s Peace Treaty." From among his writings, one may mention: " The Role of Muslims in the
با این کلمات عقدى که مىخوانیم - که یک امر اعتبارى است - یک علقهى اعتبارى بین شما به وجود مىآید. باید همهى همت دختر و پسر این باشد که این را حفظ کنند. مبادا با گلهها، با دلخوری ها، با افزونطلبى و پُر توقعی ها، با بىمحبتی ها، و گاهى با دخالت هاى دیگران و از این قبیل، این کانون سست بشود. آن چیزى که مهم است، این است. هم دختر و هم پسر سعى کنند که این علقهى زوجیت را حفظ کنند. چگونه مىتوانید این علقه را حفظ کنید؟ البته آدمهاى عاقل و زیرک و با احساس و وجدان صادق، راهش را پیدا مىکنند. این، با اطمینان و با محبت متقابل حفظ مىشود. زن به مرد تحمیل نکند و زور نگوید؛ مرد هم به زن زور نگوید و افزونطلبى نکند؛ مثل دو رفیق و مثل دو شریک، با هم صمیمى باشند، تا این کانون خانواده حفظ بشود.
پیوند دو زوج جوان، چون تلاقى روشن دانههاى باران و آفتاب، و سایش نسیم روحبخش بهارى بر گونههاى گل، سرشار از لطافت و زیبایى است و سرریز از طراوت و شادابى.
ازدواج در نگاه انسان مسلمان، جدای از اینکه به تکامل رفتار اجتماعی بشر خاکی می انجامد و می تواند او را در پیراستگی از رذایل و آراستگی به فضایل کمک کار باشد، عمل به سیره رسول خدا (ص) و به دست آوردن نیمی از دین نیز هست؛ و چه بهتر که این مهم در آغاز راه، با ساده ترین شرایط همراه گردد و به انفاس پاک رهبری آمیخته، که جز صلاح و عاقبت بخیری جوانان نیک باطن این سرزمین را به دعا ننشسته است. مهمترین شرط نائب امام زمان عجل الله تعالی فرجه برای خواندن خطبه عقد، سبک گرفتن مهریه و نهایتاً تا 14 سکه بهار آزادی است. روش همیشگی معظم له در جلسه های عقد به این ترتیب است که قبل از آغاز خطبه چند دقیقه ای درباره ی اهمیت ازدواج، مسائل خانواده، وظایف زن و شوهر نسبت به یکدیگر، مقایسه خانواده در جوامع اسلامی با جوامع اروپایی و... برای زوج های جوان صحبت می کنند و پس از ارائه راهنمایی های حکیمانه که با لحنی پدرانه و از سر دلسوزی و نصیحت ادا میشود، خطبه عقد یک یک زوج های جوان را جاری می نمایند که امروز و فردا می توانید متن کامل دو جلسه را در وبلاگ بخوانید:
دشمنان سعى می کنند مسئلهى هستهاى را در کشور ما از چشم مردم بیندازند، یک عده هم شروع کردند به اینها کمک کردن. عرض مىکنم همین آدمهاى کوتهفکر و سطحىنگر، احیاناً هم بعضىشان دلدادهى به آن سوى مرزها، مىگویند: انرژى هستهاى را مىخواهیم چه کار کنیم؟! با این خرج زیاد، با این زحمت زیاد، با این همه دردسر. اما ملت تسلیم نشد. مردم ما بیدار بودند، فهمیدند که مسئلهى هستهاى، فقط مسئلهى امروزِ کشور ما نیست؛ مسئلهى فرداهاى کشور و آیندهى کشور است؛ مسئلهى سرنوشت کشور است. این حق مسلّم خیلى از کشورها و ملتهاست، اما مثل شما نمىآیند توى میدان تا این حق را مطالبه کنند. نتیجه چه مىشود؟ نتیجه این مىشود که آن کسانى که توانستهاند انرژى هستهاى را به دست بیاورند، در آیندهى نهچندان دورى خواهند توانست سرنوشتِ انرژى دنیا را در دست داشته باشند. حالا آنها نفت را ندارند، ولى اگر همین نفت - فعلاً انرژى کنونى ما نفت و گاز است - که در اختیار کشور ما و کشورهاى این منطقهى خلیج فارس هست، در دست دیگران بود و بنا بود آنها به ما بدهند، من بارها گفتهام که نه بشکهاى، هر بطرىاش را گرانتر از قیمتى که ما امروز به آنها یک بشکه را مىفروشیم، به ما مىفروختند؛ با هزار تحمیل. آنها مىخواهند فردا که نفتى وجود نداشت در دنیا - نفت که تا ابد نمىماند، تمام مىشود - اختیار انرژى در دست آنها باشد. ملتهایى که مىتوانند خودشان تولیدِ انرژى کنند، نکنند؛ این را مىخواهند، دنبال اینند. ملت ما این را فهمید، ایستاد. خوشبختانه مسؤولان ما آگاهانه دنبال این قضیه رفتند و تصمیمشان هم جدى است، به جاهاى بسیار خوبى رسیدهاند؛ انشاءاللَّه به جاهاى بهترى هم خواهند رسید.
کارگزاران نظام اسلامی
سیاست داخلی ایران
سیاست بین الملل
حوزه علمیه و طلاب
دانشگاه و دانشجویان
اسلام ناب محمدی
آموزش و پرورش
ارتش بیست میلیونی
گنجینه دفاع مقدس
الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت
پاسخ به شبهات ولایت فقیه
فرهنگ بومی و ملی
جنگ نرم و تبلیغات
اتحاد و انسجام اسلامی
بیداری اسلامی ملتها
همت مضاعف
شرح حدیث
انتخابات
ماه مبارک رمضان
راه نمای همسران جوان
درباره امام خامنه ای
چرا می گوییم امام خامنه ای؟
آرشیو سایت
رهسپاریم با ولایت تا شهادت
وبلاگ علمی مقالات مدیریت
.: شهر عشق :.
منطقه آزاد
گروه اینترنتی جرقه داتکو
در برابر نسیم
صل الله علی الباکین علی الحسین
کشکول
انا مجنون الحسین
من هیچم
وبلاگ سید حسن نصرالله
حدائق ذات بهجة
ایــ عزیـــــز ـــــــران
با سید علی تا فتح قدس
رهروان ولایت
بصیرت
امیر قافله صبر و بصیرت
هدایتگر آسمانی
سربازان سید علی خامنه ای
از رهبر چه میدانید؟
جانم فدای رهبر جانبازم
فرمانبر
بسیج شهید چمران شیراز
مرد دفاع
جانم فدای رهبر
شمشیر ولایت
یار ولایت
ما اهل کوفه نیستیم
من باتو هیچگاه نبودم تو با منی
www.خامنه-ای.net/
طرفداران عدالت
موج رهروان ولایت
فدایی رهبر
امام خامنه ای
عشق من امام خامنه ای
فیـــــه ما فیـــــه
رهروان ولایت و امام
دانش آموزان پیرو خط ولایت
عمار امام سیدعلی
مثبت
مکتب ولایت
ولایت فقیه و دفاع از آن
فدائیان ولایت گرگان